گذری بر آنچه می‌شنویم؛

یک نغمه کوتاه و حکایت هزار آشوب!

27 خرداد 1392 ساعت 11:29

اگر اهل تأمل در گونه‌های موسیقایی باشیم؛ یا آن‌که سلیقه شنیداری‌مان به آهنگ‌های روح‌الله خالقی و صدای امثال شجریان ، معتمدی و ... عادت کرده‌باشد؛ گاه شنیدن حتی یک موسیقی به اصطلاح امروزی نیز برایمان دشوار خواهد بود. هرچه بیشتر گوش به نغمه می‌سپاریم نه چیز تازه‌ای عایدمان می‌شود و نه مضمونی عمیق می‌شنویم.



هر روز صبح که از خانه پای به خیابان می‌گذاریم؛ چه در خودروهای سواری و چه در اتوبوس‌های داخل شهری موسیقی‌های عجیب و غریبی می شنویم که اگر قدری روشنفکر باشیم؛ ما را به فکر فرو خواهد برد. بسیاری از موسیقی‌هایی که در اتوموبیل‌ها می‌شنویم فاقد اصول اولیه مبانی موسیقایی هستند. صداهایی غالباً گوش‌خراش، ریتم هایی آشفته و آهنگی ضربه مانند که تنها خاصیت آن به هم ریختن آرامش مسافر بخت برگشته ایست که نه راه پیش دارد و پس! شنیدن این گونه بی هویت موسیقایی یک سوال عمده در ذهنمان ایجاد می کند؛ چه بر سر هوش شنیداری مردم آمده؟ 

اگر بیشتر تامل کنیم؛ به چند نتیجه کلی خواهیم رسید که البته هر یک خبر از حادثه ای ناگوار در عرصه موسیقی ایران می‌دهد. نخستین نتیجه افت سلیقه شنیداری مردم است که خود برآمده از احوال دوران و شرایط اجتماعیست! محمد معتمدی خواننده آواز ایرانی معتقد است:« مردم شبیه آن گونه موسیقایی می‌شوند که آن‌را می‌شنوند» موسیقی بی آن‌که بخاوهیم در ذهنمان نفوذ می‌کند و آداب ذهنی مان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. اما مخالف این امر هم صادق است. احوال اجتماع انتخاب یک گونه موسیقایی را سبب می شود و اگر ازین دریچه حال موسیقی را بنگریم؛ بیش از آن‌که نگران احوال موسیقی شویم؛ نگران حال جامعه می‌شویم که به نوعی هیجان کاذب روی کرده و اشعار بی‌مایه را بیش از ابیات عرفانی پذیراست. از سوی دیگر موسیقی که می‌شنویم از نغمه‌هایی برگرفته شده که بیشتر از یاس دم می‌زنند تا آن‌که حکایت از امیدواری کنند. 

این‌جاست که دومین نتیجه حاصل می‌شود گرچه شاید بهتر است نامش را فرضیه گذاریم؛ مردم به گونه‌ای از موسیقی روی می آورند که احوال درونی‌شان را بیان کند! به عبارت ساده‌تر آیا باید گفت آن‌چه در قالب موسیقی سنتی به بازار عرضه می‌شود حال دل مردم نیست!؟ یا آن‌که به سبب دوری لغات و اصطلاحاتش از فهم عامه و گذر از لایه‌های معنایی برای فهم فهوای کلام از حوضله مخاطب خارج است؟ این‌جاست که می‌توان به پاسخی در شرح احوال اجتماع گرفت؛ روزی که اشعار سعدی و مولانا به بهانه دظواری و تحول کتب درسی از کتاب‌ها خط خورد، باید فکر می‌کردیم که روزی سواد یک نسل از اجتماعمان به کلام عامیانه نزول کند و دشواری درک کلام بزرگان ادب گذشته در ظرف ادراکش نگنجد! 

اما سومین نکته این است که موسیقی زبان حال دوران خویش است و دوران ما عصر سرعت است و از آن‌جا که توان اعتراض به شیوه معقول ان فراه نیست؛ گونه‌های هنری امروز به نوعی اعتراض روی کرده‌اند. 

اما یکی از بزرگترین متهمان این پرونده با ضم بسیاری از هنرمندان برجسته موسیقی سنتی رسانه ملی‌ست. رسانه‌ای که حجم عظیمی از سلیقه شنیداری مخاطبان را پوشش می‌دهد و قادر است تا گوش آن‌ها را به گونه‌ای عادت دهد که بیشتر بدان‌ها عرضه می دارد. در این میان نمی‌توان رسانه‌های غربی را که طرفدارانشان در میان مردم ما هم کم نیست نادیده انگاشت. گویی رسانه های داخلی مایل به رقابت بر سر ربودن گوش مخاطبانشان از رسانه های بیگانه‌اند. در این میان مخاطب گوشت قربانی‌ست و آن‌چه به‌سان یک یادگاری قدیمی گوشه تاقچه می‌گذاریم و حتی گاه به گاه هم نگاهش نمی‌کنیم؛ موسیقی اصیل ایرانی‌ست!


کد خبر: 59681

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcizqaw.t1a3v2bcct.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com