نگاهی بر تازه های نشر؛
«اقیانوس مشرق» و سیره امام رضا(ع)
18 بهمن 1391 ساعت 11:29
داستان «اقیانوس مشرق» اثر مجید پورولی کلشتری با رویکردی بر زندگی امام رضا (ع) از سوی انتشارات عصر داستان روانه بازار نشر شد.
به گزارش هنرنیوز در ادبیات داستانی معدود کتاب های هستند که در آن ها ابعاد مختلفی از زندگی و آموزه های امامان در قالب داستان و با تکنیک های داستان نویسی به مخاطبین ادبیات داستانی ارائه شوند. بیشتر تألیفات درباره ائمه اطهار و زوایای گوناگون زندگی آنان همواره در کتب دینی و تاریخی خوانده شده است و اغلب در حوزه ادبیات به صورت نظم بوده است. مجید پور ولی با داستان «اقیانوس شرق» اش پا در این حوزه از ادبیات داستانی گذاشته تا از این حوزه نیز به ترویج مولفه های مکتب اهل بیت بپردازد.
این رمان سه شخصیت اصلی به نامهای عمران، پینه دوز و راحله دارد؛ پینه دوز و راحله پدر و دختری شیعه هستند که رو به خراسان در سفرند تا امام رضا علیه السلام را ملاقات کنند و عمران جوانی است که در ظاهر پیرو هیچ دین و آئینی نیست و تنها به خداوند اعتقاد دارد.
«عمران بن داوود» در جستوجوی آب حیات از کرانه های دریای جنوب عازم دریای شمال است. عمران در برهوت بی آب و علف در مسیر خراسان راه گم کرده و از شدت خستگی و تشنگی غلتان و خیزان خود را پیش می کشد: «عمران زیر تیغ افتاب، جونان ماری که زخم خورده باشد، افتاده بر خاک تفتیده کویر، با جامه ای دریده و مندرس، غلتان و خیزان، خود را را پیش می برد. دهانش به دهان ماهی از دریا دورمانده ای می ماند که پی آبی که نیست، مدام بازوبسته می شود و در نهایت بی صدایی، آب می طلبد. دست های استخوانی و رنجورش را پیش تر از تن خشسته اش بر خاک می گذارد و خود را پیش می برد و رمل برهوت را می شکافد. رد خشکیده ای از خون بر بازویش پیداست، نفس هایش کشدار و خشدار، نوبت به نوبت، از دهان خشکیده اش بیرون می آید. لب های ترک خورده و ورم کرده اش از بی آبی سپید شده است.»
در این حین ناگهان مردی را میبیند که «زانو میزند بالای سرش. دستش را آهسته زیر چانه عمران میگیرد و صورت عمران را بالا میآورد. عمران در بهت نگاهش میکند. مرد میگوید: آیا تو عِمران پسر داوودی؟ عمران در اوج درد میخندد: من تشنه ام، تشنه پسر تشنه، در تمام سرزمین ایران زمین آن که تشته تر از همه است، منم! مرد مشکی پر از آب را به سوی عمران می گیرد: این هدیه ای است از علی بن موسی الرضا.»
عمران خود نمی داند که با علی بن موسی الرضا روبه رو شده است. و هنوز نمی داند حضور یکباره این مرد خیال است یا واقعیت. مشک را سر می کشد و از مرد می شنود: «گفت بگویم، نشان به آن نشان که هفت روز در برهوت ره گم کرده ای و آواره ای. نشان به آن نشان که ازدریای جنوب آمده ای به قصد دریای شمال، در راهی... گفت بگویم، چهل قدم که از این سو برداری به روستایی می رسی که تو را به آب حیات می رساند.»
عمران سر می چرخاند و به اطرافش نگاه می کند اما در نگاهش خبری از آبادی و درخت و روستا نیست و تا چشم کار می کند برهوت بی آب و علف است. از اینکه مرد او را می شناسد و از رازی که بر هیچ کس فاش نکرده خبر دارد در ناباوری مانده است. و در همین حال وقتی سر برمی گرداند تا سوالی از مرد بپرسد دیگر اثری از او نیست.
در ادامه داستان عمران در خانه پینه دوز است و از او درباره اتفاق های که در برهوت افتاده می پرسد اما پینه دوز نه از آب حیات خبر دارد نه از روستایی در چهل قدمی. پینه دوز درباره اعجاز و علی بن موسی الرضا با عمران سخن می گوید: «به خداوندی خدا اعجاز بوده...! در تب بودی که گفتی، بیشتر از هزار بار. و هربار، من و دخترم راحله اشک ریختیم... آخر تو مدام، اسم مولا و آقای ما را می بردی. علی بن موسی الرضا امام ما شیعیان است.»
رمان «اقیانوس شرقی» نوشته محید پورولی کلشتری توسط انتشارات عصر داستان، وابسته به بنیاد ادبیات داستانی در ۲۳۲ صفحه، شمارگان ۳۰۰۰ نسخه و قیمت ۷۰۰۰ توامن منتشر شده است.
کد خبر: 53912
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcj8hei.uqetvzsffu.html