نگاهی به مجموعه تلویزیونی «دختری به نام آهو»؛

نگاه سطحی و آشفته به خانواده

24 ارديبهشت 1391 ساعت 10:49

کارگردان و فیلمنامه نویس مجموعه تلویزیونی «دختری به نام آهو» با نوع طنز و خنده ای که چاشنی سریال خود کردند باعث شدند که اثرشان لطمه خورده و به سمت سطحی نگری و آشفتگی در روایت ‌داستانهای مختلف خود حرکت کند.



قدرت الله صلح ميرزايی با كارگردانی نمايشنامه «می خواهم بروم جبهه» فعالیت هنری خود را آغاز كرد و پيش از وارد شدن به فعاليت های فيلمسازی به نگارش كتاب های داستاني در زمينه ادبيات كودک و نوجوان اشتغال داشت. او فيلمسازی را سال ۱۳۶۱ با ساختن فيلم كوتاه شروع كرد و سينمای حرفه ای را سال ۱۳۷۱ با فيلم «حسنک» به عنوان نويسنده فيلمنامه با همكاری سعيد سلطانی تجربه كرد وتاکنون در کارنامه سینمایی خود ساخت فیلمهایی چون: «شاهين طلايی»،« مرد كوچک»،«حامی»،« گريز از مرگ»،«علف های هرز»،«تهاجم»،«بی تو تنهايم»،«دختری درقفس»،«شاخه گلی برای عروس»،« هدف اصلی»،«زندگی شيرين»،«دلداده» واین اواخر«يک جيب پر پول» گواه این نکته است که وی بیشتر فیلمسازی است که دوست دارد فیلم کمدی بسازد وبه قول منتقدان فیلمهایی که سطحی هستند وفقط برای تصاحب گیشه ساخته می شوند. نمونه آن آخرین فیلم سینمایی این فیلمساز با نام «يک جيب پر پول» است که به گفته اکثرمنتقدان ودوستداران سینما يكی از محصولات سينمای كمدی ، سطحی وپیش پافتاده ای است وکه القابی نظير مبتذل، سخيف و نازل را می‌توان به اين نوع فيلم‌ها اطلاق كرد چرا كه این گونه فيلمها قابل نقد نيستند و نمی‌توان روی محتوا و ساختار كاراثر به لحاظ سینمایی بحثی انجام داد. این گونه فیلمها یادبگیر ونگیردارند. برخی از این گونه فیلها در اکران فروش خوبی داشته اند وبرخی هم شکست خوردند درواقع اين جنس فیلمهای سطحی که در اغلب موارد به روز شده فیلم فارسی هستند به دلیل اینکه در كنار خود فیلم کمدی جذاب وخوبی به عنوان رقيب ندارند وباعث می شود مخاطبان اندک سينمای ايران مجبورشوند اين نوع فيلم‌ها را تحمل كنند وبه دیدن آنها بروند .به هرحال قردت الله صلح میرزایی بعد ازفیلم آخر خود سريال «پنجره» را برای تلویزیون وشبکه تهران ساخت که موضوع آن در خصوص مسائل اخلاقی و تربيتی و آموزشی بود . موضوعی كه ميليونها مخاطب در جامعه و خانواده‌ها با ان دست وپنجه نرک می کنند. به هرحال صلح ميرزايی پس از سال‌ها آموزگاری، نويسندگی برای كودكان و نوجوانان و حضور موثر و مفيد در آموزش و پرورش حالا با يک حركت چرخشی وکاملا برعکس مسیر سینمایی خود از فضای ساخت فیلمهای كمدی عامه‌پسند، وارد فضايی كاملا جدی مثل سريال پنجره شد . سریالی که به نظر بسیار شتابزده روایت خود را بیان می کرد و پرداخت درستی و باورپذیری در شخصیت پردازی نداشت و پربود از شاخ و برگ های اضافی و داستانی که در رواینت خود دچار پریشانی و به هم ریختگی بود انگار داستان آن را با استفاده از خرده فیلم‌نامه های فیلمهای مختلفی به همدیگر وصله کرده باشند و یک جوربه هم ریختگی در راکورد حسی و شخصیتی در بازی بازیگران وبه خصوص بازیگران کم تجربه ترهم به چشم می خورد که به همین دلیل دیالوگهای بازیگران در اغلب موارد کلیشه ای ، تصنعی وغیرقابل باور به نظرمی رسد وتاثیرگذاری لازم را برای مخاطب در خصوص مسائل تربیتی وخانوادگی ندارد. بگذریم ...
این روزها مجموعه تلویزونی «دختری به نام آهو» از شبكه پنج سيما درحال پخش است که اثر دیگری ازبعد قدرت الله صلح میرزایی بعد از ساخت سریال «پنجره» است. دختری به نام آهو داستان انسانهایی است كه هر کدام دوست دارند پيام تربيتی واخلاقی برای خانواده وهمدیگرصادرکنند. درواقع این سریال به قول کارگردانش تلاش دارد می کند که به سنت های فراموش‌شده خانواده و جامعه توجه ویژه ای داشته باشد دارد و گذشت، مهربانی، محبت، انسانيت، جوانمردی را در كاراكترهای نشان دهد وبه خورد مخاطب امروزرسانه ای مثل تلویزیون دهد.
اینکه سریالی بخواهد به تبلیغ صله‌رحم و روابط صميمانه‌ اعضای خانواده نسبت به يكديگر بپردازد و تلنگری به ذهن مخاطب امروز بزند چیز بدی نیست، منتها نوع به تصویر کشیدن و بیان هنری آن خیلی مهم است که باید یک فیلمساز برای فرار از اسیر شدن در دام گلیشه ها از آن گذار کند. در واقع دختری به نام آهو می خواهد قصه‌ای سنتی و قدیمی و داستان دو خانواده در كنار همدیگر را با حضور نسل قدیم وجدید وتمام اختلافات فکری آنها نشان دهد وبه نقش مهم پدر در جامعه سنتی ایران اشاره کند. زندگی پدر سالاری که در گذشته در ایران رواج داشت وپدر بعد از ازدواج فرزندانش برای هر کدام در گوشه ای ازحیاط بزرگ خانه اش یک اتاق یا خانه می ساخت و دوست داشت فرزنداتش بعد از ازدواج هم در کنار او زندگی کنند واو همه کاره خانواده باشد و سریال دختری به نام آهو هم به ایین نکته اشاره دارد و ما را به شدت به یاد سریال جذاب و دیدنی «پدر سالار» ساخته «اکبر خواجویی» می اندازد. سریالی که در آن محمد‌علی کشاورز، مرحوم جمیله شیخی و مرحوم حمیده خیرآبادی بازیهای درخشانی دارند. در پدر سالار همه چیز بروفق مردا است وبا ازدواج فرزند کوچک همه چیز به هم می ریزد وکار به فروپاشی خانواده پدر سالار می انجامد . در اینجا هم موضوع ازدواج پسر کوچک خانواده و بررسی زندگی آدم‌های مختلف و خصوصیات آنها است . منتها در اینجا کارگردان و فیلمنامه نویس اثر سعی کردند نوعی طنز و خنده را هم چاشنی آن کنند که همین به کار لطمه زده و باعث شده که اثر به سمت سطحی نگری پیش برود و شخصیت‌ها و حوادث سریال بدون عمق و تحلیل باشند و داستانهای سریال به هر کدام به شکل آشفته روایت ‌شوند.
در پایان می توان گفت که مجموعه «دختری به نام آهو» يک نه تنها تبدیل به یک طنز اجتماعی هدفمند و ارزشی نشده بلکه تبدیل به اثری کلیشه شده که مدام شعار می دهد و هیچ چیز نو و جذابی برای مخاطب مشکل پسند امروز تلویزیون ندارد و به جرات می توان گفت که تلویزیون ما هم مثل سینمایمان به شدت در زمینه فیلمنامه مشکل دارد و از نبود فیلمنامه خوب رنج می برد و انگار همه داستانها و قصه ها در تلویزیون وسینمای ما به یک نوع تکرار مکررات تبدیل شده است. در صورتی که سوژه های متفاوتی در جامعه ما وجود دارد كه در صورت نگارش خوب توسط یک فیلمنامه نویس باسواد می تواند مخاطبان زيادی را به خود جلب كند و باعث شود که مخاطبان ما به جای دیدن سریالهای سطحی ، مبتذل و پیش پا فتاده ماهواره ها و شبكه های خارجی به دیدن فیلمها ومجموعه های تلویزیونی وطنی سوق پيدا كنند.


کد خبر: 40682

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcj8mex.uqeyozsffu.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com