ایکوموسیها چه میگویند؟
تنها راه نجات تهران میراث یادآوری است/ معماری ایرانی ذاکرانه است
10 ارديبهشت 1393 ساعت 12:12
دو عضو ایکوموس معتقدند معماری ایرانی نوعی معماری ذاکرانه است که مدام در حال یادآوری نوعی جهانبینی است در عین حال یادآوری این نوع معماری راه نجاتی برای حفظ محوطهها و بناهای تاریخی است.
مریم اطیابی-یک روز بهاری فرصتی دست داد تا با دو تن از اعضای ایکوموس سیاوش صابری - مدیرکل دفتر بناها، بافت و محوطههای تاریخی- و ناصر نوروززاده چگینی – باستان شناس و عضو هیئت مدیره ایکوموس - درباره« میراث یادآوری »به گفت و گو بنشینیم. متن زیر ماحصل بخشی از این گفت گوهاست.
هنرنیوز : معماری ایرانی چگونه مصداق یادآوری است؟
صابری: بعد از اسلام معماری ایرانی به شدت تذکر و یادآوری را مورد توجه قرار میدهد. بخشی از معماری اساساً ذاکرانه است. در فضاهای مذهبی یا نزدیک به آن مانند مدارس نشانههایی را میبینید که از طریق آنها بلافاصله مواردی یادآوری میشود. کلمه « الله»،آیات قرآنی، احادیث و اشعاری که با خط بنایی، ثلث، نستعلیق، کوفی، نسخ و... بر درب و دیوار بناهای تاریخی میبینید چنین یادآوری را رقم میزنند. بسیاری از بناهای اواخر ایلخانی شعری از سعدی را با این مضمون را بر سینه خود دارند: غرض نقشی است که از ما بازماند/ که هستی را نمیبینم بقایی/ مگر صاحبدلی روزی ز رحمت/ کند بر حال مسکینان دعایی
این شعر را در دورههای مختلف صفویه، قاجار و ... در بناهای مختلف در شهرهای گوناگون دیدم.اگر اشتباه نکنم در مسجد نصیرالملک شیراز، کاشیکاریهای دوره صفوی مسجد جامع اصفهان، مسجد حاج رجب علی تهران، حوض انبار آقا حسین خواف این اشعار قابل رویت است. مضمون این شعر یادآوری میکند آنچه شما ساختهاید تنها نقشی است که باقی میماند، باشد که خداوند بر شما (معمار) نظر رحمتی افکند.
هنرنیوز: به عبارتی معماری ایرانی نوعی جهانبینی را تداعی میکند؟
صابری: معماری ما با تزئینات، فضا، تناسبات و سلسله مراتبش و همه نظام شهرسازیاش مدام به استفاده کننده از خودش مفاهیم ، نوعی نگاه و جهانبینی ویژه را یادآوری میکند از این رو معماری ما بویژه پس از اسلام نوعی معماری ذکرگو را میآفریند. ممکن است این سطوح یادآوری از میدان آزادی در دوره معاصر تا آثار کهن مثل کتیبه بیستون را در بر بگیرد. وقتی در این کتیبه گفته میشود خداوند این کشور را از خشکسالی، دروغ و دشمن نگهدارد و در دوره قاجار هم به شعر سعدی که در بالا نقل شد استناد میشود همه این موارد نوعی هستیشناسی را در عالم ایرانی نشان میدهد که مدام به او یادآوری میکند این محلی که در او هستی یک کیفیت موقت دارد و کهنه رباطی است که مدتی در آن رحل اقامت میافکنی و اصل چیز دیگری است و آن اصل را فراموش نکن. این نوع معماری در زمان ساخت خودش و در همه حال درعموم وجوه و اشکالش مدام به انسان تذکر میدهد جایی که هستید منزل دایمی شما نیست و کیفیت عمیق و نه چندان با ثباتی دارد همان چیزی که در اشعار فردوسی،خیام، حافظ و سعدی و... میبینیم.
هنرنیوز: پس معتقدید بین ادبیات مکتوب و شفاهی و معماری ایرانی هم رابطه وجود دارد؟
صابری : بله قطعاً. همان متنی که در ادبیات ماست در معماری گوشزد میشود.همان فهم در موسیقی ما شنیده میشود و همان نوع نگاه در فرش ما بافته میشود. وقتی در یک سرزمین خشک وارد یک اتاق سه دری یا پنج دری میشوید زیر پایتان فرشی از گل گسترده است در حالی که طبیعت آن خطه شاید فاقد گل یا سبزه باشد. به محض آن که روی این فرش دراز میکشید یک هندسه پیچیده و مقرنس پر از نقاشی یا آینه کاری میبینید و از دریچه ارسیهای رنگی نور به داخل میپاشد و دیوارها هم با بازی رنگ و نور میرقصد. یک لحظه شما فضایی خیالی مثل شعرپارسی و غزلهای حافظ را حس میکنید و این معلق بودن بین گذشته و حال، بین زمین خاکی و آسمان افلاکی را کاملاً حس میکنید پس این نوع معماری مدام در تلاش است تا با ابزار خودش این مضامین را یادآوری کند.
هنرنیوز: به نظر شما کاربری امروزی که برای همین بناها با آن نوع معماری و تفکر در نظر میگیریم هم مصداق یادآوری است؟
صابری: چقدر از جانب ما کوتاهی است که صاحب چنین نوع نگاه در معماری (ذاکرانه)هستیم اما باید منتظر بمانیم تا دیگران چنین نامگذاری را انجام دهند. ما میبایست هر روز، هر ماه، هرسال با کیفیتهای متفاوت از معماری و شهرسازی بومییمان نوع نگاهمان را برای جهانیان بیان کنیم. تا آنها با انواع و کیفیتهای مختلفِ نوعِ نگاه که سالها بین نسلهای مختلف وجود داشته آشنا شوند اما ما درنهایت میگوییم چقدر خوب است که این اثر تاریخی تبدیل به کافه شود!
معماری ذاکرانه کجا و تعبیر ما برای حفظ این معماری کجا. فضایی که در آن اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ گفته میشود و انسان آرامش مییابد در عصر حاضر میخواهیم به رستوران تبدیل شود! رستوران بد نیست اما در چنین محیطی با این همه محتوا! معلوم است که ما اصلاً فضا را نشناختیم و معنا و کیفیت نهفته در آن را تنزل میدهیم. فقط برای این فرهنگ مظلوم باید غصه خورد.
هنرنیوز: آرامگاههای ایرانی یکی از پر نقش و نگارترین نوع معماری را در برگرفتهاند.معماری آرامگاههای ما مصداق چه نوع یادآوری هستند؟
صابری: اگر سری به آرامگاه عطار،بایزید بسطامی، جامی، شیخ عبدالصمد و... بزنیم انتظار داریم نگران شویم و غم مرگ سراغمان بیاید اما به قدری رنگها شاد است گویی همه خوشحالند، کاشیکاریها ، رنگها همه و همه نشانههایی از زندگی است انگار نه انگار که باید در اینجا از موضوعی به نام مرگ و از دست دادن جسم خاکی دلنگران بود. این معماری مدام یادآوری میکند که ما « خداوند» از ابتدا گفتیم دنیا محل گذر است و نگران غم دنیا نباش! شما در کجای معماری غربی این از نوع نگاه به مرگ را در معماری متجلی میبینید. ما حتا در بیان هم میگوییم طرف از دار فانی به دار باقی شتافت یعنی گویی اینقدر آن فضا در دسترس و مطلوب است که از این دیار به دیار باقی میشتابد. این نوع نگاه در معماری هم تداعی میشود آنگونه که فریاد میزند کیفیت جسم شما فانی است. غرض نقشی است که از ما باز ماند و ...
هنرنیوز:بیانیه ایکوموس قطعاً به دنبال معماری ذاکرانه نیست. یا این طور مطرح کنیم هدف دیگری را دنبال میکند؟ این هدف چیست؟
چگینی: یادآوری در میراث ما در دل هر گذشتهای وجود دارد و مرتب ما را به گذشته تذکر میدهد. ما با دید شرقی از معماری ذاکرانه سخن میگوییم نه با دید غربی.
در یک سفر مرتب به شما یادآوری میشود کجا هستید و به کجا میروید چقدر از مسیر را رفتید و چقدر از مسیر باقی مانده است. بیانیه ایکوموس صورت معینی از یادآوری را تأکید میکند. اولاً خود را به دنیا مدرن متصل کرده و میگوید این یادآوری در گذشته هم وجود داشته و مقصود آن به یک شخص، اندیشه و تاریخ معینی اشاره میکند و به ذهن دکارتی غربیها هم باز میگردد.مثلاً در مسجد جامع قزوین شاید جدای از یادآوری ذاکرانه یاد موضوع خاصی نیفتید اما در دشت چالدران هرچند بنایی وجود ندارد ولی وقتی در آن حضور مییابید یاد یک واقعه تاریخی که همان جنگ چالدران است میافتید. یا با شنیدن هریک از این کلماتی چون راهیان نور، فکه، شلمچه به یاد دفاع مقدس میافتیم. همچنان که برج آزادی بخشی از تاریخ معاصر را برای ما تداعی میکند.
در آثار باستانی ما به عنوان مثال شاپور در کتیبه کعبه زرتشت میگوید من این کتیبه را نوشتم تا دیگران بدانند که من چه کردم و ما که بودیم. او تا سوریه ،کنار دریا مدیترانه رفته بود و سه امپراتوری رومیهاگوردیانوس، فیلیپ عرب، والریانوس را شکست داده بود. در این کتیبه شاپور میگوید من والریانوس را به دست خودم گرفتم. نقشی وجود دارد که والریانوس آنطرف و شاپور این طرف سوار بر اسب دست والریانوس را به عنوان اسیر گرفته است. دست گرفتن امر بسیار مهمی در تاریخ ما بوده است و یادآوری کننده مفاهیم خاصی است. بر نقوش چهل ستون هم میبینیم شیبک خان ازبک بدون دست به محضر شاه عباس صفوی میآید. این به معنای تسلط فاتحان بر شکست خوردگان است. یعنی شکست خورده یاد و سلطه شما برخود را قبول کرده است. ما این را در یک نقش برجسته دوره ساسانی ( شاپور اول قرن سوم میلادی )هم میبینیم.یعنی همان سنتی که در دوره باستان بوده ، در دوره شاه عباس هم وجود داشته و این مصداق یادآوری است. نقش زانو زدن فیلیپ عرب و درخواست بخشش در بیشاپور، نقش رستم و کوه رحمت میخواهد این حرفها را به گوش برساند نخست چه زمانی این موضوع رخ داده است. دوم آدمی که این کار را انجام داده معرفی میکند و سوم یک یادآوری مهم از هویت ملی و به رخ کشیدن شکست رومیان را تجلی میدهد، همچنان که در فیروزآباد نقشی است که اردشیر در آن اردوان را شکست داده است و با دیدن آن یاد افتادن اردوان از اسب میافتیم.
بیانیه تأکید دارد که این یادآوری همه گیر شود.ایکوموس با این کار بستر امکانپذیری حفاظت بیشتر را فراهم میکند و خواهان گسترش آن بین مردم است.
هنرنیوز: این یادآوری چگونه به کمک اثار تاریخی ایران میآید؟
چگینی: تنها راه نگهداری تهران استفاده از همین حربه است. اگر خواهان حفظ قبرستان ظهیرالاسلام هستیم چون ما را به یاد ملکالشعرا بهار، فروغ فرخزاد و ایرج میرزا و..میاندازد. چرا که این تداعی کننده یک دوره ، اتفاق و حرفهای نگفته آن است. بچهها و نسلهای پس از ما باید بدانند مقصود ما میدان توپخانه و لالهزار چیست. ما اگر این آثار را در تهران حفظ کردیم میتوانیم جلوههایی از یک پایتخت دوره قاجاری را حفظ کنیم. میتوانیم فرهنگ، تفکر، اعتقادات آن دوره را هرچند کوچک حفظ کنیم. این که تهران چه بود و اکنون چیست.
نشانههای ما از یادآوری مشروطه در تهران چیست؟ با دیدن ساختمان مجلس در میدان بهارستان یاد مشروطه، به توپ بستن مجلس و امضای فرمان مشروطه .. میافتیم. مسجد سپهسالارما را یاد یک وقف بزرگ توسط میرزا حسین خان سپهسالار میاندازد و چیزهای دیگری که در شهر ما هست و میخواهیم فراموش کنیم.
در دنیای مدرن امروزی و در زمانی که بچهها امروزی از گذشته دورتر میشوند دوباره احیا کنیم یادآوری در آثار تاریخی را و این که جامعه امروز ما باید یادگار بسازد از خودش و هر اثر تاریخی ظرفیت یادآوری را دارد.
میدان توپخانه به طرف باب همایون محل دار زدن شیخ فضل الله نوری است اما ما کلیه شواهدش را از بین بردهایم. دروازه های تهران شامل سر باب همایون،لاله زار، ناصرخسرو، فردوسی، چراغ برق و سپه،...است این میدان با ساختمان شهرداری، تلگرافخانه ، قورخانه پشت آن، بانک شاهی،و...محل گردهماییهای سیاسی و دولتی بوده است. جسد ناصرالدین شاه را از این میدان میبرند. رضا شاه برای تاجگذاری از آنجا میگذرد. جسدش را هم از همین میدان عبور میدهند. محمدرضا پهلوی هم همینطور تاج گذاری میکند. پس توپخانه یک نقطه مرکزی و موثر در تاریخ تهران بوده است اما اکنون این خاصیت را از او گرفتهاند.
کد خبر: 71147
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcjavea.uqevxzsffu.html