ما با بحران فهم سینما روبهرو هستیم
خبرگزاری تسنیم , 17 مهر 1392 ساعت 13:12
شمقدری:اکنون از عملکرد چهارسالهاش راضی است. برای حفظ آبرو به سازمان نیامده بود و کارش را هم انجام داده.
آقای شمقدری، دوره پرهیاهویی داشتید، مهمترینش هم خانه سینما بود. در مورد مسئله خانه سینما که بهقدر کافی صحبت شده است و حرفهای شما و مخالفانتان را هم بهقدر کافی شنیدهایم، حالا دیگر نمیخواهیم یک پرونده قدیمی را دوباره باز کنیم. اما حتی اگر مسئله خانه سینما را هم نادیده بگیریم دوره شما پر از جنجال و هیاهو بود.
این اختلاف نظرها در سینمای ما مسئله جدیدی نیست. اما مسئله اینجاست که ما در این دوره بهشدت دچار سوءتفاهم بین مدیریت و سینماگران شدیم. خیلیها خیال میکردند که ما ایستادهایم تا جلوی کار آنها را بگیریم. گاهی اوقات ما پیشنهادهایی برای خود آنها میدادیم و آنها مقاومت میکردند و نهایتاً سینما دچار جنجال و تنش میشد.
فیلمنامه اولیه دهنمکی به جریان روحانیت ضربه میزد
مثال میزنم برایتان. درباره فیلم «رسوایی» آقای دهنمکی بسیار بحث شد، اگر فیلمنامهای که آقای دهنمکی از ابتدا قرار بود بسازد، عیناً ساخته میشد، خیلی مضر و آسیبزننده بود. در همان مرحله فیلمنامه ما به متن نقدهای بسیاری وارد کردیم و خوشبختانه اعمال هم شد. البته یک فیلمساز هوشمند و عاقل، طبیعی است که وقتی میبیند، کارش در مرحله متن و فیلمنامه مورد نقد قرار میگیرد، درمییابد که ممکن است بعضی نقدها مصلحانه و دقیق باشد و به آنها دقت میکند. کما این که ایشان این کار را انجام داد و بالای ۹۰ درصد نقدهایی که به فیلمنامه وارد شد، را اعمال کرد و فیلمنامه را اصلاح کرد. فلذا دیدید این فیلم که میتوانست موجب ضرر و زیان برای بسیاری از افراد شود و به جریان روحانیت، بنیانهای اجتماعی و خود حوزه سینما آسیب بزند؛ با حساسیت، دقت، تعامل و جلساتی که بهاشکال مختلف در آن بحث و گفتوگو شد، توسط فیلمساز اصلاح شد و کار به نقطه اعتماد و اطمینان رسیده شد و فیلم هم ساخته شد و مشاهده کردیم که با کمترین حاشیه هم اکران شد.
گفتیم اسم «گشت ارشاد» را عوض کنند، اما نکردند و نتیجهاش را هم دیدند
البته گاهی وقتها در فرآیند این بحثها و گفتوگوها فیلمساز تمرد میکرد، یا بهتعبیر دیگر ما را دور میزد. این اتفاقات گاهی میافتد و خود این فیلمها آسیب میدید. البته بخشی از این مسئله هم برمیگشت به اینکه فیلمساز ما به مدیر فرهنگی اعتماد نمیکرد، مثلاً خاطرم هست که پیشنهاد اکید داشتم که فیلم «گشت ارشاد» اسمش گشت ارشاد نباشد. خوب، گاهی هست که شما ابزار چکشی داری و میگویی من اصلاً مجوز نمیدهم تا اسم را عوض نکنید و گاهی اوقات هم پیشنهاد میدهی. من سعی میکردم رفتار اول را در دوره مدیریت خودم نداشته باشم. پیشنهاد دادیم و قبول نکردند و فیلم روانه اکران شد و متأسفانه مشاهده کردیم که فیلم، فیلمساز و مردم که از دیدن فیلم محروم شدند همه آسیب دیدند.
نمیخواستیم محیط سینما پادگانی شود
نظر و گمانه ما مبتنی بر یک پیشبینی دقیق بود، مطمئن بودیم مشکل به وجود میآورد؛ فیلمساز گوش نداد و ما بهناچار بهخاطر این که نمیخواستیم محیط پادگانی باشد کوتاه آمدیم اما دیدیم که بالاخره آسیب دید. اما جایی که فیلمساز به حرف ما گوش کرد، میتوانم بگویم بالای ۹۰ درصد فیلمسازان نتایج شیرینِ کار خود را دیدند و متوجه شدند که این مسئله بهنفعشان است و به فیلم جهت و ارتقای درستی داده شد.
یکی از اساسیترین مشکلات در دوره شما در حوزه مستندسازی است. جریان جدیدی از مستندسازان جوان و انقلابی در این دوره به میدان آمدند و صدای بیرمق حضور فرهنگی و رسانهای ایران در جهان را بلندتر ساختند. تولیدات تقریباً قابلتوجهی هم در این چند سال از طرف مستندسازان با پیگیری خط آرمانی انقلابی ایران بهخصوص در نقاط بحرانزاده دنیا به وجود آمد. در همین دو سال بحران سوریه ما با ۲۶ مستند ایرانی مواجهیم، اما نکته مربوط به بحث ما این است که در این جریان، کسی را نمیتوانیم پیدا کنیم که طبق سیستم مدیریتی شما رشد کرده باشد و کار کرده باشد. در مقابل با انبوهی از گلایههایی از سوی همین مستندسازان انقلابی از نحوه مدیریت شما مواجهیم.
واقعیت این است که من معتقدم در مستندسازی هم دچار این معضل گسست با عقبه تئوریک و پشتوانه فلسفی و دینی هستیم. گاهی وقتها تحت تأثیر یک کتاب، یک تصویر، یک فیلم، فیلمساز ما دچار یک انگیزش میشوند و حرکت میکنند و میروند فیلمی هم میسازند، چهبسا ممکن است اصلا مبانی آن منبع انگیزشی، خودش مشکلدار باشد.
راه شهید آوینی در «خانگزیدهها» مسیر خطرناکی بود
مستندسازی کار بهشدت حساسی است. حتی من معتقدم که شهید آوینی هم زمانی که فیلم "خانگزیدهها" را کار کرد، مسیر خطرناکی را در پی گرفته بود. شروع این کار، بسیار خوب بود، بههرحال بخشی از جامعه ایرانی را به تصویر کشیده بود که به آنها ظلم شده بود اما این مسیر خطرناک بود، طبق تعریف فیلم، همه کسانی که مثلاً صاحب کار هستند و کارگر دارند خان میشوند و همان مختصات را دارند. در حالی که ما در صدر اسلام هم داستانهایی در مورد زندگی پیامبر و حضرت علی داریم که آنها هم صاحب باغ و زمین بودهاند و کارگر هم داشتهاند.
این که یک نفر فرایند کشاورزی را مدیریت کند و سیستم را هدایت کند؛ متفاوت است با مسیر سیستماتیک ظلم.یعنی الزاماً خوانین، انسانهای منحرفی نبودهاند. خانهایی از دوره قاجار داشتیم که هر ظلمی از دستشان برمیآمد انجام دادند، از طرفی خانهایی هم بودند که رفتند و مجتهد شدند. وقتی تاریخ را مرور میکنید خواهید دید که حتی پدر امام چنین جایگاهی داشته است یعنی افرادی داشتهاند که در باغها و مزارعشان کار میکردند؛ تفنگچی داشتند.
اگر شهید آوینی همان مسیر را ادامه میداد دچار انحراف و لغزش میشد
شهید آوینی اگر میخواست همان فرایند فیلم "خانگزیدهها" را ادامه دهد؛ دچار انحراف و لغزش میشد. خوب شد که ادامه نداد و با شروع جنگ بهسمت صحنه دفاع مقدس سوق داده شد. این را به این خاطر میگویم که بدانیم در مستندسازی کار چقدر حساس است، اگر نسبت به معارف و مفاهیم خودمان، عمیق عمل نکنیم؛ در هر مقطعی امکان دچار شدن به لغزش، انحراف و تأثیرپذیری از اندیشههای وارداتی وجود دارد.
از این نوع گسست شما بگیرید تا گسستهایی که در پیوند این مستندها با دیگر بخشهای مرتبط وجود دارد، مثلاً وزارت امور خارجه، باید بخشی از این فعالیتهای مستندسازهای ما را بهعنوان یک بسته فرهنگی به مخاطب منطقهای یا جهانی ارائه دهد، اما این کار نمیشود و این مستندها کارکرد پیدا نمیکنند.
نسبت بودجه به مطالبات در عرصه مستندسازی، یک به بیست است
اما در مورد رابطه مدیریت این دوره با مستندسازان و گلایههای همیشگی آنها، من فکر میکنم بزرگترین مشکلی که در حال حاضر وجود دارد این است که متأسفانه اعتبارات برای ساخت فیلم مستند، نسبت به مطالبات، بسیار کم است. ما در حوزه مستند، چالشی جدی داریم، متقاضیان تولید کار در عرصه مستندسازی بسیار زیادند. این مسئله ظرفیت خوبی است اما اعتباراتی که ما میتوانیم وارد عرصه ساخت مستند کنیم، نسبت به این نیازی که در جامعه مستندسازی وجود دارد، بسیار اندک است و بزرگترین مشکل و چالش ما همین است. حالا وقتی مستندساز میخواهد به خارج از کشور هم برود،که دیگر این هزینهها چند برابر هم میشود و این کار را برای ما سختتر میکند.
در مقابل این شرایط به ما گفته میشد: شما چرا از بودجه قسمت های دیگر فرهنگی کم نمیکنید که بهسمت مستندسازی بودجه بیشتر بیاید؟ واقعیت این است که در بخشهای دیگر ما فقط آنقدر نگه داشتهایم که حیات آنها قطع نشود، مثلاً اگر دیگر بخواهیم از عرصه تولید، تجهیز و یا بازسازی تجهیزات کم کنیم، آنجا دیگر از حیات کلاً ساقط میشود.
لذا با این نگاه؛ بودجهای که برای بخش سینمای مستند تخصیص داده میشود، نسبت به مطالباتی که هست؛ حداقل نسبتی در حدود یک به بیست دارد یعنی در عرصه مستندسازی ما بیست برابر این میتوانیم فعالیت کنیم اما بودجه به ما اجازه نمیدهد. بسیار تلاش کردیم تا دیگر دستگاهها را وارد کنیم و آنها را مشارکت دهیم، اما حتی دیدیم که صدا و سیما هم بهدلایلی نمیتواند در این مشارکت با ما همراهی داشته باشد. حتی از دستگاههای غیرسینمایی مثل وزارتخانهها هم تقاضا کردیم، مثلاً در رابطه با مستندهای لبنان تلاش کردیم از دستگاههایی که با لبنان همکاری میکنند، دستگاههای عمرانی و یا سیستمهای تجاری کمک بگیریم که البته برای مستندسازی درباره کارهای خودشان کمکهایی هم گرفتیم اما نتوانستهایم این مسیر را قانونمند کنیم. نتوانستهایم قانونی بگذاریم که دستگاههای دولتی موظف باشند که مثلاً درصدی از بودجه فرهنگی و روابط عمومی خودشان را در اختیار مستندسازی قرار دهند. این حرف هزاربار گفته شده، استقبال هم شده، اما عملاً اتفاقی نیفتاده. پیشبینی من این بود که اگر مصوب میشد، محقق هم میشد. اما عملاً کسی پولی به ما نمیداد، مگر یکی دو موردی که بهخاطر رابطه خوب مدیران این دستگاهها اتفاق افتاد. بههرحال وقتی اعتباراتی که در اختیار شماست بهنسبت تقاضایی که در حوزه مستند سازی وجود دارد، بسیار اندک باشد، با این شرایط اصلاً نمیتوان پاسخگو بود. خود به خود منجر به این میشود که اکثر مستند سازان منتقد وضع موجود باشند و حق هم با آنهاست.
خاطره شمقدری حزباللهی مخدوش شد؟
آقای شمقدری ۴ سال شما در عالیترین سطح مدیریت سینمای ما بودید و الآن این دوران گذشته است و حالا به پایان این دوره رسیدهایم. فکر میکنم مهمترین تفاوتی که در مورد شخص شما اتفاق افتاده است این است: آن خاطره خوش شمقدری حزباللهی در این چهار سال برای بچههای حزباللهی و متعهد مخدوش شد. بعد از این چهار سال آن تصویر مطلوبی که این بچهها از شما داشتند دیگر از دست رفته است و جای خودش را به یک مدیر بالانشین فرهنگی داده است، کسی که دیگر از ما نیست.
این موضوعی که شما میگویید ناشی از چند اشتباه خاص این دوستان است.
فکر میکردند عصای موسی داریم و نداشتیم/ دوران معجزهها تمام شده
مورد اول این است که تصور همه ما از یک مدیر انقلابی تصور غلط و ناشیانهای است. خیلی از دوستان فکر میکردند ما عصای موسایی داریم و میتوانیم معجزه کنیم. ما معجزهگر نداریم، ما سختکوشی داریم، تلاش داریم، ابتکار و خلاقیت داریم، و این کاری بود که ما انجام دادیم.
بین خودم و خدای خودم آرامش خاطر دارم
نکته دوم این است که عمده دوستان از فضای سینما و فضای فرهنگی هنری کشور شناخت دقیقی ندارند. من این حوزه را میشناختم. با شناخت آمدم و حالا که قرار است از این حوزه بروم، بینی و بین الله، بین خودم و وجدان خودم و خدای خودم آرامش خاطر دارم. احساس میکنم از هر تلاشی که باید در این عرصه میکردم، مضایقه نکردهام. تدبیری که باید به خرج میدادم، دادهام و فکر میکنم غیر از ضعفها و خطاهایی که هر انسانی در هر مرحلهای از زندگیاش دارد و طبیعت زندگی و ناگزیر است؛ کار خود را بهخوبی انجام دادهام. در مواردی هم خدا لطف کرد و من بیش از آن چیزی که تصور میکردم؛ قدم برداشتم.
ما در سوءتفاهمها در سینما زندگی میکنیم
چرا نگاه من این است و نگاه بقیه این نیست؟ برای این که من عرصه، ظرفیتها و آدمهای سینمای ایران را میشناسم. اما دوستانی که از بیرون این حرف را میزنند، این تصور دقیق را ندارند. مختصات سینمای ایران را دقیق نمیشناسند. نمیدانند چه جریانات و چه گروههای فکریای در سینمای ایران وجود دارد. برآورد شفافی از وضعیت ظرفیتهای فرهنگی هنری در سینمای ایران ندارند. من میدانم که فلان فیلمساز واقعاً فردی نیست که رویش بشود حساب کرد اما بقیه خیال میکنند که او کارگردان درجه یک سینمای ایران است. توان فرهنگی هنری او، واقعاً آن چیزی که نشان داده میشود؛ نیست، صرفاً بر اساس اتکا به موقعیتهایی منجمله موقعیتهای مادی، در این رتبه قرار گرفته و اگر این موقعیت برای یک جوان دیگر اتفاق بیفتد؛ بسیار جلوتر از او قرار میگیرد، اما کسی این چیزها را نمیداند.
کسی از جریان بوروکراسی و از طرف دیگر مشکل شدید اعتبارات خبر ندارد. از جریانات فکریای که در سینما وجود دارد، دخالتهای جناحها و گروههای سیاسی که در رقابتهای سیاسی حاضرند از هر اتفاقی دستاویز بسازند برای این که حریف را از میدان بهدر کنند، کسی چیزی نمیداند. اینها واقعیتهایی است که وجود دارد. من هم با شناخت از مجموعه این موارد، احساس میکنم که بهلطف الهی، گامهای بسیار خوبی برداشته شده است. نکته بعدی این است که ما با بحران فهم سینما روبهرو هستیم. یک فیلم ساختهایم که مثلاً حرفی بزند در راستای حرف انقلاب، اما شما برداشتی کاملاً متضاد میکنید، و با نوعی تناقض روبهرو میشوید، این مسئله کوچکی نیست، ما در سوءتفاهمها در سینما زندگی میکنیم و این بهشدت به ما ضربه زد.
ممکن است رفتار شما در داخل انقلابی به نظر برسد، اما در عرصه بینالمللی به وجهه جمهوری اسلامی آسیب بزند
نکته بعدی به فرایندهایی برمیگردد که مناسبات کشور ایران را در داخل و خارج کشور تعریف میکند، برای مثال گاهی رفتار شما، ممکن است در داخل رفتار انقلابی به نظر بیاید و بخشی از جامعه از این تصمیم لذت ببرند، مثلاً فیلمی توقیف یا فیلمسازی تنبیه شود. اما کمتر توجه دارند که این اتفاق در عرصه بین المللی چه آسیبهایی برای جمهوری اسلامی ایران در پی دارد. چه تصویرهای منفی از جمهوری اسلامی ایران میسازد. ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که اگر دو نفر کنار میدان ونک فریاد بزنند؛ فردا در همه رسانههای دنیا پخش خواهد شد که در جمهوری اسلامی ایران، یک انقلاب خیابانی شکل گرفته است. ما امروز با این پدیده روبهرو هستیم. شرایط امروز ما مانند پانزده یا سی سال قبل نیست.
پای اصول میایستیم، اما خیلی از موارد ربطی به اصول نداشت
البته مفهوم این حرف، این نیست که بهدلیل تبلیغات سوء دشمن، از اصول خود بازگردیم؛ قطعاً اگربرضد اصولمان باشد؛ پای آن ایستاده و بهایش را خواهیم داد اما بعضی زمانها اتفاقاتی میافتد که تصمیم ما ربطی به اصولمان ندارد و یک تصمیم موردی و قابل حل هست. میتوان آسیبها و فواید آن را با تدبیر مدیریت، ارزیابی و جمعبندی کرد و آسیبهای آن را به حداقل رساند و نتایج مثبت موضوع را افزایش داد. این فرایندها را مدیر متوجه میشود و کسانی که بیرون مجموعه هستند؛ حرکتهای ظاهری قضیه را میبینند؛ به قضاوت مینشینند و تصور میکنند که مثلاً آقای مدیر ترسیده و یا از مواضعش کوتاه آمده است؛ درحالی که واقعاً اینگونه نیست. در هر عرصه اجرایی و نه بهطور خاص فیلمسازی، اجرا و مدیریت اجرایی اقتضائات خاص خود را دارد. اقتضائات مدیریتی ایجاب میکند که گاهی وقتها تصمیماتی بگیرید که از جنس مصلحت اندیشی باشد، راه گریزی وجود ندارد.
رسانههای حزباللهی فضای تخریب وحشتناکی علیه من به راه انداختند
نکته آخر فضای تخریبی وحشتناکی بود که در رسانهها و بهخصوص رسانههای حزباللهی مثل یک روزنامه مشهور در مورد من به راه افتاده بود. ظاهراً این افراد به این نتیجه رسیده بودند که باید احمدی نژاد را تخریب کرد و هرچیز و هرکسی را که منتسب به او بود، بینصیب نگذاشتند. هر چیزی را بهانه و دستاویز این تخریب قرار دادند و بیتقوایی هم در این رابطه و قضایا فراوان شد. اخبار دروغ نوشتند؛ اخبار و اتفاقات را تحریف کردند.
برای حفظ آبرو به سازمان سینمایی نیامدم
من اعتقاد داشتم که یک مدیر جمهوری اسلامی، بهخصوص در حوزه فرهنگ، مخصوصاً در سینما، اولین چیزی که با خدا معامله میکند، باید آبرویش باشد. من برای حفظ آبروی خودم به سازمان سینمایی نیامدم. آبرویی هم اگر هست؛ خداوند داده و من آن را تقدیم او میکنم تا راحتتر کار کنم. اگر بهدنبال آبروی خودم بودم نباید این سمت را قبول میکردم؛ همچنان که افرادی بودند که این سمت را نپذیرفتند.
با خدا و امام و شهدا عهد بسته بودم
اگر نظام، نظام جمهوری اسلامی و نظام مقدسی است؛ کار در هر بخش جزئی جمهوری اسلامی هم مقدس است و نزد خداوند اجر و قرب دارد. من معتقدم در بخشهای حساسی مانند سینما اتفاقاً این اجر بیشتر است. من با این نیت آمدم و برایم مهم نبود که آبرویم چه خواهد شد. آبرو را خداوند داده است؛ هر زمانی هم بخواهد؛ میگیرد. آنچه برای من اهمیت داشت این بود که بر اساس آن رابطهای که با خدا و عهدی که با امام و شهدا دارم؛ گام بردارم.
سایتهای اصولگرا به «سی و سهروز» هم رحم نکردند
متأسفانه کارهای خوب ما بیان و دیده نشد و حتی تخطئه شد. «سی و سه روز» فیلم بسیار خوبی بود. اگر ما طرفدار ولایت و رهبری هستیم؛ بارها در کلام ایشان بهنیکی از این فیلم یاد شد. حداقل کاری که رسانههای طرفدار انقلاب باید انجام میدادند، تقدیر و تشکر از این فیلم بود. سایتها و فیلمهای اصولگرا به این فیلم هم رحم نکرده و به آن حمله کردند. امثال این فیلم که در این فرایند ساخته شده، بسیار است و یکی از اشخاصی که مصمم و پیگیر بود تا چنین فیلمهایی ساخته و تولید شود و به نتیجه برسد؛ خود من بودم.
تیتر زدند که بعد از رفتن شمقدری ریلهای سینما باید به جای خودش برگردد
چند وقت پیش یک روزنامه سینمایی تیتر زد که بعد از رفتن شمقدری؛ "باید ریلها به جای خود برگردد". معنی این تیتر چیست؟ معنی این است که اتفاقی رخ داده است و نگرانند این اتفاق ادامه پیدا کند. این اتفاق ناظر به کجاست؟ فعلاً صلاح نیست؛ اما شاید یک سال دیگر بخشی از این اتفاقات را به زبان بیاورم. ما حرفمان این بود که آن آیندهای که شما برای سینما و عرصه فرهنگی ایران طراحی کردهاید؛ مناسب نیست؛ حتماً باید مسیر تغییر کند و ما این کار را انجام خواهیم داد و بهتعبیر خودتان ریلگذاری جدیدی انجام خواهیم داد. این اتفاقات باید توسط رسانهها شناسایی، دفاع و تشریح شود؛ جهت سینما باید بهتعبیر رهبری، کلید پیشرفت کشور باشد. سینمای خنثی، سینمای بیهویت و بیارتباط با اتفاقات جامعه فایدهای ندارد، البته ما جلوی ساخت چنین فیلمهایی را نگرفتیم اما چنین سینمایی را نه تشویق و نه حمایت کردیم.
کد خبر: 64659
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcjhmem.uqexizsffu.html