غلامعلی حداد عادل؛

زبان در رسانه مانند هوا برای زندگی است

17 آذر 1392 ساعت 10:08


 غلامعلی حداد عادل اگرچه در میان مردم بیشتر به عنوان چهره‌ای سیاسی شناخته شده است، اما هیچ‌گاه از حوزه فرهنگ و هنر و به‌خصوص آنچه به زبان و ادبیات فارسی باز‌می‌گردد، غافل نشده و از معدود چهره‌هایی است که در اوج مسئولیت‌های مختلف و متعدد نیز از حضور در محافل جدی فرهنگی استقبال کرده است. حداد عادل که ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی را هم برعهده دارد، برای پرداختن به موضوع زبان فارسی و نقش رسانه ملی در ترویج آن، بی‌تردید یکی از بهترین گزینه‌ها برای گفت‌وگو است؛ به ویژه آن که خود در چندین نوبت به عنوان عضو شورای سرپرستی و سیاست گذاری با این رسانه همکاری داشته است. دکتر حداد عادل با توجه به حساسیتی که در چند دهه گذشته برای پاسداشت زبان فارسی داشته است، درخواست ما را برای گفت‌وگو پذیرفت و یک ساعتی را در تپه‌های عباس‌آباد تهران، جایی که ساختمان جدید فرهنگستان بنا شده است با ویدرباره مسائل مختلف به گفت‌و‌گو نشستیم و در این همکلامی درباره زبان فارسی و هویت ملی، خدمت و خیانت رسانه‌ها به زبان فارسی و برخی انتقادها به فرهنگستان مطالبی رد و بدل شد.
یکی از وجوه مهم زبان فارسی پیوند آن با هویت ملی ایرانیان است، از نگاه شما این پیوند در چه زمینه‌هایی نمود داشته و تقویت و تضعیف آن چه پیامدهایی خواهد داشت؟
اگر کسی از ما بپرسد که تعریف ملت ایران چیست و این ملت را از بقیه ملت‌ها چگونه متمایز می‌کنیم، باید پاسخی منطقی برای این سؤال داشته باشیم.
یکی از وجوه اشتراک نیرومند و ریشه‌دار ملت ایران، اعتقادشان به اسلام است ولی یک پیوند دیگر هم باهم دارند و آن زبان فارسی است؛ خودتان هم اشاره کردید که زبان جزو هویت ملی ماست؛ یعنی هویت ملی ما با زبان فارسی تعریف می‌شود، همچنان‌که با اسلام هم تعریف می‌شود.
بنابراین اگر این زبان صدمه ببیند، هویت ملی ما به عنوان ایرانی صدمه دیده و اگر زبان فارسی حفظ شود و قوت بگیرد، هویت ملی ما تقویت شده است؛ زبان فارسی یک سرمایه محسوب می‌شود که در اختیار ما قرار گرفته است.
به نظرتان این سرمایه‌ای که به آن اشاره می‌کنید، حاصل چه مجموعه رویدادهایی بوده است؟
این سرمایه دقیقاً حاصل اندیشه‌ورزی چند هزار ساله نیاکان ماست؛ از زبان فارسی باستان که پدربزرگ زبان فارسی امروزی ماست و فارسی میانه که پدر فارسی امروزی ما به شمار می‌رود تا این دوران ۱۲۰۰ ساله‌ای که تاریخ زبان فارسی جدید یا فارسی دری را می‌سازد.
در طول این چند هزار سال سرمایه‌ای برای ما به وجود آمده است که اگر از بین برود، با هیچ قدرت مادی و نیروی حکومتی نمی‌توان فقدان آن را جبران کرد.
تصور می‌کنم همین مقدار برای جلب توجه کسانی که دوست دارند ایرانی باشند و به ایرانی بودن خودشان افتخار کنند، کافی است تا قدر زبان فارسی را بدانند.
گاهی این قدرشناسی مانند خیلی موضوعات و موارد دیگر گرفتار افراط و تفریط می‌شود، گروهی توجه به زبان فارسی را در برابر دیگر رکن هویت ملی ما یعنی «دین» قرار می‌دهند، و شاهنامه فردوسی را چونان کتابی مقدس می‌دانند؛ در حالی که خود فردوسی شاهنامه‌اش را با نام خداوند آغاز می‌کند و سراسر شاهنامه توحید را می‌بینیم و تکیه فردوسی بر فضیلت‌های اخلاقی و دینی شخصیت‌ها نیز بر کسی پوشیده نیست.
ببینید، این دو یعنی دین و زبان فارسی با هم ارتباط سازنده و مفید دارند؛ یکی در مقابل دیگری قرار نمی‌گیرد و اگر وحی الهی در اسلام به زبان عربی نازل شده و قرآن به این زبان است و همچنین احادیث پیشوایان و معارف اسلامی ما به زبان عربی تجلی یافته است، به معنی این نیست که مسلمانان باید همگی زبان عربی داشته باشند. البته خوب است که مسلمانان به‌خصوص قشر تحصیلکرده و دانشگاهی و اهل مطالعه ما عربی را بدانند اما قرآن تنها برای جماعت عرب‌زبان نازل نشده، بلکه به تعبیر کلام‌الله مجید، برای «کافه ناس» نازل شده است و اختلاف زبان‌ها را خداوند یکی از آیات خود برشمرده است و طبیعی است وقتی دینی جهان‌شمول باشد، پیروان آن می‌توانند به زبان‌های مختلف سخن بگویند. ایرانی‌ها با چنین درکی اسلام را پذیرفتند ولی زبان ملی خودشان را از دست ندادند و این زبان را در خدمت معارف اسلامی درآوردند؛ به طوری که گفته می‌شود زبان فارسی، زبان دوم عالم اسلام است و منظور این است که اگر معارف اسلامی موجود به زبان فارسی را ارزیابی کنیم، می‌بینیم که بعد از عربی بیشترین معارف به این زبان بوده است.
بنابراین هیچ تعارضی میان عشق و علاقه به زبان فارسی با مسلمان بودن وجود ندارد؛ مگر آنکه کسی به دلایل دیگری در مقابل اعتقاد اسلامی قرار گرفته باشد و بخواهد بهانه‌ای برای این مخالفت خودش دست و پا کند و تحت عنوان ملی‌گرایی، تضادی ساختگی میان زبان فارسی و دین ایجاد کند که آن هم به گفته خودتان حتی در شاهنامه نیز این گونه نیست.
از بحث زبان و هویت ملی که بگذریم، برخی نظریه‌پردازان و استادان ارتباطات همواره برای زبان ماهیتی رسانه‌ای قائل بوده‌اند یا در روزگاری محصولات زبانی مانند شعر، رسانه‌ای انکارناپذیر و تأثیرگذار بوده است، اگرچه شعر هنوز هم دست‌کم در ایران جایگاه خودش را تا حد زیادی حفظ کرده، خود شما تا چه اندازه به کارکردهای رسانه‌ای زبان اعتقاد دارید؟
من ترجیح می‌دهم رسانه را در همین معنای خاص امروزی‌اش در نظر بگیریم و در بحث رابطه زبان و رسانه به همین معنای فنی و مشخص رسانه شامل صداوسیما، مطبوعات، کتاب و... در این گفت‌وگو مقید بمانیم و آن معنای وسیع رسانه‌ای را کنار بگذاریم.
پس بگذارید سؤال را طور دیگری طرح کنم، اگر بخواهید تشبیهی به کار ببرید درباره تعامل زبان فارسی با رسانه از چه تعبیری استفاده می‌کنید؟
بنده زبان را برای رسانه مثل هوا برای زندگی می‌دانم، حال شما یک لحظه تصور کنید که زبان از رسانه ـ حالا چه صداوسیما و چه رسانه مکتوب ـ گرفته شود، چه چیزی باقی می‌ماند، رسانه در واقع مثل کارگاه قالیبافی است که تار و پود آن همین کلمات و همین زبان فارسی است.
معتقدم بهترین حافظان و نگاهبانان زبان، رسانه‌ها هستند و در عین حال همین رسانه‌ها می‌توانند ویرانگر زبان هم باشند و بیشترین زیان و صدمه را هم به این سرمایه ملی وارد کنند.
البته در گذشته نگاهبانان اصلی زبان را پدیدآورندگان ادبی مانند شاعران، نویسندگان و مورخان می‌دانستند و آنها بودند که مسئولیت حفظ زبان فارسی و گسترش و واژه‌آفرینی را بر عهده داشتند، چرا امروز عقیده دارید این رسانه‌ها هستند که وظیفه حفاظت و حراست را عهده‌‌دار شده‌‌اند؟
امروز شرایط متفاوت است؛ گروه‌هایی که شما به آنها اشاره کردید اگر نخواهند از رسانه استفاده کنند و این ابزار در اختیارشان قرار نگیرد، تأثیرشان در جامعه بسیار محدود خواهد بود. عاملی که در رشد زبان و ادبیات و به‌خصوص زبان تأثیر بسیار گسترده و انکارناپذیری دارد، رسانه است و در میان رسانه‌ها، صداوسیما و از همه بیشتر سیما تأثیرگذار است. به همین دلیل فرهنگستان زبان و ادب فارسی انتظار دارد در صداوسیما حداکثر توجه به سخن گفتن وجود داشته باشد و همه مدیران این دستگاه نسبت به زبان فارسی حساسیت داشته باشند.
بالاخره هر کسی به اندازه معرفتی که به یک چیزی دارد قدر آن را می‌داند؛ اگر کسی چیزی را نشناسد، قدرش را هم نمی‌داند، اصلاً همه مسئولان ما در هر جایگاهی و در هر نهاد و سازمانی باید نسبت به زبان و ادبیات فارسی معرفت داشته باشند و البته برای مسئولان رسانه‌ها بیش از دیگران چنین درک و حساسیتی ضرورت دارد.
الان مهم‌ترین انتظارتان از رسانه‌ها به‌خصوص صداوسیما چیست؟
(می‌خندد) : فارسی را پاس بدارند...
ممکن است کمی مشخص‌تر و عملیاتی‌تر بفرمایید؟
ببینید، ما انتظارات مشخصی از صداوسیما داریم؛ اولاً همه مجریان و گویندگان، فارسی را درست صحبت کنند و به‌اصطلاح فارسی را پاس بدارند. ما انتظار داریم که در صداوسیما بی‌دلیل لغات بیگانه به جای کلمات فارسی ننشیند و به‌خصوص در اخبار که پیشانی رسانه است، هر کسی با هر زبانی صحبت نکند؛ حال آنکه شما می‌بینید گاهی مسئولان دستگاه‌ها و متخصصان با حضور در برنامه‌ای مهم و پرمخاطب، بدون توجه به الزامات قانونی و انتظارات جامعه، کلمات خارجی به کار می‌برند؛ کلماتی که بیشتر مردم معنایشان را نمی‌فهمند و نمی‌دانند و کسی نیست که به آنها تذکر دهد یا معنی آن کلمات را از آنها سؤال کند. این نوع بی‌مبالاتی‌ها متأسفانه از طریق رسانه‌ها الگوسازی می‌شود و مردم به‌ویژه جوان‌ها فکر می‌کنند لغت خارجی به کار بردن حیثیت برایشان به وجود می‌آورد و هر کسی که چند کلمه خارجی یاد گرفت و مدام آن را تکرار کرد، نشانه دانش و شخصیت اوست و این گونه آرام‌آرام زبان ما از شکل می‌افتد و شیرازه آن از هم گسیخته می‌شود و اگر این روش ادامه پیدا کند، زبان ما طبیعتش دگرگون می‌شود. مثل آلودگی هوای تهران که این دودهایی که از انواع دودکش‌ها بیرون می‌آید اگر از یک حدی بیشتر باشد دیگر این ساختار موجود هوا نمی‌تواند این آلودگی‌ها را تصفیه کند و طبیعت هوا دگرگون می‌شود؛ طبیعت زبان هم به همین شکل است.
انتظار ما از صداوسیما این است که همه جوانب را مراعات کنند و درست سخن بگویند، زیبا سخن بگویند، روان و مفهوم و بلیغ سخن بگویند و در بخش‌های مختلف، همه کسانی که صدا و سخن گفتنشان از طریق این رسانه در جامعه منتشر می‌شود، در برابر زبان فارسی احساس مسئولیت کنند، مبالات داشته باشند، هنگامی که می‌خواهند یک لغت خارجی در رسانه به کار ببرند از خودشان بپرسند آیا مجبورند این لغت خارجی را در برابر دوربین بگویند یا نه. خیلی وقت‌ها نیستند و می‌توانند لغت فارسی دیگری را جانشین آن کنند ولی برخی با وجود داشتن لغت فارسی و معادل متأسفانه اصرار دارند کلمه خارجی به کار ببرند. گاهی وقت‌ها انسان احساس می‌کند که برخی فکر می‌کنند اگر لغت خارجی به کار ببرند واقعاً مردم باور می‌کنند اینها باسوادند، دانشمندند و از این خیالات در ذهن دارند که باعث می‌شود دنبال لغات فارسی نروند.
این به قول غربی‌ها و به قول خارجی‌ها هم در جامعه و حتی در میان اهل قلم و خود ادبیاتی‌ها فراوان دیده می‌شود، منتقدان هنری و ادبی ما حتی وقتی می‌خواهند از صنعت واج‌آرایی یاد کنند، می‌گویند به قول غربی‌ها آلیتریشن متن فلان است و بهمان یا فلان کاراکتر فیلم این گونه بود و ...
بله، اینها حکایت از ضعف‌های شخصیتی می‌کند؛ می‌خواهند به این شکل ضعف‌هایشان را بپوشانند.
البته برخی برنامه‌سازان و رسانه‌ای‌ها هم یک استدلال و پاسخی دارند و می‌گویند به هر حال یکی از ویژگی‌های زبان رسانه این است که باید به زبان زنده و آنچه در میان مردم می‌گذرد، نزدیک باشد و با همین استدلال برخی تعبیرها و اصطلاحات را به کار می‌برند.
نه، این طور نیست؛ اتفاقاً عامه مردم خیلی بیشتر از متخصصان و مسئولان و مدیران رسانه زبان را حفظ می‌کنند، هیچ وقت عامه مردم به فکر خراب کردن زبان نیستند، اگر اشکالاتی در زبان آنها وجود دارد، خیلی وقت‌ها از رسانه‌ها الگو می‌گیرند. اگر خود مردم باشند خیلی بیشتر و طبیعی‌تر زبان را حفظ می‌کنند.
شما خودتان شاعر هستید و می‌دانید که در قدیم اهل لغت وقتی می‌خواستند کاربرد دقیق و درست یک کلمه را بدانند، در مواقعی که بین خودشان و ادبا اختلاف نظر پیش می‌آمد، می‌رفتند از مردم بادیه که ذهنشان متأثر از مدرسه‌ها و درس‌ها و مکتبخانه‌ها نبود، جویا می‌شدند که ببینند آنها آن کلمه را چگونه و کجا به کار می‌برند و آن کاربرد، برایشان معیار می‌شد؛ بنابراین نباید گناه را به گردن عامه مردم انداخت؛ به قول مولانا «ماهی از سر گنده گردد نی ز دم».
الان فرهنگستان و رسانه ملی چگونه با هم مرتبط هستند؟
بنده نوبت دوم که رئیس فرهنگستان شدم، یکی از اموری که در دستور کار خودم گذاشتم، ارتباط با صداوسیما بود و مرتب این موضوع را پیگیری می‌کنم. بین بنده و آقای مهندس ضرغامی در این باب هیچ اختلافی نیست ولی به حکم این حدیث معروف: المؤمن خیر من عمله... چیزی که در عمل واقع شده، به اندازه آن نیتی که من و آقای ضرغامی داریم مطلوب نبوده است.
ما هیچ مانع ذهنی و فکری بین خودمان و مدیریت صداوسیما نمی‌شناسیم، به‌خصوص که صداوسیما خودش را موظف به اجرای سیاست‌های کلی مورد نظر مقام معظم رهبری می‌داند و پاسداری زبان فارسی هم یکی از اموری است که رهبری بر سر آن پافشاری می‌کنند. ما مکاتبات زیادی با صداوسیما داشته‌ایم و دفتری هم در فرهنگستان با عنوان ارتباط با صداوسیما تأسیس و فرد خاصی را مسئول این کار کرده‌ایم و بی‌نتیجه هم نبوده، این اقدامات ما باعث شده است اکنون از مجموع آرزوهایی که در این زمینه داشتیم، اندکی بالاخره محقق شود. حکایت ما و صداوسیما حکایت کسی است که در یک شب سرد در بیابانی می‌خواهد بوته خاری را روشن کند و گرمایی عایدش شود، صد تا کبریت می‌زند، همه در باد خاموش می‌شود، حالا آن وسط‌ها یکی دوتاش هم می‌گیرد.
جا دارد به این بیت حافظ هم اشاره کنیم: از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان/ باشد کز آن میانه یکی کارگر شود.
(می‌خندد)... البته ما قانع نشدیم و همچنان داریم کبریت می‌زنیم!
فکر می‌کنم رسانه ملی با فرهنگستان چند برنامه مشترک هم دارد.
بعضی برنامه‌های رادیویی از فرهنگستان مطلب دریافت می‌کنند، درباره زبان فارسی و واژه‌های جدیدی که وضع می‌کنیم هم مباحثی را از گروه‌های پژوهشی ما می‌گیرند و در برخی برنامه‌ها پخش می‌شود. رادیو پیام، فرهنگ و برخی شبکه‌های رادیویی دیگر انصافاً با ما همکاری خوبی دارند و ما راضی هستیم و تشکر هم می‌کنیم اما خون دل‌هایی هم می‌خوریم.
دور از جان... حالا این خون دل خوردن بیشتر در چه مواردی است؟
مثلاً در برنامه‌های ورزشی... واقعاً از آنها ناراضی هستیم چون برخی گویندگان برنامه‌های ورزشی، بی‌محابا لغات خارجی به کار می‌برند و هیچ درنگی نمی‌کنند که به جای یک کلمه خارجی، می‌شود از کلمه فارسی استفاده کرد.
امکانش وجود دارد یک مثال هم بزنید؟
ببینید، ما که نوجوان و جوان بودیم، والیبال بازی می‌کردیم ولی اسپک نمی‌گفتیم، می‌گفتیم آبشار؛ اتفاقاً کلمه خوبی هم هست، از نظر آوایی کلمه بدآهنگی نیست، از نظر کوتاهی و بلندی هم کوتاه‌تر از اسپک نیست، هر دو، دو هجا دارند. آن کسی که اسم این نحوه توپ زدن را گذاشته آبشار من نمی‌دانم از کجا گرفته ولی خیلی آدم خوش‌ذوقی بوده است چون همه می‌فهمند این ضربه مثل آبشار با زاویه‌ای خیلی سریع و استوار و محکم و با شدت فرود می‌آید. این روزها که صداوسیما مسابقات والیبال را از ژاپن پخش می‌کرد، گزارشگر مدام می‌گفت اسپک... خب شما این معما را برای ما حل کنید. البته از این معماها در صداوسیما فراوان است.
از طرفی پزشک محترمی هم ممکن است در حالی که می‌خواهد راه پیشگیری و یا درمان را برای مردم فارسی‌زبان در برنامه‌ای تلویزیونی توضیح دهد، مدام اصطلاحات تخصصی و فنی و خارجی به کار ببرد و صداوسیما هم پخش ‌کند و به همین شکل فراگیر می‌شود.
یکی دیگر از انتظارات ما از صداوسیما رعایت رسم‌الخط فارسی است که بنده اخیراً نامه‌ای هم به آقای مهندس ضرغامی نوشتم که این دستور خط فارسی را که به تصویب فرهنگستان رسیده در زیرنویس‌های برنامه‌های سیما رعایت کنند، ایشان هم لطف کردند و به معاونت‌ها و مدیران ارشد صداوسیما ابلاغ کردند ولی حالا باید به قول معروف ببینیم و تعریف کنیم.
در رسانه‌های مکتوب چطور؟
ما به عنوان فرهنگستان قدرت اجرایی نداریم، فرهنگستان اصولاً یک سازمان علمی و پژوهشی است ولی قانون مجلس، رسانه‌ها و مطبوعات و وزارتخانه‌ها را مکلف به رعایت قواعد زبان و خط فارسی می‌کند ولی در رسانه‌های مکتوب و مطبوعات هم مشکلات زیادی داریم؛ مثلاً یکی از ناهمواری‌ها استفاده از ارقام فرنگی به جای اعداد فارسی است.
قبح این انحراف هم روز به روز دارد کمتر می‌شود. بنده خاطره‌ای را برای شما نقل می‌کنم که به حدود ۵۰ سال پیش بر‌می‌گردد، دانشجوی فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران بودم، استادی داشتم که زنجانی‌الاصل بود و در انگلیس و فرانسه تحصیل کرده بود، استاد درجه اول دانشگاه تهران بود و بسیار باسواد و هوشمند. یک روز این استاد فرهیخته، یکی از دانشجوها را پای تخته برد تا مسئله‌ای را حل کند، این دانشجو شروع کرد اعداد را به فرنگی نوشتن، در همان ثانیه‌های نخست، آقای دکتر جلوی او را گرفت و بلافاصله گفت ما چه نیازی داریم اعداد را به لاتین بنویسیم؟ این مفهوم تازه‌ای نیست که فرنگی‌ها اختراع کرده باشند و ما هنوز برایش لغت معادل نداشته باشیم.
من بعد از ۵۰ سال هر وقت یاد آن خاطره می‌افتم، به روح استاد مرحومم درود می‌فرستم که آن‌قدر غیرت وطنی و ملی داشت ولی امروز در برخی مطبوعات و حتی نامه‌نگاری‌های اداری ببینید چه اتفاقی افتاده است. متأسفانه روزنامه‌ها یک جمله چندکلمه‌ای را به فرنگی و زبان خارجی و حروف لاتین در صفحه اول خود منتشر می‌کنند؛ واقعاً این خجالت‌آور است. باید با وزارت ارشاد وارد گفت‌وگو شویم، با سردبیران روزنامه‌ها و مطبوعات وارد بحث شویم و تلاش کنیم این حساسیت به خط و زبان فارسی در رسانه‌ها بیشتر شود.
تا اینجا به نکات خوبی اشاره کردید، ولی به مجموعه فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم انتقادهایی وارد است...
خب شما هم بفرمایید.
برخی واژگان معادل‌سازی‌شده توسط فرهنگستان انصافاً خیلی خوب فراگیر شدند، منظورم واژه‌هایی است که همین چند سال اخیر مصوب شدند مانند پیامک به جای اس ام اس ولی...
بگذارید همین جا خاطره‌ای بگویم، آقای ضرغامی یک بار برای من تعریف می‌کردند یک مجری که خیلی هم توانا بوده است در برنامه‌ای زنده اصرار داشته به جای پیامک بگوید اس ام اس، آقای مهندس از منزل تماس می‌گیرند و با مدیر آن شبکه صحبت می‌کنند و می‌گویند به این همکار و دوستمان تذکر بدهید که بگوید پیامک، ولی با وجود این تذکر باز هم آن مجری اصرار داشته است این کلمه فارسی را به کار نبرد، آقای ضرغامی می‌گفت من فردا صبح او را از کار برکنار کردم و خبر این تصمیم را هم با ذکر علت گفتم تا به همکاران دیگر اطلاع‌رسانی شود، این مطلبی بود به خاطرم آمد که بین صحبت شما گفتم، حالا انتقاد از ما را بفرمایید.
نخست آنکه فرهنگستان در سال‌های اخیر از میان واژه‌های عمومی کمتر و حتی به‌ندرت معادل‌سازی می‌کند و به سمت واژه‌های تخصصی رفته که بین مردم چندان رواج ندارد، دوم اینکه سرعت فرهنگستان در معادل‌سازی در مقایسه با ورود واژه‌های بیگانه بسیار کم است. گاه وقتی یک واژه در زبان مردم و اهالی رسانه تثبیت می‌شود، تازه شما اقدام به معادل‌سازی می‌کنید و سوم اینکه برخی واژه‌های معادل‌سازی شده انصافاً خوش نمی‌نشیند؛ این موضوع به‌خصوص در حوزه‌های تخصصی مانند پزشکی و جهان رایانه خودش را بیشتر نشان می‌دهد؛ مثلاً فکر کنید کسی وارد یک مرکز درمانی مثل بیمارستان ‌شود و پزشکان و نیروهای درمانی با هم در حال گفت وگو باشند و در میان صحبت‌های آنها واژه‌هایی مانند پیراشامه‌شکافی، جنب آماس، نزدینه، چرک میزی، پیراشامه سنبی و... را بشنود، خیلی برایش جای شگفتی خواهد داشت.
ما کم‌کاری خودمان را در واژه‌های عمومی می‌پذیریم و این انتقاد به ما وارد است و امیدوارم در آینده فعال‌تر باشیم ولی در بخش واژه‌های تخصصی ما کار زیاد کرده‌ایم و با مراجعه به وبگاه ما در اینترنت می‌توانید آنها را ببینید؛ اما اینکه برخی واژه‌ها وارد می‌شود و بعداً به فکر علاجش می‌افتیم، از عهده ما خارج است؛ واژه مثل یک آدم نیست که برای ورود به کشور بخواهد از مجاری خاصی بیاید و روادید تهیه کند و معلوم باشد دارد می‌آید و کی برمی‌گردد و چقدر می‌ماند و... واژه از هزاران راه وارد می‌شود؛ یک تاجر دستگاهی را وارد می‌کند و یکباره وسیله‌ای در فروشگاه‌ها سر و کله‌اش پیدا می‌شود و فراگیر می‌شود. البته ما به گروه‌های هفتادگانه واژه‌گزینی توصیه کرده‌ایم که هر گروهی اولویت را به واژه‌هایی بدهد که بین حوزه تخصصی و زبان عامه مردم مشترک است.
به عنوان مثال ما یک گروه واژه‌گزینی ورزشی داریم، بنده اخیراً به آقای هاشمی‌طبا که در حوزه ورزش به هر حال شخصیت شناخته‌شده‌ای است گفتم فهرستی از واژه‌های فرنگی عمومی حوزه ورزش تهیه کنید، ما به آنها اولویت می‌دهیم و حاضریم وقت بیشتری بگذاریم و برایشان معادل‌سازی کنیم.
من انتقادهای شما را تا حدی می‌پذیرم ولی یک سؤال از شما دارم، البته نمی‌خواهم انتقاد را با انتقاد جواب بدهم، ولی چرا در صداوسیما کالاهایی تبلیغ می‌شوند که اسم خارجی بر خود دارند؟
منظورتان کالاهای تولید داخلی است یا وارداتی؟
تولید داخل، ما فراوان می‌بینیم و مسئولان صداوسیما هم قبول دارند که نباید این اتفاق رخ دهد، شما خودتان رصد کنید ببینید نمونه‌های متعددی وجود دارد، به نظرتان چرا این اتفاق می‌افتد؟
من البته در حوزه تولید داخل تا حالا به چنین نمونه‌ای بر نخورده‌ام ولی همان طور که شما گفتید رصد می‌کنم و مسئولان سازمان صداوسیما هم این گفت‌وگو را که بخوانند قطعاً این موضوع را پیگیری می‌کنند.
به هر حال فرهنگستان بدون رسانه‌ها زحمتش به جایی نمی‌رسد، فراموش نکنیم مسئولیت نگاهبانی از زبان فارسی مسئولیتی مشترک میان همه ایرانی‌هاست و به‌ویژه رسانه‌ها.
امیدوارم پاسداری از زبان فارسی در صداوسیما بیشتر شود و مردم از صداوسیما، هم درس زندگی یاد بگیرند هم درس سخن گفتن درست


کد خبر: 66675

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcjimem.uqemazsffu.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com