20 مهر روز بزرگ داشت حافظ؛
شیراز شهر راز
21 مهر 1391 ساعت 0:37
به مناسبت 20 مهر روز بزرگ داشت حافظ و روز شیراز(15 اردی بهشت)چکامه ای توسط هما ارژنگی سروده شده است.
شیراز شهر راز
گاه بهار و وقت گل و فصل لاله شد
خون در گلوی لاله چو می در پیاله شد
روح شراب شعر به رگهای من دوید
الهام شاعرانه به جانم حواله شد
حالی به سوی شهر سخن می برم نیاز
شیراز و سرزمین غزلهای دلنواز
خم خانه ای ز شیره شور آفرین شعر
گنجینه ای ز گوهر عشق و سرای راز
آنجا که شعر خواجه ام از کف برد قرار
خواند به بانگ چنگ و هم-آوایی هزار
«عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار»
ای ساقی فسونگر و گلچهره می بیار
نارنج ها شکوفه به تن ایستاده اند
عطارها به باغ دکان ها گشاده اند
گویا چنان که سعدی شیرین سخن سرود،
«بر راه باد، عود بر آتش نهاده اند»
این شهر دلربا بود از عهد باستان
دارد به روزگار ز استور ها نشان
شهنامه گویدت که نخستین بنای آن
بنهاده شد به خواهش تهمورس جوان
با آن که شد فسرده به دوران بد کنشت
ویرانه شد به دست ستمکار سرنوشت
از عهد باستان تو ببینی به مهر و خشت
نام ورا زمانه به پایندگی نوشت
چون ققنسی که زنده شود از دل غبار
یا هم چو مرده ای که بر آرد سر از مزار
بار دگر شکفته و زیبا چنان بهار
سر زد ز خاک غمزده شیراز گلعذار
زان پس نگین شعر و غزل در زمانه شد
بالید چون عقاب بلند آشیانه شد
شهبال زر نشان چو به ملک سخن گشود
در آسمان فضل و هنر جاودانه شد
آن دم که رو کنی به تماشای بوستان
یا بنگری جمال دل آرای گلسِتان
سعدی، خدای معرفت و حکمت و بیان
گنجی ز شعر و شور و ادب سازدت عیان
حافظ، رهی به عالم قدسی گشوده است
از مکر زاهدان ریایی سروده است
رمز نهفته در دل عرفان و جذبه را
در هر غزل، به تیشه اندیشه سوده است
باری، ز شهر راز توان بیش از این سرود
از مردمان نیک و هنر آفرین سرود
از خاتم و منبت و فرش و معرقش
یا باغ و دشت و قلعه و ارگ وزین سرود
لیک سخن به ملک سخن پروران خطاست
گفت مرا، سروده نام آوران گواست
من، طفل بی زبانم و درمانده از بیان
گر از زبان خواجه بگویم کنون رواست
«شهریست پر کرشمه و خوبان ز شش جهت»
واندر میانه با دل من طرفه ماجراست
سراینده: هما ارژنگی
اَردیبهشت ماه هزار و سیصد و نود و یک خورشیدی
به گزارش هنرنیوز؛ هما ارژنگی، آخرین فرزند استاد رسام ارژنگی، نگارگر و تصویرگر تاریخ ایران زمین است که در شهر تهران در دی ماه سال ۱۳۲۲ زاده شد. خاندان و نیاکان او در آذرآبادگان، مهد آزادگان ریشه دارند و نیای بزرگ ایشان «میرک» نقاش نام آور عهد صفوی است.
خانه ی ایشان در کودکی بین محله ی سرچشمه و میدان بهارستان در کوچه ای به نام «ارژنگی» بود که دبستان «سعدی» نیز در برابر خانه شان خودنمایی می کرد.
شور و شیفتگی او به شعر و موسیقی و آواز و نوشتار و بازیگری و نقاشی از همان آغاز کودکی جلوه گر شد و از همان سال های نخست دبستان، زمانی که برای خواندن انشا در برابر دوستانش می ایستاد، حسی غریب گلویش را می فشرد و فوران احساس چهره اش را ارغوانی می کرد و هنگامی که از سرمای زمستان و بی برگی بینوایان می گفت، آوای کودکانه و لبریز از اندوهش، چشمان معلم و شاگردان را از اشک لبریز می کرد. این گونه بود که دوران ابتدایی را با کارنامه ای درخشان در دبستان «سعدی» سپری کرد.
نخستین سروده اش را در بیان شکوه خورشید در ٩ سالگی سرود. بعدها در دبیرستان شاگردی سخت کوش و برجسته و بر صحنه ی نمایش مدرسه، نقش آفرینی هزار چهره بود و شعر و سرود همچون رود در جانش جاری بود. سِحری که در رویش دانه ها و ریزش قطره های باران بود، سرود باد در شاخه ها و آواز پرندگان بر فراز آشیانه ها، همه در نظرش رمز و رازی ناگفته داشتند. در همان سال ها، داستان های کوتاه و شعرهایش در نشریات نیز به چاپ می رسیدند.
توفان مرگی نابهنگام، طومار زندگی برادر هنرمندش فرهاد را در هم پیچید. مادر، اندوه مرگ فرزند را تاب نیاورد و در فاصله ی ١٩ روز، همای ١٧ ساله بی مادر و برادر شد. روزهای تلخ تنهایی و اندوه و ساعات دل مردگی و رنج، جاودانه می نمود. سرود و ترانه ی شادمانه، جای خود را به سکوتی مرگ آفرین سپرد.
تحصیلات او در دانشگاه تهران و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی ادامه یافت و بعد از آن به مدت ٢٨ سال حاصل تجربه و دانش و آگاهی اش را نثار نوجوانان سرزمین پرافتخارش ایران نمود.
او نه یک معلم که یک عاشق و یار یک دل و مشفق بود؛ شاگردانش بر این باور بودند که از جان مایه می گذارد و این چنین بود که آنان نیز با اعتماد، به او دل می دادند.
هما ارژنگی در زندگی و احوال و آثار دو بزرگ مرد ایرانی به بررسی پرداخت و زمانی دراز چون سالکی شیدا، در زندگی حضرت شمس تبریزی و حضرت مولانا به سیر پرداخت و دانست که: شمسی جان افروز باید تا جان را به حقیقت وجود راهبر شود. از آن پس بخشی از سروده هایش، حال و هوای عرفانی به خود گرفتند و چون ذره ای در جستجوی شمس وجود و چون نایی به دور از نیستان، چرخ زنان می نالید. برخی دیگر از سروده هایش نیز بر پایه ی عشق به سرزمین و فرهنگ و تاریخ گرامی آن شکل گرفتند.
از میان سروده هایش می توان به سروده های زیر اشاره کرد:
ایران، مهرگانه، یلدا، ای هم وطن، ای سرزمین من، آرش کماندار، آریوبرزن، فردوسی، بابک خرم دین، با من از ایران بگو و...
برخی از آثار منتشر شده هما ارژنگی به ترتیب عبارتند از:
١. زندگی فرهاد ارژنگی ـ ١٣٤٠
٢. مجموعه شعر پرواز عاشقان «نشر مدبر» ـ ١٣٧٣
٣. مجموعه شعر گل هزار پر «نشر المعی» ـ ١٣٧٩
در سالهای اخیر وی به کار ترجمه آثاری چند پرداخته که از آن میان میتوان به آثار منتشر شده زیر اشاره کرد.
۱- تجربه تانترا (سرودهای سارها)، نوشته اوشو - نشر جم- تهران ۱۳۸۳
۲- جریان بخشاینده دامما، نوشته اس. ان. گویانکا - نشر مثلث- تهران ۱۳۸۴
۳- سپاه گمشده کمبوجیه، نوشته پُل ساسمن - نشر عطایی- تهران
کد خبر: 47720
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcjyaex.uqea8zsffu.html