تاريخ : سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۳۹
همه ما در ذهن تعريفي از فرهنگ يا حداقل مصاديقي براي آن داريم اما اين که به راستي فرهنگ چيست؟ حدود و ثغور آن کدام است؟ و سوالاتي از اين دست ، در مقام پاسخگويي مجالهايي دشوارند . آنچه که روشن و قابل درک است مجموعهاي از باورها ، هنجارها ، ارزشها و نمادهاي يک ملت تشکيل دهنده فرهنگ آن ملت به شمار ميرودو هنر يکي از شقوق و جلوههاي بارز فرهنگ که در جهان امروز زبان تصوير و جلوهگري مجازي از مهمترين نمودهاي آن است.
شايد در آن روز که برادران لومير اولين تصاوير را در ظرفي به نام سينما ريختند هرگز به ذهن نميآمد که روزي اين پديده که هنر هفتم اش خواندند به اين پايه از قدرت ، تاثير گذاري، اهميت و پول سازي برسد. امپراتوريهاي عظيمي چون هاليوود با کمپانيهاي معظمي چون برادران وارنر، ميرامکس، والت ديزني و ... جلوهاي از اين اعجوبه مولود عصر جديد است و امروز يکي از عرصههاي ابراز قدرت فرهنگي در جهان ، ارايه فيلمهاي موثر و جذاب به شمار ميرود.ورود سينما به ايران و توليد فيلمهاي سينمايي از نسخههاي صامتي چون آبي و رابي تا اولين فيلم ناطق (دختر لر) و تا به امروز ادوار مختلفي به خود ديده است.
از فيلمفارسيهاي سطحي تا موج سينماي نوگراي ايراني و تا انقلاب معنايي پس از انقلاب شکوهمند اسلامي.
بيشک سينماي ايراني ، فرزنداني تقديم فرهنگ ايران زمين نموده که ميتوان به هر کدام ازآنها باليد و پيش چشم جهانيان گستراند اما آنچه دغدغه راقم اين اسطوره شده دل نگراني عميقي است از موج وحشتناک توليدات سطحي و نازل امروز سينما.
کمديهاي لوده که هيچ حد و مرزي در شوخيهاي خود نميشناسند واقعيتتلخ سينماي ماست و بي آنکه بخواهم خداي ناکرده منکر زحمات دلسوختگان اين هنر مقدس در توليد فيلمهاي فاخر شوم ( که بي شک بارقههاي کم نور اميد به دوام سينماي ملي را روشن نگاه داشتهاند) نميتوان از کنار اين واقعيت گذشت که متاسفانه نفسهاي توليد فيلمهاي موثر و پر ارزش به شماره افتادهاست.
فاجعه سنگينتر اين که توليدات در سوپرمارکتها و به بهايي اندک به سبد مصرف خانوار وارد شده و در نظر بياوريد پدري را که بااطمينان به توليدات مورد تاييد وزارت ارشاد نسخهاي از فيلم فيالمثل «آقاي هفت رنگ» را به خانه ميبرد و با وقيحترين شوخيهاي جنسي که حتي در کشورهاي غربي نيز فيلم را حداقل با محدوديت سني بينندگان به بازار ميفرستند روبرو ميشود.
تنها نگاهي به عناوين فيلمهاي توليدي دراين سالها کافي است تادريابيم تا چه ميزان توليدات سطحي و کم ارزش پردههاي نقرهاي را فتح کردهاند و سالنهايي که روزي با نمايش آثاري چون «مادر» جلوهگاه فرهنگ و آداب و رسوم ملي بودند امروز جولانگاه تمسک به دم دستيترين روشها براي خنداندن مخاطب شدهاند و حال اگر دراين ميان ارزشهايي چون دفاع مقدس نيز سوژه خنديدن و خنداندن شد چه باک؟
دغدغه نويسنده سواي مسئوليتم به عنوان رئيس کميسيون فرهنگي ، اجتماعي و زيست شهري شوراي اسلامي شهر تهران از منظر يک علاقمند به فرهنگ ملي، سينماي فاخر و ارزشي و پدر يک خانواده ايراني است. به راستي دوستاني که روزي بر اين عقيده بودند که ميتوان سينما را از سبد فرهنگي جامعه حذف کرد و امروز بي کمترين حد و مرزي لودگيهاي وقيح را به خانههاي مردم ميفرستند به آينده سينماي ايران ميانديشند؟سينمايي که روزي با «بچههاي آسمان» ما مخاطب جهاني مييافت ، امروز بايد با «آقاي هفت رنگ » ، «چارچنگولي» ، «پسر تهروني» و آثاري اين چنين به ميزباني مخاطب بنشيند؟ چه کسي بايد از فرهنگ ملي و ديني ايرانيان در برابر اين هجوم موريانهوار دفاع کند؟
گناه پدران و مادراني که از بيم ماهواره به توليدات داخلي رجوع ميکنندو ناگاه با چنان صحنههايي در حريم پاک خانواده مواجه ميشوند چيست؟کم رونقي جشنواره فيلم فجر را بايد از کدام مسئول به پرسش نشست؟
سوالهاي اين گونه فراوانند اما در پايان خواهشي از فيلمسازان متعهد و کاربلد اين سرزمين که براي رهانيدن فرهنگ از هفترنگها با دوربينهايشان رنگ يک رنگي به قاب سينماي ايران بنشانند و مسئوليني که کاش عميقتر بينديشند و دقيقتر عمل کنند.
مرتضي طلايي