گزارش هنرنیوز از عرفه در شلمچه ؛
روز عارفان
 
تاريخ : يکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۴
روز عارفان روزی بزرگ بود. روزی که هزاران عاشق و دلباخته اباعبدا... الحسین (ع) نزدیک‌ترین جایی را که می‌توانستند به سرورشان نزدیک باشد را برای عبادت انتخاب کردند.


شلمچه شاید از نظر جغرافیایی نزدیک‌ترین فاصله مرزی ایران تا کربلا نباشد، ولی آنچه که در این خاک مقدس رخ داد و سیراب شدن این منطقه از خون هزاران شهید حسینی، اینجا را خیلی نزدیک‌تر از همه جا به صحن و سرای اباعبدا... الحسین (ع) کرده است.


وقتی به شلمچه رسیدیم که دعای عرفه شروع شده بود. از صدها متر نرسیده به محل برگزاری مراسم مسیر بسته بود و تا چشم کار می‌کرد اتوبوس‌های زائرانی بود که از همه جای ایران برای دیدار با شهیدان در عرفه به شلمچه آمده بودند.


چند ساعتی بیشتر از فرود هواپیما در اهواز نگذشته بود. زمان کمی داشتیم .به سرعت از اهواز راهی اینجا شدیم ولی حالا می‌بینیم که السابقون السابقون خیلی زودتر از ما رسیده‌اند.


جوانانی را دیدم با سربندهای سبز رنگ حسینی که بر سر و سینه می‌زنند و نوحه‌کنان به سمت یادمان شهدای شلمچه می‌رفتند.


کفش به پا نداشتند ... فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی ...


 عرفه امسال خیلی عجیب بود. راننده می‌گفت : این باران بی‌سابقه است . نم نم باران جای جای خوزستان را طراوت دیگری داده بود. خاک خوزستان با آب طهور نزولات آسمانی ممزوج شده بود.


وسعت محوطه اطراف شلمچه و جمعیت انبوه زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیر و برنا که در تکه‌تکه این صحرای بزرگ نشسته بودند و مناجات اباعبدا... الحسین را سر می‌دادند،تو را به یاد صحرای دیگری می‌انداخت، حتی اگر آن صحرا را هرگز ندیده بودی. این روزها همیشه در کنار صحرا کلمه عرفات را می‌شنوی. عرفات. صحرای عرفات.


یک خانواده در کنار گروه‌ ما کمی آنطرف‌تر نشسته بودند. زمین گل شده بود از بارش باران. مادر، همراه بچه‌ها نشسته بودند و دعا می‌خواندند. پدر به حالت سجده به زمین افتاده بود، ناله میزد. فریاد می‌کرد .و نمی‌دانم در این مناجات عارفانه چه با خدایش می‌گفت؟ فرزند کوچک آمد و پدر را نوازش کرد و برای اینکه باران یا سرما آزارش ندهد، پارچه‌ای روی او انداخت. چفیه پدر چهره‌اش را مخفی کرده بود. فقط محاسن اشک آلود او را می‌توانستی ببینی.


عکاس‌ها و فیلمبردارها در میان جمعیت بودند. هر کدام چشمانشان را دقیق‌تر از دیگری  به جمعیت می‌انداختند تا از هنر این عابدان عرفه، هنری دیگری بیافرینند.


همه تلاش می‌کردند تا بلکه گوشه‌ای از این اقیانوس بزرگ عشق و ارادت زنان و مردان عرفه را به ساحت یگانه معبودشان به تصویر بکشانند.


و من نمی‌دانم که چرا هر وقت قلم گردنکش پر ادعایم به وصف چنین صحنه‌هایی می‌رسد، زانو می‌زند. به خاک می‌افتد و از نوشتن باز می‌ماند و می‌رود سراغ نوشته‌هایی که همه این مردم بر دست گرفته‌اند و زمزمه می‌کنند.


دعای عرفه از آن حسین فاطمه است. آنگاه که حرب را بر حج برتری داد و حج خود را نیمه تمام گذاشت تا به حرب خونین برسد. آنگاه که اشک از دیدگان مبارکش جاری بود و می‌گفت: اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک و اسعدنی بتقواک و لا تشقنی بمعصیتک .....














 
کد خبر: 6481
Share/Save/Bookmark