درباره تجمل‎گرايي در برنامه هاي تلويزيون
 
تاريخ : چهارشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۳۷
رسانه‎هاي جمعي به‎ويژه نوع بصري آن مثل سينما و تلويزيون، علاوه‎بر كاركردهاي هنري و سرگرمي داراي تاثيرات اجتماعي و رفتاري هم بر مخاطب هستند و اساسا كاركرد آموزشي و فرهنگ‎سازي نيز به‎واسطه همين قدرت براي اين رسانه‎ها متصور مي‎شود. اما تلويزيون نه فقط در قياس با ديگر رسانه‎ها حتي نسبت با سينما كه داراي وجوه بصري هست نيز دامنه و عمق بيشتري بر روي مخاطبان و شكل‎گيري افكار و رفتار عمومي در جامعه دارد.
امروزه جامعه‎شناسان و روان‎شناسان اجتماعي و متخصصان علوم ارتباطات با تحقيقات گسترده‎اي كه درباره اين مسئله داشتند، تلويزيون را يك ابزار بزرگ و قدرتمند در فرآيند شكل‎گيري و بسط فرهنگ و خرده فرهنگ‎هاي مختلف در سطح جامعه مي‎دانند كه گاه تاثير آن از نهادهاي آموزشي مثل مدرسه و دانشگاه نيز افزونتر است.
بيهوده نيست كه به تلويزيون، جعبه جادو مي‎گويند. واقعا اين جعبه سحرآميز داراي اين قدرت است كه جمع زيادي از انسان‎ها و مخاطبان را تحت تاثير خود قرار دهد و آن‎ها را مطابق سلايق و انگاره‎ها و ارزش‎هاي خويش، متحول سازد. بنا به‎گفته فيلسوفان، تلويزيون به دليل هژموني رسانه‎اي خود به‎عنوان يك ابژه مسرت‎بخش و مرجع به خلق سوژه و تربيت آن مي‎پردازد.
بديهي است در ميان برنامه‎ها و آيتم‎هاي مختلف تلويزيوني سريال‎هاي داستاني و طنز بيشترين حجم مخاطب را به خود اختصاص مي‎دهند و چگونگي ساخت اين آثار و مضامين و درونمايه آن‎ها در حد يك سرگرمي باقي نمي‎ماند، بلكه به دنياي ذهني و زندگي خصوصي و شخصي مخاطبان نفوذ كرده و آن‎ را به نفع خويش مصادره مي‎كند.
شايد در ظاهر پخش يك سريال تلويزيوني حتي آن‎ها كه پر مخاطب هستند و به اصطلاح سرو صدا مي‎كنند، بعد از مدتي به فراموشي سپرده شوند، اما تاثيرات رواني و اجتماعي آن در ضمير ناخودآگاه افراد و جامعه باقي مي‎ماند و به كاركرد خود تداوم مي‎بخشد از اين روست كه بسياري از فرهيختگان و انديشمندان معتقدند كه سريال‎هاي تلويزيوني به‎ويژه در دو دهه اخير و پس از پايان جنگ تحملي در ترويج مصرف‎زدگي و تجمل‎گرايي نقش زيادي داشته است. به‎طوري كه برخي از آنان تلويزيون را به در مقام يك دستگاه تبليغاتي در رواج فرهنگ بورژوازي و الگوهاي سرمايه‎داري متهم مي‎كنند. چه‎بسيار مدها يا نيازهاي كاذب و سبك‎هاي لوكس زندگي به‎واسطه توليد و پخش اين نوع سريال‎ها به فرهنگ عمومي جامعه تزريق شده و سطح مطالبات مردم به‎ويژه نسل جوان را از رفاه و شيوه زندگي بالا برده است.
براساس يك نظر‎سنجي كه در مركز پژوهش‎هاي مجلس شوراي اسلامي انجام شده است، از نظر پنجاه‎ودو و سه دهم درصد پاسخگويان، آن‎چه در فيلم‎ها و سريال‎هاي ايراني تلويزيوني نمايش داده مي‎شود، در حد زياد و خيلي زياد مصرف بي‎رويه را اشاعه مي‎دهد.
سي‎وشش درصد پاسخگويان در حد كم و خيلي كم به اين موضوع اشاره كرده‎اند. شش و دو دهم درصد نيز گفته‎اند فيلم‎ها و سريال‎هاي ايراني تلويزيوني اصلا مصرف بي‎رويه را ترويج نمي‎دهند. همچنين سي‎وپنج و دو دهم درصد پاسخگويان معتقدند فيلم‎ها و سريال‎هاي خارجي تلويزيون در حد زياد و خيلي زياد در سوق دادن مردم به زندگي تجمل‎گرايانه نقش دارد. چهل‎وهشت و هشت دهم درصد نقش فيلم‎ها و سريال‎هاي خارجي تلويزيون را در اين زمينه در حد كم و خيلي كم ارزيابي كرده‎اند. يازده و پنج دهم درصد پاسخگويان نيز گفته‎اند اين فيلم‎ها و سريال‎ها اصلا نقشي در تجملي كردن زندگي مردم ندارند.
اين تصاوير لوكس و فانتزي كه با واقعيت موجود در جامعه و زندگي اكثر مردم در تضاد قرار دارد، علاوه‎بر اين‎كه تصوير وارونه‎اي از واقعيت نشان مي‎دهد، تصور كاذبي نيز از واقعيت اجتماعي در ذهن جوانان مي‎آفريند كه بازخورد آن را مي‎توان در اختلاف نسلي و جنگ و دعواي فرزندان و والدينشان براي تقاضا و توقع بيشتر از آن‎چه كه ممكن است، رديابي كرد. مثلا در بسياري از سريال‎هاي تلويزيون با زوج جواني كه تازه ازدواج كرده‎اند مواجه مي‎شويم كه در همان ابتداي زندگي همه‎چيز دارند يا كارمند و كارگري را مي‎بينيم كه خانه لوكس و ماشين گرانقيمتي دارد و يا اساسا داستان‎ها و قصه‎هاي اين مجموعه‎ها در طبقات مرفه و ثروتمند جامعه رخ مي‎دهد. گويي زندگي طبقات فقير و فرودست جامعه داراي هيچ ظرفيت دراماتيك و نمايش‎پذيري نيست كه بتوان آن را دست‎مايه ساخت يك سريال قرار داد.
به‎نظر مي‎رسد اين سريال‎ها نوعي بي‎عدالتي بصري را به تضاد و فاصله طبقاتي در جامعه مي‎افزايند و در آتش آن مي‎دمند. البته نمي‎توان رواج مصرف‎گرايي و تجمل‎زدگي را صرفا به توليد آثار تلويزيوني تقليل داد. اين مسئله يك پديده كلان اجتماعي است كه تبيين آن خارج از حوصله اين مقاله است.
اما به اين مسئله بايد اشاره كرد كه تلويزيون اگرچه در ايجاد فرهنگ اجتماعي ابزار قدرتمندي است، اما آن هم يك ابزاري است كه شرايط اجتماعي موجود را بازتاب مي‎دهد. بر همين اساس، شما مي‎توانيد فرآيند تغيير ارزش‎هاي اجتماعي - فرهنگي جامعه ايران را از آغاز دهه هفتاد تا پايان دهه هشتاد تعقيب كرده و ردپاي اين تحولات را در سريال‎هاي تلويزيوني بازشناسي كنيد. با اين حال، ميل به شيك‎نمايي و لوكس‎شدگي به‎عنوان مولفه‎هاي تصويري و زيبايي‎شناختي در سريال‎هاي تلويزيوني ما در حال افزايش است و غالب سريال‎هايي تلويزيوني روي همين خط حركت مي‎كنند. واقعا چند درصد مردم جامعه ما به همان شكلي زندگي مي‎كنند كه در فيلم و سريال‎ها مي‎بينيم.
يكي از دلايل محبوبيت مجموعه كارهايي كه رضا عطاران در تلويزيون داشته است، به‎ويژه سريال‎هاي مناسبتي، علاوه‎بر وجوه طنز و كميك آن‎ها، به اين مسئله برمي گردد كه وي همواره به‎سراغ طبقات متوسط و پايين جامعه مي‎رود و مسايل و مناسبات اين قشر را به تصوير مي‎كشد يا يكي از جذابيت‎ها و تاثير‎گذاري سريال "زير تيغ " در چند سال پيش به اين دليل بود كه قصه سريال در يك طبقه معمولي و متوسط ايراني اتفاق مي‎افتاد كه بازتابي از زندگي اكثريت مردم ايران بود. به همين دليل است كه مخاطبان ايراني با اين نوع سريال‎ها ارتباط عاطفي و سمپاتيك بيشتري پيدا كرده و با آن‎ها هم‎ذات پنداري مي‎كنند.
شما سريال "پدرسالار " (اكبر خواجويي) را با سريال "پاييز پدرسالار " (مسعود شاه محمدي) كه در ماه رمضان امسال پخش شد مقايسه كنيد و ميزان مخاطب‎پذيري و محبوبيت آن‎ها را با هم بسنجيد. علاوه‎بر ساختار دراماتيك و امتيازات داستاني، تفاوت در فضاها و نوع لوكيشن و مناسبات خانوادگي در آن‎ها چقدر نسبت به واقعيت زندگي مردم دچار دوري و نزديكي بودند. بخشي از جذابيت "پدرسالار " به تطبيق آن با واقعيت اجتماعي و پرهيز از لوكس‎نمايي‎هاي فانتزي بوده است. همچنين است "قصه‎هاي مجيد " كه چقدر با تجربيات واقعي نوجوانان ايراني مطابقت دارد.
جالب اين‎كه برخي در مقابل، نشان ندادن تصاوير لوكس و زندگي تجملي را تلاشي در جهت پرهيز از سياه‎نمايي در سينما و تلويزيون تلقي مي‎كنند و به اين دليل از آن دفاع مي‎كنند كه اين رويكرد در ساخت آثار تصويري، آبروي ما را در سطح جهاني مي‎خرد و تصوير پيشرفته و توسعه‎يافته‎اي از سطح زندگي در ايران ترسيم مي‎كند.
يا عده ديگري معتقدند كه درست است كه سطح زندگي بسياري از مخاطبان اين سريال‎ها پايين‎تر از آن‎چه كه مي‎بينند هست، اما ساخت اين سريال‎ها، سطح مترقي‎تري از زندگي را به تصوير مي‎كشد و ضمن آموزش مهارت‎هاي مدرن زندگي در آنان انگيزه بيشتري براي پيشرفت به وجود مي‎آورد. البته اين ايده از يك منظر قابل تامل است بدين معني كه نشان دادن زندگي سنتي ايراني هم لزوما به‎معناي وفاداري به واقعيت اجتماعي نيست و هر نوع تصوير شيك و مدرني را نمي‎توان به معني تجمل‎گرايي، تفسير كرد. حتي بر اين هم نمي‎توان عيب گرفت كه چرا يك كارگردان به‎سراغ طبقه مرفه و ثروتمند جامعه رفته است.
آن‎چه كه بيش از همه مورد نقد قرار مي‎گيرد، عدم تناسب موقعيت شخصيت‎هاي داستان با شرايط اقتصادي خود و يا عدم ضرورت دراماتيك در لوكس‎نمايي است. در كنار سريال‎هايي كه مروج تجمل‎گرايي و مصرف‎زدگي بي‎قاعده و غيرعقلاني هستند، نبايد نقش آگهي‎هاي تبليغاتي و پيام‎هاي بازرگاني را دست‎كم گرفت.
چه‎بسا گاهي نقش اين آگهي‎ها و چگونگي توليد و ساخت و ارايه آن‎ها بيش از يك سريال و فيلم تلويزيوني در ترويج تجمل‎گرايي و مصرف‎زدگي تاثير داشته باشد. بر اساس همان تحقيقات مذكور شصت‎وچهار و چهار دهم درصد پاسخگويان اظهار كرده‎اند پخش آگهي‎هاي تلويزيوني در زمينه معرفي برخي كالاها، در حد زياد و خيلي زياد ميزان مصرف مردم را در جامعه افزايش مي‎دهد. سي‎ درصد پاسخگويان پخش آگهي‎هاي تلويزيوني را به ميزان كم و خيلي كم افزايش‎دهنده مصرف مردم مي‎دانند. چهل و يك درصد نيز گفته‎اند پخش اين آگهي‎ها اصلا ميزان مصرف مردم را افزايش نمي‎دهد. ردپاي اين مسئله را در بسياري ديگر از آيتم‎هاي تلويزيوني مي‎توان دنبال كرد، منتها در اين ميان، دو بخش آگهي‎هاي بازرگاني و تيزرهاي تبليغاتي و به‎ويژه سريال‎هاي تلويزيوني، به‎دليل قابليت الگوپذيري بالا و قدرت تاثيرگذار بازيگران بر مخاطبان به رواج تجمل‎گرايي در جامعه دامن مي‎زند. آسيب‎هاي اجتماعي و رفتاري اين امر را بايد در بهداشت رواني - اجتماعي مردم پي گرفت. آيا مخاطبان كثيري كه به طبقه متوسط و پايين جامعه تعلق دارند مي‎توانند اين همه تجمل را تحمل كنند؟ و آيا تلويزيون مي‎تواند هزينه رواني - اجتماعي پيامي را كه منتقل مي‎كند پرداخت كند؟ آيا برجسته شدن تجملات و لوكس‎نمايي بار ديگر پرسش از عدالت اجتماعي را پررنگ‎تر نمي‎كند؟ آيا اين زرق و برق‎ها تصوير سياه فقر را مي‎پوشاند؟ و چند پرسش ديگر كه مي‎توان از مديران فرهنگي و هنري جامعه پرسيد!

نويسنده:سپنتا اميري
کد خبر: 7165
Share/Save/Bookmark