اين سروده از شاعر متعهد و انقلابي، زنده ياد احمد زارعي است كه در سال 1370 سروده شده و به حماسه فلسطين و انتفاضه نظر دارد. امروز سالروز پر كشيدن احمد است. ياد اين شاعر دلسوخته را با چاپ سروده اش كه انگار براي امروز مردم غزه سروده شده گرامي مي داريم و براي شادي روح بلندش فاتحه اي مي فرستيم.
باز در قبله آغاز كفن مي رويد
ضربه بر كيست كه خون از تم من مي رويد
دشت در دشت زآيات خدا سرشارست
يعني از پيكر پاك شهدا سرشار است
خفته و - در نظر باز - زبيدارانند
بي سرانند و سراسر همه سردارانند
بشكند دست پليدي كه شكست آن سر و دست
ما يد واحده هستيم و، نداريم شكست
ما نمرديم و نميريم كه ناميراييم
گسترش يافته آتش عاشورائيم
هركجا عشق بتابد وطن ما آنجاست
هر كجا كشته عشقي است تن ما آنجاست
سنگ بردار فلسطين همه سنگ اندازند
بانگ بردار برادر! همه بي آوازند
چه كسي گفت كه فرياد تو بي تأثيرست؟
كه ازل تا به ابد جلوه يك تكبيرست
قلم خلق كه با جوهر دين مي سازد
هر چه باطل به جهان، نقش زمين مي سازد
گربخواهند و نخواهند ترا مي خواهيم
گر بيايند و نيايند ترا همراهيم
ما كه بي پا و سرانيم جهاني دستيم
ما زخود بيخبرانيم خدايي هستيم
آتش اينست كه ماييم كه سر تا پاييم
زنده ماييم كه تابنده عاشوراييم
جامه ها تيره ولي مهر در آن تابان ست
آستين پاره ولي دست خدا در آن ست
بس كن اي يهوه! زفرزند پيمبر كشتن
دست بردار زنوباوه حيدر كشتن
بوي خيبر زپس كوه احد مي آيد
رفته رفته است كه اسلام به خود مي آيد
سر من زخم تو از خيبر و خندق دارد
تيغ خون ريز تو بر گردن ما حق دارد
چند قرن ست به ما ضربه زني اي ناپاك!
گرچه بر خاك بيفتيم نيفتيم ما حق دارد
ني ستانيم وز آواز «بلي» سرشاريم
ما و سازش؟ نه! كه آهنگ خدا را داريم
يا علي! قوت اخلاص درين بازونه
ياعلي! زور يداللهي خود در او نه
از كران تا به كران لشكر حزب اللهي
تيغ هايي زشهادت همه در خون خواهي
سبزپوشان شگفتي زشهادت زنده
حالشان گشته دگرگون و شده آينده
تيغ عشاق بلندست و نيايد كوتاه
راه ما همره زخم ست و ببريم اين راه
تا سلاح علوي در كف من مي رويد
خود به خود بر كفن دشت بدن مي رويد
اين زره نيست كه كرديد به تن اين كفن ست
باز هم «مرحب» تان زير سم اسب من ست
آب خورده ست زخون هاي شما شمشيريم
به علي! قبله خود را زشما مي گيرم