تاريخ : جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۹:۵۶
سيد رضا صائمي : مساله بومي سازي و تلاش براي پيوند ميان مفاهيم و پديده هاي مدرن با ويژگي ها و مولفه هاي ايراني در سال هاي اخير در عرصه هاي مختلفي پديدار شده و به ويژه در ساحت هاي فرهنگ و هنر از اهميت و گستردگي بيشتري برخوردار بوده است. ايراني كردن تكنولوژي ها و فن آوري هاي غربي در راستاي همخواني و سنخيت فرهنگي آنها براي دريافت دروني تر و كارآمد تر از سوي مصرف كنندگان و مخاطبان صورت مي گيرد تا به اصطلاح هويت مند شوند و رنگ و بوي وطني به خود بگيرند . سينما در اين ميان به واسطه ماهيت چندگانه اي كه دارد و از خاصيت صنعت ، هنر و رسانه بودن برخوردار است در نسبت با اين معني از پيچيدگي و پارادوكس هاي بيشتري برخوردار است و مناقشه هاي زيادي را دامن زده است. در واقع دشواري مساله سينماي ملي در تبيين مفهومي و ابهاماتي است كه پيرامون اين واژه وجود دارد . به طور كلي مفاهيم تركيبي مثل سينماي ملي ، سينماي ديني ، سينماي معناگرا و ماورائي و مفاهيمي از اين دست همچنان كانون مناقشات و جدل هاي بسياري است و هنوز به موقعيت روشن و شفافي دست نيافته است. به عبارت ديگر اطلاق واژه سينماي ملي به گونه يا ژانري خاص مورد توافق جمعي منتقدان و اهالي سينما واقع نشده و معيار و ملاك مشتركي براي ترسيم و تعريف ماهيت آن صورت نگرفته است. نگارنده مي كوشد در اين ياداشت برخي از اين مناقشه ها را مطرح كند تا تصوير كلي از ديدگاهها و نظرات متفاوت راجع به سينماي ملي را ترسيم نمايد. به راستي «سينماي ملي» چيست؟ چه ويژگي هايي دارد و چگونه به وجود مي آيد؟ آيا سينماي ملي يک حقيقت انضمامي و تاريخي است يا صرفاً در عالم انتزاع و مباحث نظري به مفهومي بدل شده که به کار فهم پديده سينما مي آيد؟ يا اساساً سينماي ملي گونه يي از ژانر سينمايي است؟ به هر حال مناقشات و تناقضات فراواني در پس چيستي سينماي ملي وجود دارد که در شرايط فرهنگي - سياسي معاصر بارديگر ضرورت بازخواني و نقد و تحليل آن را ايجاب مي کند. «سينماي ملي» مفهوم کش داري است که با رويکردها و ديدگاه هاي گوناگون مي تواند مورد تعريف و تفسير قرار گيرد. دست کم مي توان سه نظريه يا تحليل از سينماي ملي داشت. در نظر اول، سينماي ملي آن گونه سينمايي است که مبتني بر فرهنگ، ايدئولوژي، آداب و رسوم و تاريخ قومي يک سرزمين بنا شده است و رنگ و بوي وطني دارد به اين معني که مناسبات انساني و اجتماعي حاکم بر داستان بازنمايي فرهنگ، منش و رفتارشناسي ايراني است. در اين تلقي، مليت آن قدر کلي، انتزاعي و بيکرانه تعريف مي شود که مرز مشخصي براي ملي بودن نمي شناسد بر اين اساس مي توان هر گونه فيلمي را که در فضاي جغرافياي ايران ساخته مي شود سينماي ملي دانست کما اينکه بسياري را عقيده بر اين است که هر فيلمي که در ايران و توسط کارگردان و بازيگران وطني توليد شود نمودي از سينماي ملي است و ملي بودن ماهيتي غير از همين عناصر ايراني يک اثر سينمايي ندارد، به عبارتي ديگر مليت در ساحت انساني و عامليت يک اثر هنري معني مي شود و هويت و دغدغه هاي ملي به واسطه همين حضور به دست مي آيد. طرفداران اين نظريه بر اين باورند که مگر مليت، سنجش پذير است که مثلاً يک فيلمي را اندازه بگيريم تا ببينيم وزن ملي بودن آن چقدر است؟ در نگاه آنان ملي بودن با ايراني بودن مولف و اثر او رابطه اين هماني دارد و هيچ گونه تبصره و معيار و قرائتي فرا ذاتي براي مليت را برنمي تابد. در ديدگاه دوم سينماي ملي به سينمايي نسبت داده مي شود که فيلمنامه و موضوع داستان برگرفته از وقايع و قهرمان هاي ملي يک کشور باشد لذا فيلم هايي که درباره شخصيت هاي بزرگ تاريخي يا حوادث و وقايع مهم تاريخي ساخته مي شود نام سينماي ملي به خود مي گيرد. در اين معني مثلاً سريال هاي اميرکبير و ميرزاکوچک خان يا فيلم" تختي "بهروز افخمي و "هزاردستان "علي حاتمي و فيلم هاي دفاع مقدس جزء سينماي ملي قرار مي گيرد. در اين رويکرد ملي بودن نه در فرم و تکنيک سينما و نه در وجود جامعه شناختي و مردم شناسي فيلم يا چگونگي آفرينش اثر هنري بلکه در هويت تاريخي و جغرافيايي آن معني مي شود و نسبت به ديگر نظريه ها کمتر محل منازعه و دعوا قرار مي گيرد. مگر اينکه در پردازش وقايع و حوادث ملي، تفسير و گزينش ايدئولوژيکي لحاظ شود؟. اما در رويكرد سوم بيشتر مرزبندي هاي سياسي معيار قرار مي گيرد تا در جنگ رسانه اي معاصر ، سينماي ايران سنگر مستحكمي داشته باشد في الواقع عنصر مهمي که در اين مفهوم از سينماي ملي برجسته مي شود عنصر هويت و آن هم گونه سياسي آن است که از فربهي هويت فرهنگي، تاريخي کاسته و آن را در هويتي حزبي و سياسي خلاصه مي کند
در اين رويکرد سينما از قالب يک پديده هنري به شيوه و تکنيک مبارزاتي بدل شده که قرار است از اين طريق، پيام و شعار خود را به گوش ديگران برساند يعني سينما فراتر از کارکردهاي ذاتي هنري- رسانه يي خويش به سلاحي موثر در نبرد فرهنگي مي ماند که بايد خاکريزهاي فکري دشمن را تسخير کند.
"سينما" به عنوان يکي از دستاوردهاي هنري- تکنيکي مدرن همانند ديگر عناصر دنياي جديد در بستر تاريخي ديگري روييده است و تناسب جامعه شناختي کمتري با ما دارد، اگرچه گونه يي ديگر از نمايش مثل تعزيه يا پرده خواني در اينجا سابقه تاريخي دارد. اين پديده شگفت انگيز قرن بيستم به ويژه در گفتمان غرب ستيزانه، تکنيکي است که پيامش در ذاتش نهفته و طبق نگرش مک لوهاني (رسانه خود پيام است) بيشتر به هويت سازي سينماي خودي توجه مي کند تا با بازسازي محتوايي و دميدن روح خويش (هويت ملي) در تکنيک و ابزار سينما به نفع انديشه، آرمان ها و پيام هاي خوش بهره بگيرد. تاکيد بر سينماي ملي بر ساخته اين نگرش، اتفاقاً ملي بودن را در همين بومي کردن سينما در تزريق و ترويج انگاره هاي خودي(ملي – مذهبي) دنبال مي کند. اما روشن نمي کند که حدود اين ملي بودن تا کجاست و تعيين شاخصه هاي آن شايسته چه کسي است.. از سوي ديگر ملي بودن سينما در عصري که ديگر هويت جمعي آدمي در بستر رسانه ها و ارتباطات معاصر، انسجام و يکدستي خود را از دست داده و به هويت چهل تکه بدل شده است چگونه قابل بازشناسي است ؟ اگر منظور از سينماي ملي، استقلال هويتي و بومي کردن اين صنعت براساس ويژگي هاي دروني است چگونه مي توان در جامعه جهاني امروز براي سينماي ملي، هويتي تعريف کرد که مستقل از عناصر غيرخودي نباشد. مگر نه اينکه هيچ دستاورد بشري محصول معرفتي يک جغرافياي خاص نيست و از تعامل و تاثر جوامع گوناگون به دست آمده است. تفسير سينماي ملي در معناي سينماي ناب توهمي بيش نيست ضمن اينکه سينما به عنوان هنر، داراي يک زبان مشترک نيز هست و دردها و رنج هاي آدمي و خواسته ها و نيازهاي بشري فراتر از مرزهاي جغرافيايي و تاريخي داراي خاصيتي مشترک و بين الاذهاني هستند. آيا پرداخت به آنها خيانت به سينماي ملي به حساب مي آيد؟ گاهي تصور مي شود با اضافه کردن يک واژه بومي به عقب يک مفهوم مدرن مي توان آن را ملي كرد. بسياري از دستاوردهاي بشري صرفاً بشري و فراجغرافيايي است و نمي توان با آراستن آن به صورت و زينت محلي به ملي شدن آن حکم داد؟.به هر حال «سينماي ملي» مفهومي است که بايد بيش از اين به آن پرداخته شود تا به نام بومي کردن، مليت در معناي دولتي يا جناحي تقليل نيابد، به خصوص آنکه يکي از عناصر قدرتمند اين مليت هويت ديني است: مساله يي که ممکن است به خلط مبحث ميان سينماي ملي و سينماي ديني منجر شود و بر پيچيدگي آن بيفزايد. در عين حال بايد مراقب بود تا سينما در هويت و ماهيت خويش، مستقل از فرهنگ ها و مليت ها نيز معني نشود. شايد سينماي ما بيش از ملي شدن به سينما بودن محتاج باشد.
نگرش هايي كه در اين ياداشت به طور اجمالي به آن اشاره شد تنها بخشي از مناقشات موجود در تعريف سينماي ملي است. دايره معيارها و شاخص هاي تعيين سينماي ملي به ويژه با توجه به تنوع فرهنگي و سياسي موجود در كشور ما آنقدر وسيع و چالش برانگيز است كه دستيابي به تعريفي واحد از اين مفهوم را سخت تر مي كند . ضمن اينكه مباحثي مثل جهاني شدن ، تداخل فرهنگ ها ، هويت چهل تكه انسان معاصر و شبكه اي شدن مناسبتهاي انساني ملتها ، تعريف هويت ملي را دشوارتر كرده و بالطبع تفاهم بر سر مفهوم سينماي ملي را نيز با مناقشه ها و چالش هاي بيشتري مواجهه نموده است. لذا خيلي ساده و آسان نمي توان تعريف دقيقي از سينماي ملي بدست داد. در موقعيت و زمان موجود بايد با تشكيل همايش ها و ميزگرد ها و مناظره هاي متعدد عناصر ملي در سينماي كشور را مورد نقد و بررسي قرار داد تا در گام اول به تناقض ها و مناقشه هاي موجود بر سر مفهوم سينماي ملي دست يافت و دست كم با پرتو افشاني بر نقاط كور و تاريك اين اصطلاح ، زمينه و بستر لازم براي دستيابي به معني واقعی سينماي ملي را فراهم نمود.