نگاهی به کتاب «آرمان در جستوجوي دوست»؛
غریبهای میان خجیها و خعیها
سفر آرمان در این شهر او را با رازها و مسائل عجیبی در برخورد با خجیها و خعیها آشنا می کند.
تاريخ : چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۲۷
«آرمان» قهرمان کتاب «آرمان در جستوجوي دوست» پسر نوجوانی است از خانوادهای ادیب که پدربزرگش شاعر است و همه انتظار دارند تا او هم راه پدر بزرگ را ادامه دهد. اما آرمان این را نمی خواهد او قصد دارد راهش خودش را برای رسیدن به هدفهایش پیدا کند. اینجاست که او وارد «کژستان» میشوید، شهری با آدمهایی عجیب و غریب و شهروندانی که خجیها و خعیها نام دارند و در دو قسمت کاملا مجزای این شهر ساکن هستند. در کتاب می خوانیم: گژستان از دو اژه ی «کژ» به معنی کج و خم و واژه ی «استان» تشکیل شده است. تا قبل از کژستان، شهر از طرف دولت مرکزی به نام منطقه ی آزاد خمی ها شناخته می شد. نام کژستان را اولین بار شاعر بزرگ شهر «استاد کژینه» روی شهر نهاد و از آن به بعد به این نام شناخته شده است. در این شهر دو فرهنگ کاملا متفاوت وجود دارد. فرهنگ خج آبادی ها و فرهنگ خع آبادی ها. اهالی خج آباد، انسانهایی گوشه گیر و تنها و منزوی هستند که در بخش غربی شهر ساکن اند. اهالی خع آباد نیز انسانهایی متکبر و مغرور و خودپسندی هستند که شرقی ساکن اند. هر چند کژستان دوره ای تلخ از ناآرامی ها و جنگ های سرد نژادپراستانه را پشت سر گذاشته است، اما سال هاست با برقراری قوانین خاص، هر دو فرهنگ در کنار یکدیگر با صلح و آرامش زندگی می کنند.
سفر آرمان در این شهر او را با رازها و مسائل عجیبی در برخورد با خجیها و خعیها آشنا می کند. نویسنده با همراهی آرمان فضاهای جدیدی را برای خوانندگان خلق می کند. او سه دسته از انسانها را مورد بررسی قرار می دهد گروهی شامل انسانهای شادِ شاد یا غمگینِ غمگین و افراط و تفریط حالات این دو دسته را در کنار دسته ای از افراد معمولی با افکار قرار می دهد. قهرمان تلاش می کند تا راه خود را به دور از تاثیرپذیری از این دو گروه ادامه دهد. آرمان همراه دوستانش ایلیا، آیدین و سامان و مهرشاد در مدرسه و با استفاده از خلاقیتی که دارد دست به فعالیتهای فرهنگی می زند.
در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم: «علامتهای در هم و برهم ما را بردند به یک کتاب فروشی بزرگ. کتاب فروشی دوتا ویترین شیشه ای داشت؛ یکی اش مال خجی ها بود و آن یکی هم برای خعی ها. رفتم جلوی ویترین و به جلد کتاب ها نگاه کردم. از توی ویترین قفسه های پر از کتاب داخل مغازه مشخص بود. خیلی دوست داشتم بروم و از نزدیک کتابها را ببینم. صاحب کتاب فروشی چه آدم خوشبختی بود. یعنی تمام این کتاب ها را خوانده بود؟ با دقت که به کتاب های توی ویترین نگاه کردم تازه متوجه شدم چرا بالایش نوشته مخصوص خجی ها. روی جلد یکی از کتابها عکس یک بید مجمون بود که توی سرخی غروب، خیلی غمگین به نظر می رسید. اسم این کتاب بود: من غم را می پرستم. چند تا کتاب دیگر هم بودند که همه از این جور جلدها و اسم ها داشتند. اما هرچه نگاه کردم از آن کتابهایی که ما توی خانه داشتیم، هیچ خبری نبود.»
«آرمان در جستوجوي دوست» نخستين داستان بلند حميد اباذري است که در 20 فصل نوشته شده است و حاصل کارگاه اتاق تجربه است و همان حال و هواي داستانهاي کوتاه او را دارد؛ حال و هواي گرم جنوب و مردمانش. خائن دوجانبه، عاشقی با حال و هوای لهیده از جمله مجموعه داستانهای کوتاه او است. از عناوین این 20 فصل می توان به طولانيترين گفتوگوي بابامنوچهر با من، فکرهاي بکر و فکرهاي بينتيجه، شناسایی طعمه ها، بيد دوستي، اولين مطلب وبلاگ، اولين مأموريت دستهجمعي، بازی سایه ها، زنگ در را چه کسي به صدا درآورد، پاتوق جديد و براي دو تا از بهترين دوستهايم اشاره کرد. این کتاب در شمارگان 1100 نسخه و با قیمت 9800 تومان از سوی انتشارات چکه منتشر شده است.