یادداشت مبینا نصیری مجری رسانه ملی در حمایت از فرزاد حسنی؛
نقد هنر کشور از مهران مدیری مهم تر است
آقای مهران مدیری دردانه طنز ایران، هنرمندی که از کودکی با کارهایش خاطره داریم، او که لحظاتمان را با لبخند رنگ آمیزی کرد و شادی را به خانههای میلیونها ایرانی آورد آن شب روی صحنه اختتامیه جشنواره فجر خیلی کمتر از مدیری که انتظارش را داشتیم ظاهر شد.
تاريخ : دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۴۰
در میان هیاهوی جمعیت و تشویقهای بیامانشان نشسته بودم و صحنه آراسته شده و سیمرغها را میدیدم.
هر کس مشغول کاری بود تا سیمرغها دست صاحبانشان را نوازش کنند. کسی تصویر میگرفت. اتاق فرمان نور وصدا تنظیم میکرد. آقای شهیدی فر پشت تریبون مطالبی میگفت. در گوشهای از سالن اما در یک اتاقک کوچک شیشهای که جنب صندلیهای بالکن قرار گرفته بود با یک میکروفون کسی نشسته بود. چهره اش آشنا و جدیت نگاهش هنگام کار هم اشنا.
پرس و جو که کردم گفتند از پشت میکروفونش مراسم را برای شنوندگان رادیو گزارش میکند. ستاره اجرای ایران آسمانش به اندازه اتاقک شیشهای در گوشه سالن بود... فرزاد حسنی...
آن شب گذشت. ستارههای سینما آمدند با سفارش و بیسفارش سیمرغهایشان را که نشانی از یک مرغ هم نداشت گرفتند وتیر اخبار هنری شدند.
روزهای بعد اما باز سروصدایی به پا شد.. سروصدایی که از همان اتاقک کوچک شیشهای بیرون آمده بود.
هواداران بیتاب مهران مدیری، فرزاد حسنی را مورد هجمه و حمله قرار داده بودند و ویدئو و اخبار نقد جانانه او بود که در گوشیها دست به دست میشد. نقدش را شنیدم.. گزارشش را از یک شب تا صبح حداقل ۵ مرتبه گوش کردم و از نظر گذراندم آنچه را که روی صحنه دیده بودم.
تمامی نقدها به جا... بیایراد... در کمال ادب.. و از سر دانش و نگاه تیزبینانه هنری بود تا همه آنچه که ما در دل داشتیم را بر زبان آورد... بیپروا..
اما گویی هر بار سخنی به درستی از زبانش بیرون میآید روح نازک نقدناپذیر ما تاب نمیآورد و او را مورد بدترین حملهها قرار میدهد.
آقای مهران مدیری دردانه طنز ایران، هنرمندی که از کودکی با کارهایش خاطره داریم، او که لحظاتمان را با لبخند رنگ آمیزی کرد و شادی را به خانههای میلیونها ایرانی آورد آن شب روی صحنه اختتامیه جشنواره فجر خیلی کمتر از مدیری که انتظارش را داشتیم ظاهر شد.. مردم اما برایش دست زدند چون دوستش دارند.. خندیدند چون او مهران مدیری است، حتما حسنی هم او را دوست دارد و کلی خاطره.
فرزاد حسنی اما با شجاعت نقد کرد چون به قول خودش آن شب به مدیری امیدها داشتیم.. نقد کرد چون هنر کشور از مدیری مهمتر است.. نقد کرد چون برگزاری آبرومندانه مراسمی که آن را برای ایرانیان در سطح اسکار میدانیم از مدیری مهمتر است.
نقد کرد چون باید نقد کرد و نقد پذیرفت تا فرداهای هنرمان زیبا باشد همانند تمامی کشورهایی که هنرشان صنعتی شده قابل توجه که بیشک بخشی از اقبالشان را مدیون منتقدین تیزبینی هستند که به درستی و به دور از جانب داری و تعصب در کلام و یا حب و بغض اشکالات ریز و درشت را سوا میکنند تا آنچه باقی میماند با کمترین اشکال و اشتباه باشد که اگر نگاهی منتقدانه که با دانش هنری گره خورده غلطهامان را نگیرد مشقهای پر ایرادی را تحویل مردم میدهیم و سطح سلیقه و ذائقه مردم را به اندازه خودمان محدود میکنیم یا وسعت میبخشیم... این نقدها نه از سر حسادت و نه برای خودنمایی است و تنها برای اصلاح شاخ و برگهای درخت با ریشه هنر است تا هنرمندان با کمترین اشتباه و بیشترین توانایی در مقابل دوربین یا روی صحنه قرار گیرند.
اگر هنرمندمان را دوست داریم نقد درست به او را بپذیریم... نقد درست را بپذیریم... نقد درست را بپذیریم... حتی اگر نقد به دردانه طنز ایران با میلیونها هوادار باشد.
والسلام..