حاجی‌مشهدی: تخیل و پردازش در آثاراقتباسی موجب تمایز ادبیات و سینما می‌شود
گزارش نقد و بررسی رمان و فیلم «یک ذهن زیبا»؛
حاجی‌مشهدی: تخیل و پردازش در آثاراقتباسی موجب تمایز ادبیات و سینما می‌شود
عزیزالله حاجی مشهدی منتقد سینما گفت: تخیل و پردازش روح در آثاراقتباسی موجب تمایز ادبیات و سینما می‌شود و تخیلات شما به عنوان فیلمساز ظرافتی است که باعث می‌شود شما قادر باشید یک فصل از رمانی را بتوانید در یک پلان سینمایی خلاصه کنید
 
تاريخ : چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۰۴

به گزارش خبرنگار سینمایی هنرنیوز؛ نشست نقد و بررسی اقتباس سینمایی فیلم و رمان «ذهن زیبا»عصر دیروزبا حضور«عزیز الله حاجی مشهدی» منتقد و مدرس سینما ، «مینو فرشچی» فیلمنامه‌نویس سینما، «مزدا مرادعباسی» مجری برنامه و خبرنگاران در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد.
در این نشست عزیرالله حاجی مشهدی منتقد سینما اظهارداشت: همان گونه که همه فیلم را دیدید فیلم سینمایی «ذهن زیبا» اثری مستند پرتره یا چهره ‌نگاری است. که یکی از گونه‌های مستندسازی ، این نوع مستند است که در آن تمام تلاش مستندساز پرداختن به یک شخصیت محوری و شاخص است و در اینگونه فیلم‌ها که شکل داستانی همان مستند پرتره محسوب می شود ، همواره اشکالاتی مانند مخالفت‌ یا ممانعت‌های خود شخصیتی که در خصوص او قرار است فیلم ساخته شود.
وی افزود: شخصیتی که قرار است در خصوص او فیلم ساخته شود ، در صورتی که در قید حیات باشد، امکان دارد که نسبت به ساخته شدن فیلم در خصوص زندگی اش مخالفت کند و معمولا خود شخصیت‌ها درباره اینکه فلان بخش در فیلم باشد یا نباشد نظر می‌دهند و در کار ممانعت ایجاد می‌کنند و یا اینکه اساسا با ساخت فیلم مخالفت می‌کنند. در صورتی هم که خود او نیز در قید حیات نباشد وراث و خانواده نیز همین بحث ها را مطرح خواهند کرد و باید آنها رضایت خود را در این خصوص بیان کنند و تا جایی که کارگردان فیلم سینمایی «ذهن زیبا» ران هاوارد مدتها به دنبال گرفتن اجازه «جان نش» برای ساختن فیلم بوده است.
عزیرالله حاجی مشهدی تصریح کرد: یک مشکل دیگر هم در چنین کارهایی پژوهش و تحقیقات است که باید به شکل مفصلی صورت بگیرد و نباید صرفا به برخی شنیده‌ها یا دست‌نوشته‌ها اکتفا کرد . مشکلی که ما در سینمای ایران و در فیلم‌هایی از این دست به شکل آشکاری می بینیم. هر چند ممکن است مخاطب بخش‌هایی را در فیلم ببنید که با موارداستنادی که در رمان آمده تفاوت داشته باشد و این الزاما چیز بدی نیست .
وی خاطرنشان کرد: یکی از تفاوت های سینما و ادبیات نیز همین وجود تمایز هاست این تفاوت نباید منجر به تغییر مسیر زندگی فرد شود و مورد دوم تفاوت مدیوم سینما و ادبیات است. که در سینما ما عنصر تدوین را داریم . بنابرابن زمان روایی با آنچه در ادبیات وجود دارد تفاوت می‌کند. با این تفسیر یک فیلم ۱۵ دقیقه‌ای هم می‌تواند شخصیتی را به ما بشناساند. طبیعتا ما در سینما گزینش می‌کنیم و بخش هایی را بایستی حذف نماییم .
این منتقد مطرح سینما تاکید کرد: برخی مثل «ویرجینیا ولف» اعتقاد دارند که سینما به گردپای ادبیات نمی‌رسد و توانایی رسیدن به ویژگی‌های ادبیات را ندارد و در فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای حتی خانواده شخصیت نیز تا جایی که ضرورت دارد مورد توجه قرار می‌گیرد، هرچند که این افراد جزء نزدیکان شخصیت اصلی باشند. چون لازم است که ماهیت سینما با یک ویژگی تدوینی و فرآیند مبتنی بر حذف حاصل می‌شود.
وی اضافه کرد: تخیل و پردازش روح در آثاراقتباسی موجب تمایز ادبیات و سینما می‌شود و تخیلات شما به عنوان فیلمساز ظرافتی است که باعث می‌شود شما قادر باشید یک فصل از رمانی را بتوانید در یک پلان سینمایی خلاصه کنید . بطور مثال در فیلم «دکتر ژیواگو» یک فصل از رمان دکتر ژیواگو را «دیوید لین» در یک پلان بسیار زیبا به تصویر کشیده است و در مقابل فیلمنامه‌های زندگی‌نامه‌ای به دلیل زمان محدودی که در اختیار سازنده وجود دارد بایستی محدود و موجز باشند و همچنین در فیلمنامه تمرکز روی شخصیت اصلی است و وجه دیداری فیلم به او اختصاص داده می شود.
حاجی مشهدی عنوان داشت: فیلم به لحاظ روایت آگاهانه و مشخص جوری داستان را پیش می‌برد که مخاطب را فریب دهد . یعنی ما با شخصیت اصلی جلو می‌رویم و بعد می‌فهمیم که در توهمات او سیر می‌کردیم . این مساله در میزانسن‌های کارگردان نیز رعایت شده است . جایی در ابتدای فیلم وقتی استاد می‌گوید که در بین شما انیشتین‌های آینده وجود دارد؛ میزانسن طوری طراحی شده که جان نش در گوشه انتهایی کلاس جدا از دیگران دیده می‌شود و دیگر هم کلاسی او نیم‌نگاهی به او می‌انداز و باید در این نکته دقت داشت که روایت فیلم سه‌پاره است. بخش اول به جنون جان نش تا رسیدن به اوج بیماری می‌پردازد. بخش دوم حضور در بیمارستان و در بخش سوم برگشتن او به یک وضعیت هنجار و انتخاب آگاهانه او را می‌بینیم.
وی تاکید کرد: اختلافی بین فیلمنامه و رمان وجود دارد. از جمله آنها نپرداختن به جان نش در مقام یک پدر است و همچنین مادر جان نش نیز در فیلم اصلا وجود ندارد . دیگر اینکه بلوغ و کودکی او را نیز در فیلم حذف شده است . از طرفی آلیشیا ،همسر نش، فراز و فرودهایی در زندگی واقعی داشته که در فیلم به شکل کاملا مثبت نشان داده شده است و در رمان تلاش زیادی شده که صرفا وقایع‌نگاری رخ دهد و می‌شد با نثر بهتر و روان تر یک اثر ادبی قابل‌تامل‌تری از این رمان استخراج کرد.
این منتقد یادآورشد: در وجه دیداری کارگردان تلاش کرده المان‌های دیداری خاصی به توهمات نش بیافزاید در صورتیکه در زندگی واقعی فقط صداها بوده که در اوهام جان نش وجود داشته است . در فیلم ما دائما در هم آمیختگی رویا و واقعیت را داریم و ظرافت خاصی در این زمینه دیده می شود و جایزه ای که نش برده جایزه نوبل نبوده و عنوانش یادبود نوبل است و در ضمن ، هیچگاه در یک مراسم برنده جایزه سخنرانی نمی‌کند . اما در فیلم شاهدیم که نش پس از دریافت جایزه سخنرانی می‌کند و انگشت اشاره اش را به سمت همسرش می‌گیرد و او را مورد خطاب قرار می‌دهد.
حاجی مشهدی در همین زمینه اضافه کرد: یک تفاوت ماهوی بین موضوع و مضمون باید مدنظر داشته باشید . اینکه ما چگونه با موضوع برخورد می‌کنیم نوع نگاه ما را مشخص می‌کند. در اینجا چیزی که وجود دارد پرداختن به زندگی یک انسان در لبه جنون و نبوغ است . پیام فیلم شاید در سخن خود نش باشد که می‌گوید داشتن یک ذهن زیباست ولی مهمتر از آن داشتن یک قلب زیباست . از این جهت می‌توان درونمایه اثر را دریافت کرد که داشتن یک دل زیبا و قلب مهربان از همه چیز مهمتر است .
وی ادامه داد: قسمت عمده زندگی جان نش در ذهن‌اش می‌گذرد . بنابراین با بی تفاوتی بچه‌اش را در وان حمام می‌گذارد یا جایی که با کروات دوستش بازی‌های نوری می‌کند. این بازیگوشی‌های فضای زندگی او ناشی از درهم‌آمیختگی جنون و نبوغ اوست. از طرفی بازی در این نقش‌ها نیز بسیار دشوارست و بازی عجیب و درونی «راسل کرو» نیز در این زمینه حیرت‌انگیز و مثال‌زدنی است. پس شخصیت «جان نش» هم در شخصیت‌پردازی و هم در بازی بسیار سخت و از طرفی ارزشمند است و با توجه به فداکاری و تلاش‌های همسر جان نش حتی می‌شود یک فیلم مجزا درباره شخصیت جان نش ساخت و آن را از دید همسرش روایت کرد و با محور بودن شخصیت آلیشیا ساخت.
در ادامه این نشست «مینوفرشچی» فیلمنامه‌نویس سینما هم اظهارداشت: دراقتباس از یک کتاب بایستی به مواردی که کاربردی است دقت کرد و لازم نیست تمام مواردی که در رمان یا کتاب می‌آید در فیلم هم وجود داشته باشد . کمااینکه در مواردی بین فیلم‌نامه و رمان اختلافاتی مثل قطع دارو و موارد دیگر وجود دارد و ازطرفی اساسا در سینما همذات‌پنداری با نوابغ خصوصا آنهایی که به بیماری روانی خاصی نیز دچار شده باشند کار دشواری است .
وی ادامه داد: در فیلم سینمایی«ذهن زیبا» فیلمنامه نویس با انتخاب موارد خوب و گزینش شده توانسته شخصیت را تقویت و جذاب نماید و همذات‌پنداری مخاطب را برانگیزد . در حقیقت شما در تبدیل هر متنی به فیلمنامه بایستی یکسری خصوصیات را بگیرید و آنها را تقویت کنید یا چیزهایی را برآن بیافزایید تا موجبات همراهی و همذات پنداری مخاطب را فراهم آورید .
این فیلمنامه نویس سینما در پایان ابرازداشت: در تبدیل رمان به فیلم سینمایی برخی از مواد شاخص رمان امکان دارد حذف یا اضافه شوند واین بستگی به خود فیلمساز دارد.در این فیلم هم مخاطب با شخصیت جان نش همذات پنداری می کند و می بیند که این آدم به دلیل خیلی از چیزها نمی تواند در کتنار زن وبچه خود از زندگی لذت ببرد. بنابراین او با اراده و تلاش خود ، به همه ثابت می کند که حضور دارد . مخاطب هم می تواند با تاثیر پذیری از این فیلم با اراده خود به همه چیز برسد.

کد خبر: 52527
Share/Save/Bookmark