یک مجسمه هزاران تصویر است!
طباطبایی در گفتگو با هنرنیوز؛
یک مجسمه هزاران تصویر است!
نمایشگاهی از مجسمه‌های ازم طباطبایی در گالری هور برپاست. به سبب ساختار متفاوت این تندیس ها با خالق آن ها به گفتگو نشسته‌ایم.
 
تاريخ : شنبه ۲ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۵۵
 
مایلم نخست درباره فضای ذهنی که سبب خلق این آثار شد توضیح دهید.
 
ذهن من تحت تاثیر موضوعی بود که تعریف نشده است! نمی توان نامی بر آن نهاد یک حس شناخته شده و تعریف شده نیست. نمی توانم آن را تجسمی از غم، شادی و یا هر احساس تعریف شده دیگریست که در زندگی روزمره با آن سر و کار داریم. نمی توان آن را زیر عنوان خاصی برد و اگر فردی آن را طبق برداشت ذهنی خود دنباله‌رو موضوعی خاص بداند، از باورهای او نشأت گرفته است. 
 
علیرغم آن که هر هنرمند بر مبنای ذهنیتی ویژه به خلق اثر هنری خود می پردازد، و این آثار می توانند در بر دارنده نامی باشند که مخاطب را به هدف هنرمند نزدیک کند؛ آثار شما بی نام هستند. مایلم درباره این موضوع برایمان صحبت کنید.
 
دنیایی که من درگیر آن بودم، اما پس از خلق درباره آن سخن نگفتم، شاید به این سبب بی هیچ توضیحی ارائه شده که من واژه هایی متناسب با آن در دنیای بیرونی نیافته‌ام. اندیشه من در قالب کلام نمی گنجد. تنها بازنمود آن در جهان ملموس فرم‌هایی بود که حالا هر مخاطب ذهنیات خود را در آن پیدا می کند. اما اکثر مخاطبان عام وقتی به یک نمایشگاه وارد می‌شوند، تصور می کنند، آثار بر مبنای یک موضوع در طبیعت است و انتزاعی برآمده از عالم ملموس است. اما در واقع این آثار  تنها یک فضای ذهنی بوده است. گرچه نمی توان این حقیقت تردید ناپذیر را کتمان کرد که انتزاع محض وجود ندارد و هر آن چه هنرمند خلق می کند، حاصل برداشت ها و تأثیرات او از جهان ملموس است.
آن‌که در آثار به دنبال عالم واقع می گردد، در برخی آثار من پرنده می بیند و در برخی دیگر سلول‌های بنیادی و در برخی دیگر جسم سلاخی شده یک حیوان. آن‌ها به دنبال یک فرم شناخته شده‌اند. فرمی که بتوان آن را با جهان خارج تطبیق داد. اما به واقع در پس این آثار یک فضای ذهنی نهفته است. اما به باور من اثر هنری انتخاب یک موضوع، و طراحی کردن آن به شیوه انتزاعی نیست.
 
آیا به این موضوع باور دارید که یک اثر هنری حاصل اندیشه هنرمند است و اندیشه هنرمند در ارتباط با بدیهیات، به تخیل وادار می شود؟ مایلم از این زاویه به آثار خود بنگرید.
 
این حقیقت که یک اثر هنری برگرفته از اندیشه آدمیست، واقعیتی انکار ناپذیر است و نمی توان در نهایت یک اثر هنری را از طبیعت به طور کامل بیگانه دانست. چراکه تجربیات ما بر مبنای طبیعت شکل می گیرند. 
 
آثار شما به طرز ملموسی به بدن، به خصوص بدن یک زن نزدیک شده اند. این ادعا را تا چه حد در رابطه با آثارتان قبول دارید؟
 
این حقیقت که آثار من شباهت با پیکره های سلاخی شده دارند، را می‌پذیرم. البته موضوع نداشتم و تصمیم پیشینی نیز به خلق آثاری بر مبنای بدن نداشتم. ولی بدن و زنانگی، اروتیک بودن، در آثرم بروز کرده است. این موضوعات به هر حال بخشی از شخصیت من است. زن بودنم را که نمی توانم انکار کنم. به هر حال شاید به همین سبب آثارم نوعی از زنانگی را در خود نهفته‌اند.
این حقیایق موضوع کار من نبوده اند، اما از این جهت که به درگیری های من نزدیک بوده اند، حضورشان را در آثارم حس می کنم.زنانگی را بسیاری از مخاطبانم که با هنر در ارتباط بوده اند و به دنبال تجسمی از عالم واقع در آثار نگشته اند و به دنبال طبیعت نبوده اند، در آثارم یافته اند.
 
اتفاق ها آثار شما را شکل داده اند یا آن ها را به طور مشخص و از پیش تعین شده خلق کردید؟آثارتان را بداهه خلق کرده اید؟ یعنی به دنبال اتود خاصی برای مشخص کردن تجسد اولیه آن‌هابوده‌اید؛ یا نه آن ها را ابتدا در حیطه پیش طرح به نمایش گذاشته اید و پس از آن آن ها را در ابعاد و با جنس واقعی ساخته اید؟ 
 
بسیاری فکر می کنند بداهه بودن به معنای نفی اتودهای اولیه است. اما در واقع همه آثار هنری از پش طرح ها ساخته می شوند. گاه هنرمند این پیش طرح ها را بروی کاغذ می آورد و گاه نه به یکباره آن ها را در قالب شکل  و اندازه و متریال اصلی خلق می کند. البته در مرحله اجرا دقیقاً و عین به عین از پیش طرح تبعیت نمی کنم،  چون همانطور که تجسم ایده در قالب پیش طرح، تابع شرایط ، واقعیات، و موقعیت خاصی بوده است، در زمان ساخت نیز تغییراتی در روحیه هنرمند پدید می آید. هنرمند هم چنان در حال تغییر و تحول است. و چون هنرمند و احوالو و حس و روحیه او با زمان طراحی پیش طرح متفاوت است، به یقین اثرش نیز با پیش طرح متفاوت خواهد بود. مکان و زمان و حتی متریال در حال تحول اند و در این شرایط نمی توان بر مبنای یک شکل برنامه ریزی شده و مشخص شده به خلق اثر دست زد و نتیجه ای را که از آغاز مشخص بوده را بدست آورد. در حین انجام کار اتفاقاتی رخ می دهد که اگر از کنارشان ساده  عبور کنیم آن ها را از دست داده ایم. به هر حال برخی از اتفاقات را نگه می دارم و برخی را نیز برطرف می کنم. همین موضوع سبب می شود که در جریان ساخت اتفاقات زیادی برای اثر هرنی بیافتد. به خصوص در آثاری که بار عاطفی شان بیشتر از بار محتوایی آن هاست، این اتفاق در شکل گیری اثر نهایی بسیار موثر است.اتفاقات در حین انجام کار، مشخص کننده قسمت هایی از فرم کار می شوند و به همین سبب نتیجه نهایی  مشخص نیست. یعنی حد اقل صد در صد مشخص نیست.
حتی هنگامی که ماکت بزرگ می شود، باید تغییراتی در آن داد. چراکه هنرمند درگیر مسائل زیبایی شناسی هم هست، نه به صورت کلاسیک، اما زیبایی و خوب به نظر رسیدن برایش از اهمیت زیادی برخوردار است. و البته تطبیق اثرش با آن چه می خواهد بیان کند، برایش مهم است.  
 
از گونه بیان سخن گفتید. در آثار شما فلز به صورت معلق هم به کار رفته. این کارها باید وزن زیادی داشته باشند! این طور است؟
 
نه سنگین ترین اثر من هشت کیلو وزن دارد و وزن آثار معلق من از سه کیلوگرم تجاوز نمی کند. به هر حال برای بیان ایده خود به متریالی چون فلز نیاز داشتم و به سبب تعلیق آن ها باید تدبیری برای سبک بودنشان اندیشیده می شد. به همین سبب از متریال های سبک تر بهره گرفتم.
کد خبر: 51267
Share/Save/Bookmark