«از کاخ‌های شاه تا زندان‌های سیبری» و تلفیق شفاهیات مستند و اسناد مکتوب
نگاهی بر سومین اثر از مجموعه‌ کتاب‌های تاریخ شفاهی ایران؛
«از کاخ‌های شاه تا زندان‌های سیبری» و تلفیق شفاهیات مستند و اسناد مکتوب
«از کاخ‌های شاه تا زندان‌های سیبری» عنوان سومین اثر از مجموعه‌ کتاب‌های تاریخ شفاهی ایران است و در سال ۱۳۸۸، توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران منتشر گشته و شامل خاطرات مرحوم پروفسور «غلامحسین بیگدلی» می‌باشد.
 
تاريخ : شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۰۲
«از کاخ‌های شاه تا زندان‌های سیبری» عنوان سومین اثر از مجموعه‌ کتاب‌های تاریخ شفاهی ایران است و در سال ۱۳۸۸، توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران منتشر گشته و شامل خاطرات مرحوم پروفسور «غلامحسین بیگدلی» می‌باشد.
به گزارش هنرنیوز، معاونت اسناد ملی سازمان اسناد و کتابخانه‌ ملی در راستای فراهم‌آوری اسناد ملی، علاوه برگردآوری انواع اسناد واگذار شده از سوی مردم و یا اسنادی که در دوایر حکومتی تولید شده یا می‌شود، در گفت‌و‌گو با افرادی که نقش یا حضوری مؤثر در یک یا چند عرصه‌ اجتماعی داشته‌اند، خاطرات آنها را به عنوان بخش مهمی از تاریخ ثبت و ضبط می‌کند و آنها را با موافقت مصاحبه شوندگان در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهد.
کتاب حاضر سومین، اثری‌است که توسط این سازمان بر اساس گفت‌وگوهای انجام شده با دکتر غلامحسین بیگدلی در چندین جلسه تألیف شده است.
دکتر غلامحسین بیگدلی آن‌گونه که درپیشگفتار آمده است، در ۲۴ اسفند ۱۲۹۷در تهران به دنیا آمده و تحصیلات‌اش را در مدرسه‌ نظام آغاز کرده است. پس از پانزده سال از دانشکده‌ افسری فارغ‌التحصیل شده و به عضویت دائم نیرو‌های نظامی در‌می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید. زندگی او با زندگی مجلل درباریان در‌آمیخته بود و از نزدیک با افراط و تفریط و مفاسد دربار پهلوی آشنا بود، از این‌رو برای مبارزه با پهلوی و به دلیل نفرتی که از عملکرد آنان پیدا کرده بود به همکاری با توده برآمد. او در ۱۳۲۵ همراه با دیگر افسران حزب به شوروی پناهنده می‌شود و ابتدا نزدیک به هشت سال را در زندان‌های استالین سر می‌کند و پس از آزادی طی بیست‌وشش سال اقامت در باکو مدارج عالی تحصیلی را می‌گذراند.
کتاب «از کاخ‌های شاه تا زندان‌های سیبری» در دو بخش در ایران(۱۲۹۷-۱۳۲۵ش) و در شوروی(۳۳ سال دوری از وطن) و در هشت فصل تألیف شده و در فصل اول آن دکتر بیگدلی به پیشینه‌ تاریخی ایل بیگدلی پرداخته و می‌نویسد: «تخمین زده می شود ایل بیگدلی بیش از هزار سال پیش، در سده‌ چهارم هجری قمری، مصادف با سده‌ دهم میلادی، از مرکز آسیا به فلات ایران مهاجرت کرده باشند. اهالی این ایل در طول قرن‌ها از مرزداران و جانبازان این سرزمین بوده‌اند و آنان همچنین در عرصه‌ی دین و دانش و فرهنگ و هنر خدماتی ارزنده ارائه کرده‌اند.» وی در این باره اشاراتی به اسناد تاریخی از جمله «تاریخ عالم آرای» می‌کند و ایل بیگدلی را طی ۲۴۳ سال سلطنت خاندان صفوی، عضو لایتجزای این خاندان معرفی می‌کند. دکتر بیگدلی در ادامه نام شماری از سرداران بزرگ ایل بیگدلی ذکر می‌کند. همچنین خاطرات مدرسه‌ نظام و دانشکده‌ افسری بخش‌های دیگر این فصل را تشکیل داده‌اند.
پروفسور بیگدلی در فصل دوم به معرفی کامل رضاخان پرداخته و چگونگی روی کار آمدن خاندان پهلوی را شرح می‌دهد. در این فصل، دلایل به سلطنت رساندن رضاخان توسط انگلیسی‌ها نیز از زبان دکتر بیگدلی بیان شده است. همچنین درباره‌ی زمین‌خوارگی رضا خان نوشته است: «وقتی رضاخان به قدرت رسید، با زور، نه با زر، املاک مرغوب منطقه ی زادگاه‌اش و دیگر املاک شمال و بسیاری از نقاط کشور را به تصاحب درآورد و آنها را در اداره‌ی املاک شاهنشاهی، که در دربار برپا بود، به نام خود به ثبت رساند. در جنوب نیز، تمام املاک موروثی شیخ خزعل را به نام رضا شاه ثبت و ضبظ کردند. به همین دلیل رضاشاه در زمان خود به یکی از ثروتمندترین مردان دنیا تیدیل شده بود.
فصل سوم به معرفی رجال و شخصیت‌های دوره‌ رضاشاه اختصاص یافته است. ابتدا شخصیت‌هایی که برخی از آنان از نزدیکان دربار بودند و به مبارزه بر علیه رژیم رضاشاهی برخواسته و یا افرادی که به نحوی صدمه‌ای به دستگاه شاهی وارد ساخته بودند معرفی شده‌اند. عبدالحسین خان تیمورتاش، علی‌اکبر خان داور، سید حسن مدرس و دکتر محمد مصدق از این جمله‌اند. سپس از افراد معتمد شاه مانند استوار خسروخان، قاسم سلمانی و حسین فرودست و در بخش بعدی همسران رضاشاه نام برده شده و در آخر سرنوشت تنها برادر تنی محمدرضا شرح داده شده است.
در فصل پنجم که عنوان من و حزب توده را دارد، دکتر بیگدلی ابتدا درباره‌ زمینه‌های اجتماعی گرایش‌اش به حزب توده را توضیح داده است: « من از ۱۳۲۲ ش با خواندن مطبوعات مارکسیستی به حزب توده متمایل و در پاییز آن سال، با معرفی علی‌نقی حکمی و علی‌اکبر اسکندانی رسما وارد تشکیلات افسری حزب شدم و زیر بلیت حزب توده رفتم. آن روزها، اصلا فکر نمی‌کردم که این حزب عامل سیاست خارجی‌هاست و متعلق به مردم ایران نیست. وقتی فهمیدم که دیگر دیر شده بود.» غائله‌ گنبد کاووس، هراس حکومت و دستگیری اعضای حزب توده، نبرد با تجزیه‌کنندگان آذربایجان از دیگر خاطرات این فصل است و در پایان فصل وقایع تبریز و فرار دکتر بیگدلی از ایران بازگو می‌شود.
ماجراهای ورود به خاک شوروی و زندگی و کار در شرایط سخت و اقامت در باکو و نیز راه‌اندازی روزنامه، رادیو و مدرسه‌ عالی حزبی در باکو از مباحث فصل پنجم کتاب است و دو بخش آخر به ماجرای دستگیری و بازجویی و شکنجه در کا.گ.ب اشاره دارد، در انتهای این فصل می‌خوانیم: «گفتند بر طبق حکم این شورا در مسکو شما به عنوان جاسوس شناخته شده‌اید. برای همین، به کالیما، در سیبری تبعید می‌شوی تا در آنجا با کار و زحمت گناهانت را بشویی. گفتم پس تکلیف همسر و دو فرزندم چه می‌شود؟ مگر می‌شود کسی را بدون محاکمه محکوم کرد؟ جواب دادند می‌بینی که شده است.»
تبعید به سیبری عنوان فصل ششم است که دکتر بیگدلی وقایع و جزئیات تبعید که خود آن را سرنوشت نا معلوم بیان کرده ونیز کار در اردوگاه‌های کار در سیبری از جمله معدن زغال سنگ را شرح داده است. مرگ استالین آزادی دکتر و میلیون‌ها زندانی را در بر داشت. دکتر پس از آزادی بار دیگر در جمهوری آذربایجان زندگی را شروع کرد و در همین جا عالی‌ترین مدارج علمی را کسب نمود که خود در این فصل به آنها پرداخته است.
دکتر بیگدلی در فصل هفتم به بیان برخی مشاهدات خود از شوروی پرداخته و در فصل هشتم، خاطرات بازگشت به میهن در ۱۷ مرداد ۱۳۵۸ را زنده می‌کند، نیز عکس‌هایی از طول حیات پروفسور بیگدلی در پایان کتاب گنجانده شده است.



کد خبر: 50
Share/Save/Bookmark