جواد شمقدری با ارایه یادداشتی ضمن بر شمردن راهکارهایی برای رفع معظل «ولنگاری فرهنگی» نوشت: رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمع هنرمندان در سال ۷۲ فرموده بودند من از خوف و دغدغه مسائل فرهنگی گاه نیمه شبها از خواب بیدار می شوم! به کار بردن واژه «ولنگاری فرهنگی» در کنار هشدار تکان دهنده ای که می دهد! نشان از عمق دردی دارد که علیرغم همه تذکرها و هشدارها در طی سالیان متمادی هیچگاه التیام نیافته است.
در پی دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی با رهبر معظم انقلاب و اشاره ای قابل توجه در سخنان معظم له به بی توجهی به حوزه فرهنگ، برای اولین بار واژه «ولنگاری فرهنگی» برای عملکرد امروز مسئولان فرهنگی مورد استفاده قرار گرفت. اهمیت این موضوع آن قدر بالاست که انتظار می رفت مدیران و مسئولان فرهنگی کشور عکس العملی مناسب به این موضوع نشان داده و برای رفع این معظل همت گمارند که متاسفانه ترجیح دادند با سکوت روزگار خود را بگذرانند. جواد شمقدری رئیس سابق سازمان سینمایی و فعال فرهنگی در همین زمینه با ارایه یادداشتی ضمن تاکید بر لزوم توجه جدی به منویات رهبر معظم انقلاب، برای عبور از ولنگاری فرهنگی راهکارهایی را بر شمرده که در اینجا متن کامل یادداشت از نظر خوانندگان ارجمند گذرانده می شود:
شاید تعبیری بهتر از ولنگاری در کلام رهبری نمی توانست عمق نابسامانیهای عرصه فرهنگی کشور را بازگو کند. به کار بردن این واژه در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در حالی بیان می شود که معظم له قبل از این بارها از تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و در یکی دو سال اخیر از نفوذ فرهنگی دشمن نام برده اند. اینکه چه می شود در مقابل این هجمه ها این بار از ولنگاری فرهنگی در همه نهادهای فرهنگی کشور اعم از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر نهادهای غیر دولتی یاد می کنند جای تامل و تحلیل دارد. به کار بردن این واژه در کنار هشدار تکان دهنده ای که می دهد! نشان از عمق دردی دارد که علیرغم همه تذکرها و هشدارها در طی سالیان متمادی هیچگاه التیام نیافته است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمع هنرمندان در سال ۷۲ فرموده بودند من از خوف و دغدغه مسائل فرهنگی گاه نیمه شبها از خواب بیدار می شوم! همان سال بود که پس از ده سال سکانداری وزارت ارشاد از دست جریانی خاص خارج شد و به کسانی سپرده شد ، که امید داشتند همتی کنند تا اتفاقات مبارکی در عرصه فرهنگ وهنر انقلاب رخ دهد. خود ایشان در تحقق موقعیتهایی که باعث شود در عرصه فرهنگی اتفاقات خوبی بیفتد همیشه پیشقدم بوده اند و از هر حرکت خودجوش مردمی و دستگاههای ذیربط پشتیبانی کرده اند که نتایج خوبی هم داشته تا جایی که در بعضی مقاطع ، بعضی تولیدات هنری هم مورد توجه معظم له قرار گرفته و به تشویق اثر و صاحب اثر پرداخته اند. اما باید دید چرا بعد از این همه سال نه تنها فرهنگ و هنر انقلاب در ریل و مسیر درست قرار نگرفته که حتی امروز عرصه آن قدر برای تفکرات انقلابی تنگ شده و از آنسو تولیدات هنری فاسد در همه عرصه ها جولان می دهند که این بار از واژه ی ولنگاری فرهنگی نام می برند.
آسیب شناسی این امر نیاز به کار فشرده و همه جانبه دارد. اما این حقیر با تجربه حضور سی و اندی سال در عرصه کار فرهنگی به مواردی که منجر به این ولنگاری شده است می پردازم.
۱-صحنه کار فرهنگی و جنگ نرم بی شباهت به جنگ سخت و کار نظامی نیست. اگر هر عرصه و حرکت نظامی بدون اتاق فرماندهی و عملیات واحد نمی تواند در صحنه نبرد به پیروزیهای درخشانی بیندیشد درعرصه فرهنگ نیز بدون اتاق عملیات و فرماندهی واحد نمی توان به نتیجه رسید. به عنوان اولین و شاید مهمترین عامل این ولنگاری بتوان به عدم وجود چنین اتاق عملیات(فکر) اشاره کرد. البته در جبهه مقابل چنین اتاق عملیات و هماهنگی وجود دارد!
۲- افرادی که در مناصب مدیریت فرهنگی قرار می گیرند باید از یک سطح معقول از حوزه ی فرهنگ آشنایی و تجربه داشته باشند. متاسفانه در همه ادوار و در بسیاری از دستگاهها این امر تحقق نیافته است و بارها شاهد بوده ایم که قصابی را به صرف آشنایی به کار با چاقو، به اتاق جراحی های حساس فرستاده ایم. ضمنا در فرایند بکارگیری مدیریتها باید از نیروهای جوان و پرنشاط نیز بهره جست تا خمودگی و یکنواختی از درون سیستم مدیریتی خارج گردد.
۳- افرادی که در نقش تصمیم گیر یا تصمیم ساز قرار می گیرند باید پیوند عمیق آنها با ارزشها و آرمانهای انقلاب و نظام مورد بازنگری قرار گیرد. کارشناسانی که هیچ نسبتی با انقلاب اسلامی ندارند نباید به صرف شناخت از عرصه های فرهنگی و هنری در شوراها و کارگروها قرار بگیرند.
۴-خلق اثر هنری وکار فرهنگی نیازمند یک حمایت معقول و منطقی و مستمراست. نباید آن قدر در این حمایت اغراق کرد که هنرمند خود را در یک لایه حمایتی بی قید و شرط ببیند که به هیچ کس و هیچ جا پاسخگو نباشد و نه از آن سوی به کل یله و رها شود که باعث مرگ هنرمند و خانه نشینی او گردد .
۵-فرهنگ وهنر را باید مردمی کرد نه آنکه در دایره محدودی از یک قشر مردم باقی بماند. امروز عمده آثار هنری و فعالیت های فرهنگی مختص گروههای خاصی شده است ، که گاه نقطه کمال آنها با جهت کلی مردم و نظام در تعارض قرار می گیرد.
۶-راههای ارتباط و ارتزاق فرهنگ و هنر کشور را با اتاق عملیات دشمن باید شناخت و این تاثیر پذیری آشکار و حمایت پنهان را که منجر به همان نفوذ فرهنگی می شود بست. عوامل اصلی و تاثیرگذار و میدان دار جبهه فرهنگی دشمن را در داخل و خارج بشناسیم و راه را برای میدان داری آنان ببندیم.
۷-کار فرهنگی را باید از مهد کودک ها و مدارس ابتدایی مورد توجه قرار داد تا در دانشگاهها با ریزش روبرو نشویم.
۸-جبهه فرهنگی خودی را با همه لوازم رشد و پالایش مستمر تشکیل دهیم و حمایت از آن به عنوان اصلی ترین دغدغه همه دستگاههای فرهنگی کشور قلمداد شود.
۹- از ظرفیت های بین المللی و هنرمندان و نخبگان جهان و مظلومان و مستضعفان عالم غافل نشویم. بسیاری از هنرمندان و عناصر فرهنگی در کشورهای دیگر بخصوص غربی حضور دارند که می توانند در این جبهه خودی، نقش بسیار تاثیرگذاری داشته باشند.
۱۰-نخبگان دینی، فرهنگی و علمی کشور موظف شوند بخشی از وقت و تلاش خود را با عرصه فعالیتهای تخصصی فرهنگی و هنر پیوند زنند. نقش هدایتی و تعلیمی و معنوی این نخبگان بسیار موثر است.
۱۱- آموزش هنر به شکل کنونی و با این گستردگی بجز خسارت و تخریب ذهن جوان ما ندارد. بهترین روش ایجاد مدارس هنری است که بر اساس ارتباط استاد و دانشجو در قالب پیر و مراد تحقق یابد. استادانی که خود دل در گرو ارزشهای انقلاب و نظام داشته باشند.
۱۲- مهمترین عامل داشتن یک نقشه راه برای حصول به همه اهداف و آرمانهای انقلاب و نظام می باشد. اینکه با چه فعالیتها و با چه موضوعات می توانیم نسل جوان و همه آحاد اجتماعی را در مسیر صلاح و رستگاری قرار دهیم از اصلی ترین ضروریات کار فرهنگی و هنری است. شناخت اولویتها در آغاز راه بسیار مهم است.
البته همه این راهکارها نیاز به بسط و توضیح بیشتر و جدول زمانی برای اجرا و عملیاتی شدن دارد و از طرفی صبر و حوصله می خواهد تا بتوان عقب ماندگی ها را در این حوزه جبران کرد.