لزوم ساخت فیلمی اکشن با استاندادهای جهانی
به بهانه اکران «قفس طلایی» ساخته «محمد زرين دست»؛
لزوم ساخت فیلمی اکشن با استاندادهای جهانی
مخاطب امروز سینمای ایران به ماهواره، فیلم های روز جهان و انواع و اقسام بازیهایی رایانه ای دسترسی دارد و دلش می خواهد فیلم ایرانی و اکشنی که می بیند با استاندادهای جهانی ساخته شود.
 
تاريخ : شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۲۰

سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در هر دوره ای شاهد شکوفایی ژانری در خود بوده است. در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی مخاطبان سینما برای دیدن فیلم به سينماها هجوم می‌آوردند تا ببیند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سینما به چه سبک و سیاقی قرار است سینما فیلم نمایش دهد و به فعالیت خود ادامه دهد به همین دلیل در اوایل انقلاب فیلمهایی با مضامین انقلاب اسلامی ساخت شدند فیلمهایی مثل: تشریفات، مسافران مهتاب و اشباح از فیلم های مهم این دوران هستند. در واقع بعد از پیروزی انقلاب سينمای ما در دو بخش اكشن دفاع مقدس و خانوادگی باقی ماند و به مرور و با ساخته شدن زیاد این گونه فیلم ها، مخاطب به علت تنوع‌طلب بودن و خسته و دلزده شدن از این گونه فیلم ها کم کم به دیدن این گونه فیلم ها نرفت. اوایل انقلاب مخاطبین بیشتر سینما جوانانی بودند که با پیروزی انقلاب اسلامی به دنبال قهرمانی برای ساختن آینده و زندگی خود می گشتند و به همین دلیل فیلم هایی که دارای قهرمان وستاره باشد و بتواند با مبارزه بر نیروهای منفی و بد موفق باشند بیشتر از سوی جوانان مورد استقبال قرار می گرفت و به همین دلیل کم کم فیلم های اكشن و مبارزه ای از راه رسیدند و توانستند در سینما مورد استقبال جوانان قرار بگیرند. این گونه فیلم ها در تهران کمتر و در شهرستان‌ها بيشتر مورد استقبال قرار گرفت. درواقع از سال ۱۳۶۸ ساخت فيلم‌های اكشن اوج گرفت و سال ۱۳۷۶ هم به پايان رسيد. به همین دلیل اگر به پرفروش‌ترين فيلم‌های بعد از انقلاب سينمای ايران نگاه کنیم می بینیم که فیلمهایی اکشنی مانند: «سناتور»،«تاراج»، «دادشاه»، «نيش»، «افعی» «عقاب‌ها»، «عقرب» و «كانی مانگا» در ميان آثار پرفروش به چشم می‌خورند. از آن تاریخ تا کنون دیگر ژانر اکشن نتوانست در سینمای ایران فروش مطلوبی داشته باشد و در طول این سال ها هم در سال یک یا دو فیلم اکشن ساخته شدند واما هر چه ساخته شد فروش نداشت و این دلایل فروش نداشتن و استقبال کم را می توان مشکلاتی دانست که همیشه گریبان گیر سینمای ایران بوده مشکلاتی مثل فیلمنامه های دم دستی و ضعیف، جلو های رایانه ای نامطلوب، جلوه های تصویری و فنی و نبود نیروهای که سینمای اکشن و نیاز مخاطب را بشناسند و اثری مناسب در ژانر اکشن تولید کنند. به عنوان مثال سال ها پيش اگر کارگردانی می‌خواست يک صحنه‌ تيراندازی را به تصوير بكشد با يک هفت‌تير پلاستيكی و يک افكت صوتی می توانست تيراندازی و تیر خوردن یک بازیگر را نشان دهد و بازيگر هم با شلیک فرضی گلوله شكمش را می گرفت و روی زمین می‌افتاد و تماشاگر هم می‌پذيرفت كه بازیگر تير خورده و حتی اگرخونی هم روی پيراهن اش نمی‌ريخت این صحنه ها قابل باور می بود اما امروز دیگر نمی توان با استفاده این گونه سکانس ها وصحنه ها مخاطب را فریب داد و او را مشتاق دیدن ادامه یک فیلم سینمایی کرد چون تماشاگر مشكل‌پسند امروزی ديگر چنين صحنه‌ هایی را نمی‌پذيرد. چون مخاطب امروز سینمای ایران به ماهواره ، فیلم های روز جهان و انواع و اقسام بازیهایی رایانه ای دسترسی دارد و دلش می خواهد فیلم ایرانی و اکشنی که می بیند با استاندادهای جهانی ساخته شود و کارگردان ، تهیه کننده و فیلمنامه نویس او را فریب ندهند. از طرفی نمی توان کتمان کرد که برای ساخت فيلم اكشن تهیه کننده با دست به جیب شده و پول هنگفتی را خرج كند و اگر قرار باشد اتوبانی بسته شود بايد بشود، اگر قرار است تصادفی اتفاق بيفتد بايد بيفتد و اگر قرار است ماشينی از دره پرتاب شود با يک پیکان یا ماشین از مد افتاده قراضه نمی‌توان اين جلوه را برای بيننده خلق كرد و در واقع بايد همه‌ ابزارهای لازم را برای خلق یک اکشن درست وحسابی و استاندارد محیا وبه درستی انجام داد. با تمام این امروز دیگر در سینمای ایران ژانر اکشن خریداری ندارد و مردم ما در حال حاضر خسته از مسائل اقتصادی و گرفتاری‌های زندگی بيشتر به فيلم‌های طنز گرايش دارند اما اگر در كنار فيلم‌های طنز ، فیلم های ملودرام و خانوادگی خوب هم ساخته شود حتماً فروش خوبی خواهد داشت. نمونه آن را می توان فیلم سینمایی «خوابم میاد» ساخته «رضا عطاران» مثال زد که با وجود اینکه این روزها فیلم های دیگر گیشه مناسبی به لحاظ جذب مخاطب و فرو ندارند توانسته وضعیت بهتری نسبت به دیگر آثار داشته باشد. شاید بتوان یکی دیگر از مشکلات سینمای اکشن در ایران را فقر قصه و داستان جذاب دانست ، مشکلی که در دیگر ژانرها هم همیشه سینمای ایران ازآن رنج ‌برده است. قصه‌های نخ نما شده و تكراری، محدوديت‌ها، ممیزی، وجود کارکترهای کلیشه ای مثبت و منفی ، فضاهای محدود و استفاده از لوکیشن هایی مانند آپارتمان ، ماشین و پارک برای بیان رویدادهای فیلم و چندین عامل دیگر جملگی باعث شدند که سینمای ایران در هیچ ژانری قابل پیش بینی نباشد.
هر چند در طول این سال های اخیر بسیاری از تهیه کنندگان بخشی از مشكلات سينما را مربوط به تلويزيون می دانند ومعتقدند تلويزيون بودجه‌ نامحدودی ندارد و وقتی برای ساخت تله فیلم ها ومجموعه های تلویزیونی خود از بازيگران سینما برای کار دعوت می کند ، دستمزدهای بالایی می‌دهد و مشكل تعداد تماشاگر را هم ندارد، ولی سينما بودجه‌اش محدود است و از طريق تماشاگر تأمين می‌شود و به همین دلیل وقتی بازیگری قرار است در سینما ۵ میلیون تومان در ماه دستمزد بگیرد همان بازيگر در تلويزيون ماهی ۱۰ میلیون تومان دستمزد می گیرد و همین عوامل باعث می شود که تهیه کننده با کم کردن از دستمزد بقیه عوامل فیلم و به خصوص فیلمنامه نویس کسری بودجه خود را جبران کند و فیلم لطمه بخورد. بگذریم! این روزها فیلم سینمایی «قفس طلایی» فیلمی در ژانراجتماعی و اکشن به کارگردانی «محمد زرين دست» در حال اکران عمومی در سینماهاست که با توجه به مواردی که در بالا گفته شد نتوانسته بعد از یک ماه فروش مطلوبی در گیشه داشته باشد.
داستان فیلم درباره امیر فرزند کوچک خانواده ایزدی بزرگ است که با امید کسب موقعیت‌های بهتر از سوی پدرش به خارج از کشور فرستاده می‌شود ولی پس از چندی به دلیل بروز اختلافاتی رابطه امیر با خانواده‌اش قطع می‌شود و منصور برادر بزرگتر امیر برای بازگرداندن وی به آمریکا می‌رود و وی در آنجا پی به حقایق جدیدی از زندگی برادرش امیر می برد. دراین فیلم امین حیایی، سروش گودرزی، نیلوفر خوش‌خلق، هوشنگ توکلی، آهو خردمند و چند بازیگر خارجی به ایفای نقش می پردازند و کارگردان فیلم برخلاف بقیه کارگردانانی که این روزها با استفاده از بازیگری مثل امین حیایی فیلم هایشان را تبدیل به آثاری پرفروش در گیشه می کنند نتوانسته با امین حیایی هم در گیشه به توفیقی دست یابد. فیلم به دلیل ساختار ضعیفی که دارد و نمی تواند مخاطب را با خود همراه سازد و به کارگردان فیلم تلاش کرده که با رجعت به فیلم های دهه ۶۰ و ۷۰ سینمای ایران وبا استفاده از ورزشی بوکس مخاطبان را با خود همراه کند که دراین راه به توفیقی دست نمی یابد. معلوم نیست که چرا فیلم در ادامه روایت داستان خود به جای همراه شدن با شخصیت اصلی داستان به استفاده از داستاهای فرعی به بیراه رفته نمی تواند تماشاگر را با خود همراه سازد. انگار کارگردان فیلم فراموش کرده که ذائقه امروز مخاطب سینمای ایران تغییر کرده و دیگر نمی توان با هر فیلمی مخاطب خسته را به سالن های سینما کشاند.

کد خبر: 44111
Share/Save/Bookmark