در تمام طول تاریخ شعر آیینه احساس بشر در قاب تمدن و تصورش بوده است که احوال او را در تقابل یا همزیستی با محیط پیرامونش به تصویر کشیده و کوه دشواری های زیستی انسان را پنبه زده است.
سروده های منظوم جنگ تحمیلی که در آن ایام یا پس از آن سراییده شده اند مجموعه «شعر دفاع مقدس» را تشکیل می دهند که بیش و کم به مضمون جنگ و اختصاصا به حماسه و رشادت های رزمندگان و دردمندی های جنگ می پردازد.
به طور کل در ادب حماسی ایران که پس از شاهنامه فردوسی در آثار کوچک و بزرگ دیگری انعکاس یافته در دهه ۶۰ و ۷۰ و گاهی به صورت موضوعی در دهه های بعد به شکلی دیگر، روایتی دیگر و قالب های نوین بدان پرداخته شده است.
حماسه هشت سال جنگ تحمیلی و ماوقع آن نه تنها بدان منظور که ظرفیت خوبی برای خلق سروده هایی از این دست است بلکه به این علت که تجلی حقیقت روشن معنویات و کرامات انسانی در برهه ای از تاریخ و سپس ماحصل فی نفسه تلخ جنگ در ایام پس از آن می تواند به عنوان گونه ای مستقل در ادبیات ایران حضوری پر رنگ داشته و قوام بخش ارزش های سترگ آن دوره باشد.
«و آتش چنان سوخت بال و پرت را//که حتّی ندیدیم خاکسترت را
به دنبال دفترچه ی خاطراتت// دلم گشت هر گوشه ی سنگرت را...» محمدکاظم کاظمی
«موسیقی شهر بانگ رودارود است//خنیاگری آتش و رقص دود است
بر خاک خرابهها بخوان قصّه
” سروده های منظوم جنگ تحمیلی که در آن ایام یا پس از آن سراییده شده اند مجموعه «شعر دفاع مقدس» را تشکیل می دهند که بیش و کم به مضمون جنگ و اختصاصا به حماسه و رشادت های رزمندگان و دردمندی های جنگ می پردازد “
ی جنگ// از چشم عروسکی که خونآلود است»
قیصرامین پور
سروده های جنگ مملو از خاطرات و تلخ و شیرین رزمندگان و مردمی است که عاشقانه دل به زمان سپردند و الهی شدند؛
«جاده مانده است و من و این سر باقی مانده// رمقی نیست در این پیکر باقی مانده
نخل ها بی سر و شط از گل و باران خالی// هیچ کس نیست در این سنگر باقی مانده
توئی آن آتش سوزنده ی خاموش شده// منم این سردی خاکستر باقی مانده
گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده است// باز شرمنده ام از این سر باقی مانده
روزو شب گرم عزاداری شب بوهاییم// من و این باغچه ی پرپر باقی مانده
شعر طولانی فریاد تو کوتاه شده است// در همین اسب و همین خنجر باقی مانده
پیش کش باد به یک رنگی ات ای پاک ترین// آخرین بیت در این دفتر باقی مانده
تا ابد مردترین باش و علمدار بمان// با توام ای یل نام آور باقی مانده»
سعید بیابانکی «کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت // با زخم نشان سرفرازی نگرفت
زین پیش دلاورا کسی چون تو شگفت // حیثیّت مرگ را به بازی نگرفت»
سیدحسن حسینی شاعران دفاع مقدس، هم آنان که در جنگ خود پشت خاکریز ها بودند و می جنگیدند و یا آنانکه شاهدی بینا و خوش سخن بر این جریان بودند سروده های شیرین و ارزنده ای سراییدند؛
« ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
باز می گردند
نقش پرچم هایشان خورشید
در خیابان
رودی از رنگین کمان آواز می خواند
آسمان دف می زند
با هفت دست سبز و پنهان
مردگان و زندگانش گرم همخوانی
کاش برگردند یک شب آسمان مردان خاکی پوش
صبح رویانی که در باران آتش چهره
می شستند
کاش برگردند
دستمال خونشان را
روی فرق چاک چاک خاک بگذارند
ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
باز می گردند
زخم های بی صدا گل می دهد
تن های بی سر گل
دست ها گل می دهد
پای برادر گل
ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
باز می گردند...»
علیرضا قزوه در این میان نام عبدالجبار کاکایی، سیدحسن حسینی، علیرضا قزوه، علی محمدمودب، قیصر امین پور، سلمان هراتی، سعید بیابانکی و ... در راس شاعران دفاع مقدس درخشان است.
«من سرخي خاك جبهه ها را بوسم// خاك ره مردان خدا را بوسم
بوسد چو امام دست و بازوي مرا //من خاك شوم دست امام مقتدا را بوسم»
بدین سان شعر دفاع مقدس، دریای جوشانی است که خروشانی هشت سال حماسه شیشه ای عشق را از پنجره کلمات به تصویر می کشد.
مریم خاکیان