حقوق اجتماعی یکسان برای همه اعضای یک جامعه
نگاهی به فیلم «حوض نقاشی»؛
حقوق اجتماعی یکسان برای همه اعضای یک جامعه
فیلم سینمایی «حوض نقاشی» علاوه بر پرداختن به روابط عاطفی و اجتماعی، نحوه زندگی و مشکلات آدمهای کم توان ذهنی، به مخاطب گوشزد می‌کند که تنها آدم‌های سالم حق زندگی، ازدواج و بچه دارشدن را ندارند و بقیه افراد جامعه نیز می‌توانند از این گونه حقوق اجتماعی برخوردار شوند.
 
تاريخ : شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۰۹

نمایش فیلم سینمایی «حوض نقاشی» در سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر بازتاب‌های مختلفی داشت. عده‌ای از منتقدین فیلمنامه این اثر را مشکل اصلی روایتی فیلم دانستند و عده‌ای هم آن را یک فیلم مطرح و شاخص در کارنامه فیلمسازی میری دانستند و عده‌ای نیز این فیلم را یک اثر معمولی از سینمای ایران دانستند. به هرحال مازیار میری تاکنون فیلم‌هایی چون: «سعادت آباد»، «کتاب قانون»، «پاداش سکوت»، «به آهستگی» و «قطعه ناتمام» را ساخته و فیلم سینمایی «حوض نقاشی» ششمین اثرسینمایی این فیلمساز به شمار می‌رود. فیلم حکایت آدم‌های خاص جامعه ما را به نمایش می‌گذارد، آدم‌هایی که در برخی موارد از سوی مردم زیاد جدی گرفته نمی‌شوند. چون برخی‌ها معتقدند که این گونه ادم‌ها بیشتر از آنکه قادر به انجام کارهای روزانه خود باشند به نوعی باعث زحمت اطرافیان خود هستند و میری تلاش کرده در این فیلم به مخاطب بگویید که این گونه ادم‌ها نه نت‌ها قادر به انجام کارهای روزانه خویش هستند بلکه توانایی این را دارند که ازدواج کنند و بچه‌های سالمی نیزداشته باشند. در فیلم حوض نقاشی «مریم» بازی «نگار جواهریان» و «رضا» با بازی «شهاب حسینی» زوجی هستند که آدم‌های اطراف خود فرق بسیار بزرگی دارند و باید ثابت کنند که توانسه‌اند این فرق بزرگ را تا حدودی از بین ببرند. میری در فیلم سینمایی «حوض نقاشی» به زندگی یک زوج کم‌توان ذهنی می‌پردازد که با وجود مشکلات فراوان با هم ازدواج می‌کنند. آنها کسانی هستند که هر روز مشابه آن‌ها را در شهر می‌بینیم و از کنارشان در برخی از موارد با بی‌توجهی عبور می‌کنیم. حالا در این فیلم می‌بینم که مریم و رضا با وجود مصائب و مشکلات فراوان، ازدواج کرده‌ و صاحب فرزندی به نام «سهیل» شده‌اند؛ پسری کاملا سالم که در کلاس چهارم دبستان مشغول تحصیل است و به ‌تدریج متوجه مشکلات و وضعیت بحرانی پدر و مادر خود می‌شود. سهیل به خاطر داشتن پدر و مادری معلول، خجالت‌ می‌کشد. او برای فرار از این بحران‌ها و مشکلات به وجود آمده در زندگی‌اش، به خانه ناظم مدرسه خود پناه می‌برد و ادامه داستان که فیلم با زندگی آرام این زوج و پسرشان «سهیل» تا به انتها به پیش می‌رود و مخاطب را به خود درگیر می‌کند. 
فیلم علاوه بر پرداختن به روابط عاطفی و اجتماعی، نحوه زندگی شخصیت‌های اصلی و مشکلات آدمهایی که این گونه بیماری‌ها را دارند، مشکلات اجتماعی امروزی آن‌ها را نیز به مخاطب گوشزد می‌کند و یاد آوری می‌کند که تنها آدم‌های سالم حق زندگی، ازدواج و بچه دارشدن را ندارند و بقیه افراد جامعه نیز می‌توانند از این گونه حقوق اجتماعی برخوردار شوند. درکنار مشکلات زندگی این زوج کارگران فیلم تلاش می‌کند که به معضلات دیگر جامعه نیز اعم از تحریم دارو، بالا رفتن قیمت شیر و معضل بیکاری در جامعه نیز بپردازد و نشان دهد که مشکلات بر این گونه اقشار جامعه فشار بیشتری را وارد می‌کند. 
در فیلم می‌بینیم که خانواده «خانم ناظم» با وجود سلامت جسمی اعضا و رفاه بیشتر از هم گسسته‌ شده و دارای مشکلات گوناگونی است و در مقابل می‌بینیم که خانواده‌ کوچک و فقیر «رضا»، «مریم» و «سهیل» با وجود نقص جسمی و فقر دارای پیوند محکم و روابط عاطفی قوی هستند، روابط عاطفی آن‌قدر قوی است که آن‌ها با کمک همدیگر مشکلات زندگی را ححل و فصل می‌کنند و به شکست خوردن هم فکر نمی‌کنند. به عنوان مثال رضا برای تامین هزینه‌های زندگی خانواده از تلاش بی‌وقفه کوتاهی نمی‌کند وحتی با وجود بیکارشدن و ناتوانایی در استفاده از موتور برای پیک موتوری‌شدن، با از خودگذشتگی همه کار می‌کند تا خانواده‌اش را تامین کند. در واقع او دلش‌اش نمی‌خواهد دست خود را به سوی کسی برای کمک دراز کند و از ترحم و دلسوزی بی‌جای دیگران نسبت به خود و خانواده‌اش بیزار است. در مقابل او شوهر خانم ناظم با وجود افسردگی که در نتیجه بیکاری به آن مبتلا شده، حاضر نیست دست به هرکاری بزند تا به رفاه و آسایش خانواده‌اش کمک کند، چرا که او اعتقادی به فدا کاری و از خودگذشتگی ندارد و فکر می‌کند، هر مشکلی و مریضی تنها با پول حل و فصل می‌شود. در واقع فیلم ساز در یک مقایسه ناخواسته بین این دو زندگی به مخاطب یادآوری می‌کند که بسیاری از آدم‌ها در جامعه کنونی ما با وجود داشتن جسم و روحی سالم هیچ تلاشی برای ساختن آینده خود نمی‌کنند و همه چیز را یک نوع تقدیر و سرنوشت می‌دانند. در صورتی که سرنوشت هر کسی را خود آن شخص می‌سازد و هیچ ارتباطی میان تنبلی و بیکاری و خوش شانسی وجود ندارد و نباید هر کوتاهی را به حساب بدشانسی گذاشت. 
در این فیلم هم در‌‌ نهایت خانواده خانم ناظم با مشاهد زندگی مریم و رضا به خود آمده و زندگی‌اش سر و سامان می‌دهند. هر چند در این فیلم پیوند برخی رخداد‌ها و حوادث زندگی این زوج کم توانان ذهنی به درستی پرداخت منطقی ندارد و درست درنیامده‌، اما درکل باید گفت که فیلم موفق می‌شود پیام اصلی خود را به مخاطب سینما بیان کند و یادآوری کند که زندگی با تمام پستی‌ها و بلندی‌های خود ادامه دارد این افراد هر جامعه هستند که باید سرنوشت خود را با دستان پر توان خود بسازند و نباید به امید شانس تک تک فرصت‌های زندگی را از دست داد و در خوش خیالی زندگی کرد.

کد خبر: 55641
Share/Save/Bookmark