دکتر داریوش شایگان، محمود دولت آبادی، ژاله آموزگار، علی معصومی همدانی، بهاءالدین خرمشاهی، فخرالدین فخرالدینی، غلامحسین صدری افشار، ایرج پارسی نژاد، کورش صفوی، توفیق سبحانی و ضیاء موحد از جمله شخصیتهای حاضر در این شب بخارا بودند.
علی دهباشی آغازگر این مراسم بود که از دکتر باطنی و نخستین کوششهای زبانشناسی در ایران سخن گفت: واژة «زبانشناسی» نخستین بار توسط سعید نفیسی در سال ۱۳۰۴ برابر واژة فرانسوی Linguistique به کار گرفته شد. پیش از این واژة زبانشناسی به صورت «فقه اللغه» در مقالات و کتابها برده مىشد.
نخستین کوششها در عرصة زبانشناسی در سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۴ در مقالات حسین فوادی بود که به صورت سلسله مقالات در مجلة «مهر» منتشر شد. در این مقالات نویسنده نگاه امروزی به زبان فارسی و پژوهشهای زبانشناسی ارائه داده است.
گامهای بعدی توسط دکتر محمد مقدم برداشته شد. دکتر مقدم دانشآموختة رشتة زبانشناسی از دانشگاه پرینستون آمریکا بود که پس از اتمام تحصیلات به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران کار خود را آغاز کرد. دکتر مقدم پس از یک دوره تلاش بیوقفه موفق شد رضایت اولیای دانشگاه تهران و دانشکدة ادبیات را جلب کند و در سال ۱۳۴۲ گروه زبانشناسی را تأسیس کردند. دکتر محمد مقدم را میتوان نخستین زبانشناس ایرانی نامید که آغازگر تدریس این رشته در دانشگاه تهران شد.
دکتر مقدم در سالهای اولیة تدریس با همکاری دکتر صادق کیا و دکتر جمالالدین رضایی اولین مجلة مطالعات زبانشناسی را با عنوان «ایران کوده» منتشر کردند.
نخستین نسل زبانشناسان ما توانستند پایه و اساس این رشته را در ضوابط کاملاً علمی تبیین و تدوین کنند تا آنجا که هماکنون نسل سوم زبانشناسان آثار ارجمندی ارائه میکنند.
در گروه زبانشناسی دانشکدة ادبیات استادانی همچون دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر سیفالدین نجمآبادی، دکتر صادق کیا و دکتر ماهیار نوابی و در سالهای بعد دکتر هرمز میلانیان و چند تن دیگر به تدریس پرداختند.
و در ادامه استادانی دیگر همچون: دکتر محمدرضا باطنی، ابوالحسن نجفی، دکتر علیاشرف صادقی، دکتر علیمحمد حقشناس، دکتر یدالله ثمره، دکتر بدرالزمان قریب و.. راه را برای نسل جوانتر فراهم کردند و با تدریس عالمانه و دقیق خود نسل جدید را با آخرین دستاورهای زبانشناسی در جهان آشنا کردند.
در اینجا باید از نخستین کنگره یا گردهمایی در زمینة زبانشناسی یاد کنیم که دکتر احسان یارشاطر در سال ۱۹۶۵ در تهران برگزار کرد.
یک اتفاق مهم دیگر در عرصة زبانشناسی انتشار مجلة تخصصی «زبانشناسی» بود که به همت مرکز نشر دانشگاهی بنیاد گذاشته شده و زیر نظر دکتر علیاشرف صادقی منتشر میشود.
در این پنجاه سالی که از تشکیل گروه زبانشناسی در دانشگاه تهران میگذرد، سه نسل در این رشتة علمی تربیت شدند. با نگاهی به «چکیدة پایاننامههای زبانشناسی» تنوع و کثرت موضوعات و فارغالتحصیلان این رشته را خواهیم شناخت.
دکتر باطنی بر بستر چنین زمینه و سابقة علمی در دانشگاه تهران در خرداد ۱۳۴۶ از رسالة دانشگاهی خود با عنوان «زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی» در حضور استادان برجستة آن روزگار که به نام برخی از آنها اشاره کردم دفاع کرد و موفق به دریافت درجة دکتری شد. و از مهرماه همان سال در گروه زبانشناسی به تدریس مشغول شد. و دانشجویان بسیاری که امروزه از استادان بهنام این رشتهاند از دانشجویان برجستة استاد باطنی هستند.
دکتر باطنی متولد ۱۳۱۳ در اصفهان است. تا ششم ادبی را در اصفهان گذراندند. سال ۱۳۳۶ دانشجوی سال اول زبان انگلیسی دانشسرای عالی میشوند. در سال ۱۳۳۹ موفق به اخذ درجة لیسانس در زبان انگلیسی میشوند. به موجب قانون آن روزگار کسانی که شاگرد اول میشدند میتوانستند به خارج از کشور برای ادامة تحصیل بروند. در انگلستان در دانشگاه لیدز (Leeds) ادامة تحصیل دادند و موفق به دریافت «دیپلم بعد از لیسانس با درجة ممتاز» شدند و همچنین در سال بعد موفق به دریافت درجة فوقلیسانس (M.A.) در زبانشناسی با گرایش ادبیات از همان دانشگاه میشوند و بقیة کار دانشگاهی دکتر باطنی را در دانشگاه تهران عرض کردم. کارنامة پژوهشها و تألیفات دکتر باطنی در حوزة مسائل تئوریک زبانشناسی تاکنون در هشت جلد منتشر شده است که مهمترین اثر که بیش از چهل و پنج سال است در تمامی مراکز دانشگاهی تدریس میشود کتاب «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی» ایشان است که به چاپ بیست و هشتم رسیده است. و دو ترجمه از رابرت هال و مانفرد بییرویش در حوزة زبانشناسی از دیگر آثار استاد است.
همانطور که اشاره کردم دکتر باطنی پس از دریافت درجة دکتری در «گروه زبانشناسی» دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران تدریس میکردند که تا دیماه ۱۳۶۰ ادامه داشت و سرانجام به تقاضای خودشان بازنشسته شدند.
دورة دیگر زندگی علمی دکتر باطنی از سال ۱۳۶۴ در «مؤسسة فرهنگ معاصر» آغاز میشود که هفت سال آن صرف تألیف و تدوین «فرهنگ دوزبانة انگلیسی ـ فارسی» شد که سرانجام در بهمنماه ۱۳۷۱ به پایان رسید. پس از آن همکاری دکتر باطنی با «مؤسسة فرهنگ معاصر» ادامه یافته است که حاصلش بیست و یک جلد کتاب بسیار مهم در حوزة فرهنگهای دوزبانه است. فرهنگهایی همچون «فرهنگ انگلیسی ـ فارسی»، «فرهنگ فعلهای گروهی»، «فرهنگ همایندها»، «فرهنگ اصطلاحات و عبارات رایج فارسی»، «واژهنامة روانشناسی» و کتابهای دیگر که در سالن مجموعه آثار استاد به نمایش درآمده است.
در اینجا جا دارد چند جمله دربارة «مؤسسة فرهنگ معاصر» و همکاری دکتر باطنی بگویم که یک نمونة درخشان همکاری ناشر و استادان برجستة ما را مدیریت کرد. علاوه بر دکتر باطنی استادانی دیگر همچون زندهیاد دکتر حقشناس، کریم امامی و بسیاری دیگر از پژوهشگران درجه اول ما اینک با این مؤسسه همکاری دارند. آقای داود موسایی در شرایطی کار فرهنگنویسی را با این استادان آغاز کرد که که انقلاب فرهنگی اتفاق افتاده بود و دانشگاه و محیط علمی در تعطیل علمی به سر میبرد و فضای نشر راکد بود. در چنین شرایطی دست به چنین کارهای بزرگی زدن نیاز به شجاعت، شهامت، تدبیر و آیندهنگری خاصی داشت که آقای موسایی و همکارانش این صفات را در خود داشتند و همچنان بر این راه هستند. امیدوارم شبی را به فعالیتهای علمی و فرهنگی این مؤسسه که در حوزة نشر خصوصی کشور بدون هیچگونه حمایت دولتی چنین کارنامة درخشانی را عرضه کرده است بگذاریم تا دیگر استادانی که با این مؤسسه کار کردهاند از گفتنیها بگویند. بدون تردید اگر دکتر باطنی کار آموزشی خود را در دانشگاهها ادامه میدادند ما اکنون دانشجویان و استادان تربیتشده توسط ایشان را بیشتر میداشتیم. اما کارنامة پُربار و تحسینآمیز ایشان در دوران همکاری با «فرهنگ معاصر» آنقدر درخشان و ماندگار است که بنده تصور میکنم و دیگران هم در محیطهای علمی و دانشگاهی بر این باورند که حاصل عمر پُربار دکتر باطنی در بخش دوم زندگی علمیاش پُربارتر و ماندگارتر است و هزاران نفر از خرمن دادههای او به صورت کتابهای ازرشمند بهره برده و سالهای سال نسلهای بعد بهرهمند خواهند شد.
مجلة بخارا مفتخر است که یک بار جشننامهای کوچک با عنوان «ویژة زبانشناسی» در شمارة ۶۳ در مهرماه ۱۳۸۶ به افتخار استاد منتشر کردیم و همچنین مینازیم و سربلندیم به اینکه تنها نشریهای هستیم که استاد باطنی ما را قابل میدانند و اجازة نشر مقالات خود را به ما میدهند.
استاد ارجمند جناب آقای دکتر باطنی، خانمها و آقایانی که امشب بخاطر شما و برای ادای دین نسبت به یک عمر فعالیتهای جنابعالی اجتماع کردهاند، دانشجویان، استادان و نویسندگان و پژوهشگرانی هستند که به صورت مستقیم در دانشگاه تهران یا بهرهمند شده از آثار جنابعالی هستند.
خوشا به حال شما و این زندگی سراسر معنا و دانش و بزرگی. و خوشا به حال فرهنگ ایران زمین که استادانی همچون جنابعالی را به خود دیده است. و جز این دعا نگویم که رودکی گفت:
هزار سال بزی، صد هزار سال بزی»
پس از سخنان مدیر مجله بخارا نوبت به مجدالدین کیوانی رسید از محمدرضا باطنی به عنوان «پژوهشگری که برسر ِاصول اخلاقی خود حاضر به معامله نشد» چنین یاد کرد:
«وصف شصت هفتاد سال خدمات علمی ،امتیازات اخلاقی و کـّلاً آثار وجودی یک نفر درمدّت ده پانزده دقیقه کار ناممکنی است، آن هم به مناسبت نکو داشت او. دراین دقایق معدود چه می توان گفت جزآنکه بیشتر گفتنی ها را ناگفته رها کرد؟ از دیگر سو، تعریفی از چارچوب دقیق بزرگداشت هایی از این دست نشده، که چه باید گفت و چه نباید گفت. نظربعضی این است که چون مجلس، مجلس نکوداشت است، پس باید فقط « نکو» گفت و به بیان شماری خاطره های تلخ و شیرین بسنده کرد. اینان معتقدند مجلس بزرگداشت اقتضای حرف های جدّی را نمی کند و،لذا، چندان جای تحلیل وارزیابی ویژگی های شخصی و نقد و بررسی آثارعلمی اونیست. جمعی دیگر معتقدند که درست در چنین فرصت هایی است که باید شخصیّت مورد نظر و آثار وی را بهتر و بیشتر شناسانید، زیرا آنچه انگیزۀ مجلس بزرگداشت می شود همین امتیازات اخلاقی-علمی شخص است. چندین سال پیش که اهل بروجرد مراسم یادکردی برای روانشاد عبدالحسین زرین کوب (د. اسفند ۱۳۷۸ ) در زادگاه این بزرگوار برپای داشتند، همسرمشارٌالیه، دکتر قمرآریان ( د.۲۳ فروردین ۱۳۹۱)، می فرمود "به دلم ماند که یکی از میان این همه کسانی که دربارۀ عبدی (عبدالحسین) حرف می زنند و می نویسند، کتابی از کتاب های او را نقد علمی کنند". با این همه، آنهایی که مجالس بزرگداشت می گذارند، علی القاعده ارزشهای اخلاقی-علمی بزرگداشتِگان را مدّ نظر دارند، ولو اینکه آثارعلمی آنها را آن گونه که باید و شاید معرفی نکنند. البته، اینکه می بینیم این روزها در انعقاد مجلس های بزرگداشتِ بعضی ها چنان امتیازات و ارزش هایی ملاک نیست داستانی دیگر است! »
دکتر کیوانی در بخشی دیگر از سخنان خود به آشناییاش با دکتر باطنی اشاره کرد و گفت: «آشنایی من با باطنی. نخستین باربا باطنی آخرهای سال ۱۳۴۲ یا اوایل ۱۳۴۳ در لندن از نزدیک آشنا شدم. ما هر دو، به فاصلۀ یک سال از دانشسرای عالی ِاسبق، دانشگاه تربیت معلّم سابق و دانشگاه خوارزمی فعلی فارغ التحصیل شدیم (امید که این آخرین نامگذاری ِ قدیم ترین مؤسّسۀ آموزش عالی باشد که چند سالی پیش از ایجاد دانشگاه تهران با نام «دارالمعـّـلمین عالی» برای تربیت دبیربه وجود آمد).او در۱۳۴۰ برای ادامۀ تحصیل با کمک هزینۀ دولتی به انگلستان رفته بود. آن روزها انجمن دانشجویانی که عموماً طرفدار جبهۀ ملّی بودند وطبعاً با شاه وقت سرِ خوشی نداشتند، جلساتی در یکی از بناهای دانشگاه لندن یا جاهای دیگر تشکیل می دادند وافرادی در موضوعات مختلف سخنرانی می کردند، از جمله حمید عنایت، پرویزاوصیاء، مسعود فرزاد، امیرهوشنگ مهریار، منوچهر انور ودیگران و دیگران که باطنی هم یکی از آنها بود. نظم منطقی در فکرودر سخن، صداقت در اظهار نظر، رسایی وانسجام از مختصّات گفتار او بود که درهمان یکی دو بار که پای سخن او نشستم جلب نظرم را کرد، مختصاتی که سال های بعد در ایران بارها وبارها در گفته ها و نوشته های او مشاهده کردم.
در تابستان ۱۳۴۷ که به ایران باز گشتم، باطنی سه سالی می شد که به وطن برگشته و در دانشگاه تهران به کار مشغول شده بود. من نیزدردانشسرای عالی با حقوق ماهی ۲۰۰۰ تومان و رتبۀ استادیاری استخدام شدم. در آن زمان رحمت حقدان (د. ۱۰ فروردین ۱۳۹۱) که رحمت حقّ براو باد، مدیر کلّ ادارۀ آموزش دانشسرای عالی بود. چون به راستی مدیر لایق و کاربُری بود، می خواستند اورا به وزارت نوپای علوم و آموزش عالی ببرند، ولی ظاهراً مدیریّت دانشسرا اکراه داشت زیرا کسی نبود که جای خالیِ حقدان را پُر کند. باطنی که بسیار با حقدان ایاق بود حاضر شد برای باز شدنِ گرۀ کار موقتاً به دانشسرای عالی بیاید، و این کار را کرد. از آن تاریخ- که تصوّر می کنم سال تحصیلی ۱۳۴۸-۴۹ بود- من فرصت بیشتری پیدا کردم که باطنی را بهتر بشناسم و بدانم که او تا چه اندازه وظیفه شناس، تابع مقرّرات و معتقد به نظم در کارهاست، چیزی که دانشجویان جوان چندان خوش نداشتند؛ و بعضی از استادان نیزهم! آن روزها به تازگی نظام واحدی در دانشگاهها باب شده بود. دانشجویان موظـّف بودند که در فاصلۀ زمانی ِ معیّنی واحد هایی را الزاماً «انتخاب» کنند که چنانچه ضرب الاجل مقرّر تمام می شد باید بابت هر روز تأخیر سی چهل تومانی (مقدارش درست یادم نیست) جریمه می پرداختند. باطنی اصرار داشت که مقررات دقیقاً اجرا شود. روزی در دفتر کار او نشسته بودم . دانشجویی که باید به گناه کوتاهی در انتخاب واحدِ بموقع جریمه می پرداخت، وارد شد و از باطنی خواهش کرد که ازاو جریمه گرفته نشود. او به نرمی و مؤدّبانه سعی کرد آن دانشجو را متقاعد کند که مقرّرات است و باید اجراشود. دانشجو پافشاری کرد و مدام می گفت که "آقا یه کاریش بکنین". ظاهراً این جوان قبلاً هم برای همین منظور به باطنی و به مسؤلان دیگر مراجعه کرده بود. باطنی که دید "نرود میخ آهنین در سنگ"، همین طور که پشت میز کارش ایستاده بود، کیف بغلی اش را در آورد و دو سه اسکناس صد تومانی از آن بیرون کشید و به دانشجو گفت "حاضرم با کمال میل جریمۀ شما را بپردازم که مقررات اجرا شود". باطنی با این کار، به واقع، آن دانشجو را «آچمز کرد».
دکتر رضا نیلیپور سومین سخنران این مراسم بود که با موضوع «دكتر باطني زبان شناسي آگاه از تبار "مقوله و ميزان"» به سخنرانی پرداخت:
«امسال پنج دهه از بنيانگذاري نخستين گروه زبان شناسي در ايران دردانشكده ادبيات دانشگاه تهران بوسيله زنده ياد دكتر محمد مقدم ميگذرد. دكتر محمد مقد م درسال هاي نخست دهه چهل علاوه برتبديل نظام آموزشي دانشگاهي ايران از نظام ساليانه به نظام واحدي، با تاسيس گروه زبان شناسي همگاني و زبان هاي باستاني نخستين دانشجويان زبان شناسي همگاني ايران راهمراه با كلاس هاي دكترمحمد رضا باطني با نظريه "مقوله و ميزان" آشنا كرد. دكتر باطني نخستين كلاس هاي پرشورزبان شناسي خود را با صدايي رسا وبا دقت خاص خود با يك نظريه عمومي زبان شناسي نظري جديد آن زمان به نام "مقوله و ميزان" آغاز كرد. توصيف ها وكاربردهاي نظريه "مقوله و ميزان" در باره ساختمان زبان فارسي كه دكترباطني درنخستين دوره ازكلاس هاي خود تدريس كرده بود در سال ۱۳۴۸ دركتابي به نام "توصيف ساحتمان دستوري زبان فارسي" بوسيله انتشارات اميركبير چاپ شد و همين تاكنون ۲۷ بار به چاپ رسيده است. من هم به عنوان يكي از نخستين دانشجويان رشته زبان شناسي، دكتر باطني را در ابتدا همراه با نظريه "مقوله و ميزان" شناختم. ولي بعد ها كه بيشتر و بيشتر با او آشنا شدم "مقوله و ميزان" را درابعاد مختلف منش و شخصيت او مشاهده كردم. در اين جا "مقوله و ميزان" را هم به مفهوم تخصصي و نظري خود كه نام نظريه عمومي زبان شناسي مايكل ها ليدي زبان شناس معروف انگيسي است وهم به مفهوم وسيع آن به كار مي برم. چرا كه شخصيت دكتر باطني درهر دو مفهوم كلمه با "مقوله و ميزان" عجين شده است، هم در رفتار و منش تابع اصول مانده و هم براي زبان در قالب يك نظريه عمومي زبان شناسي همچنان به معني داربودن زبان، و نقش آن در جامعه وفرهنگ پاي بندي و وفاداري خود را حفظ كرده است. دكتر باطني از همان سال هاي نخست دهه چهل همزمان با بنيانگذاري گروه زبان شناسي دردانشگاه تهران، زبان شناسي علمي وشيوه توصيف دستورعلمي زبان فارسي را باشور و حرارت خاص خود دركلاسي هاي درس با حضور دكتر محمد مقدم و بعضي ازاستادان جوان آن دوران گروه ادبيات فارسي دانشكده ادبيات همچون دكتر شفيعي كدكني تدريس كرد و با معرفي و پياده كردن اين الگوي نظري زبان شناسي، آغاز گر نظريه پردازي جديد و سنت شكني در شيوه دستور نويسي سنتي درايران شد.»
سپس نوبت به یحیی مدرسی رسید . عنوان سخنرانی دکتر مدرسی « جامعهشناسی زبان» بود.
« از هنگامی که برای نخستین بار در کلاسهای استاد عزیزم آقای دکتر محمد رضا باطنی نشستم، بیش از چهل سال می گذرد و در طول این سال ها ، همواره به لحاظ علمی و فراتراز آن ،از نظر اخلاقی ، از ایشان بسیار آموخته ام و امید دارم که این جریان همچنان تداوم یابد و این آموزش های ارزنده هیچ گاه از من و از ما دریغ نشود .
در این فرصت کوتاه ، من تنها به گوشه ای از کوشش های استاد برای معرفی و گسترش یکی از شاخه های علم زبان شناسی ، یعنی آنچه ایشان ، آن را " جامعه شناسی زبان " نامیده اند، اشاره می کنم تا نقش و سهم موثرایشان را در این بخش از پژوهش های زبانی در ایران ، آنهم فقط در محدوده یکی از مقالات ایشان نشان دهم . بی گمان ، سخن گفتن از نقش استاد درشکل گیری دانش زبان شناسی و قلمروهای گسترده و متنوع آن در کشور ما، به فرصتی بیشتر نیاز دارد.
در واقع ، هریک از کارهای استاد دکتر باطنی را باید گامی دانست درراه گشودن دریچه ای بر یکی ازاین چشم اندازهای تازه و تاکیدی برضرورتِ داشتنِ نگاه علمی نودر پژوهش های زبان شناختی درایران . درطول سال ها ، همین نوجویی و نوگرایی استاد ، قلمروهای تازه ای را در برابر ما گشود . معرفی حوزه هایی مانند روان شناسی زبان ، جامعه شناسی زبان ، وطرح مباحثی بکلی نو درایرانِ آن دوران ، بخش دیگری از کوشش های استاد است با هدف به روز کردن رشته و گسترش آن درایران .
مقاله مفصل " جامعهشناسی زبان "، دریچه تازهای را بر روی زبانشناسان ایرانی و بویژه دانشجویان این رشته گشوده و اصول کلی این شاخه جدید را معرفی کرده است. این مقاله ، با توجه به زمان انتشار آن و در نوع خود، بسیار پر و پیمان است و مباحث اصلی این شاخه مانند برنامه ریزی زبانی ، تنوعات زبانی ، زبان های میانجی ، زبان های ساختگی و... را در بر دارد . برای نخستین بار ، ابعاد اجتماعی و فرهنگی زبان ، در این سطح و به طور جدی و در قالبی منسجم در این اثر معرفی شده و خواننده را با گوشه های ناشناخته ای از پژوهش های زبان شناختی در آن زمان آشنا ساخته است. نثر مقاله روان ، ساده ، خواندنی و در عین حال عالمانه و جذاب است . معادل گذاریهای شفاف و مناسب برای اصطلاحات تخصصی، بیگمان سهم مهم دیگری است که استاد در بومیسازی دانش زبانشناسی نوین در کشور ما برعهده داشتهاند .»
پس از آن داود موسایی، مدیر مؤسسه فرهنگ معاصر از کار با دکتر باطنی سخن گفت:
«آنچه دربارۀ دکتر باطنی به طور قطع و یقین میتوانم بگویم آن است که ما مدت ۲۸ سال با یکدیگر همکاری داشتیم، یعنی از پاییز ۱۳۶۳ تا هم اکنون. فکر کردم بهترین موضوعی که شاید بتوانم به آن بپردازم نحوۀ آشنایی من با دکتر باطنی باشد.
آشنایی من با دکتر باطنی به سال ۱۳۶۴ برمیگردد.
در اردیبهشت ماه آن سال کار تهیه و تدوین یک فرهنگ انگلیسی به فارسی در حد ادونس لرنر آکسفورد به سرپرستی زندهیاد دکتر حقشناس و دو نفر دستیار به سفارش مؤسسه در واحدی که بعدها واحد پژوهش نام گرفت آغاز شده بود. چند ماهی که از پیشرفت این پروژه ـ که اکنون با نام فرهنگ هزاره چاپ و منتشر شده است ـ گذشته بود که دکتر حق شناس به علت حساسیت موضوع یعنی تهیه کتاب مرجع که قاعدتاً باید نهایت دقت و صحت در آن به کار رفته باشد به من پیشنهاد دادند که از دکتر محمدرضا باطنی که به گفته خود دکتر حقشناس استادی بسیار دقیق، موشکاف و نازکبین است ( دقیقاً واژههای دکتر حقشناس و کلماتی از این قبیل) برای سرویراستاری فرهنگی که در دست تهیه و تدوین بود هفتهای یک روز در مؤسسه فیشهای کار شده توسط گروه دکتر حقشناس را بازبینی و احیاناً ویرایش نمایند.
من هم که از دور از دفت و انضباط دکتر باطنی اطلاع داشتم بلافاصله این پیشنهاد را پذیرفتم و قرار شد با دکتر باطنی که به علت انقلاب فرهنگی خوشبختانه یا متأسفانه از کار دانشگاه کنار گذاشته شده بود ( یا بهتر است بگویم خود بازنشسته شده بود) وارد گفتگو شدیم.
مدتی بعد این گفتو گو صورت گرفت و ایشان هم از این پیشنهاد استقبال کردند و چند ماهی کار به همین منوال پیش میرفت. اما متأسفانه به علت اختلاف سلیقه و دلایل دیگر این همکاری با گروه دکتر حقشناس قطع شد.
من که در این مدت از نزدیک با دقت و نکات ظریفی که گاهی اوقات در بحثهای دکتر باطنی با گروه حقشناس صورت میگرفت آشنا شده بودم از دست دادن ایشان برایم سخت و ناگوار بود. در نتیجه با دکتر باطنی وارد مذاکره شدم و قرار شد در همین واحد پژوهش که آرام آرام داشت بزرگ و بزرگتر میشد یک فرهنگ انگلیسی به فارسی خیلی کوچک در حدی که نیازهای مسافران به خارج از کشور را برآورده سازد تهیه و تدوین نماید.
ایشان هم قبول کردند با یک دستیار کار را شروع کنند.
ویراست اول در آخر اسفند ماه ۱۳۷۱ پس از ۷ سال به اتمام رسید و در اردیبهشت ماه ۱۳۷۲ در نمایشگاه کتاب عرضه شد. در طول این مدت همکاران و دوستانی که معتقد بودند که این گونه کارها راه به جایی نمیبرد و به انتها نمیرسد، مدام در دیدارهای کاری از من دربارۀ این فرهنگهای جدید جویا میشدند و جواب این بود که به زودی منتشر خواهد شد. پس از تألیف و تدوین اثر به یاد دارم که نهایت دقت را در حروفچینی، غلطگیری، مصورسازی و طراحی و همۀ آنچه که در آن روزگار در ایران مقدور بود برای این اثر انجام دادیم.
اثر در تیراژ ده هزار نسخه در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در اردیبهشت ۱۳۷۲ منتشر شد.
به هر حال با توجه به تمام مواردی که پیش آمده بود با دکتر باطنی به توافق رسیدیم که ویراست دوم آن بلافاصله شروع شود که در سال ۱۳۷۲ شروع شد و البته در آن سالها ( از ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۲) با توجه به پایان رسیدن جنگ و رونق اقتصادی، فرهنگ معاصر هم از یک واحد ۱۰۰ متری به چند واحد در همان ساختمان تبدیل شده بود و کارهای متعدد پژوهشی را انجام میداد. پس از انتشار ویراست دوم قضیه کاملاً عوض شده بود و فرهنگهای دکتر باطنی کاملاً شناخته شده بود و کارها ادامه پیدا کرد که پس از ویراست دوم، ویراست سوم و فرهنگ فشردهتر و کوچکتر و فرهنگهای تخصصی ایشان تدوین و منتشر شدند.
مجموعه فرهنگهای انگلیسی ـ فارسی دکتر محمدرضا باطنی که از تاریخ ۱۳۶۴ تا ۱۳۹۲ در واحد پژوهش این مؤسسه تدوین و تألیف گردیده است.
۱) فرهنگ معاصر انگلیسی ـ فارسی ویراست اول سال انتشار ۱۳۷۲ ۱۰۰۰ ص
۲) فرهنگ معاصر انگلیسی ـ فارسی ویراست دوم ۱۳۷۶ ۱۰۰۰ ص
۳) فرهنگ انگلیسی ـ فارسی پویا ویراست سوم با تلفظ اده ۱۳۸۵ در دو جلد ۲۰۸۰ ص
۴) فرهنگ انگلیسی ـ فارسی پویا ویراست سوم با تلفظ IPA ۱۳۸۷ ۱۸۰۰ ص
( دو جلد در یک مجلد)
۵) فرهنگ انگلیسی ـ فارسی پویا فشرده ( یک جلدی ) ۱۲۰۰ ص
۶) فرهنگ انگلیسی ـ فارسی پویا ( کوچک ) قطع پالتویی ۱۰۰۰ ص
۷) فرهنگ فعلهای گروهی پویا انگلیسی ـ فارسی ۵۰۰ ص
۸) فرهنگ همایندهای پویا انگلیسی ـ فارسی ( انتشار برای اولین بار ۱۳۰۰ ص
در ایران )
۹) فرهنگ اصطلاحات پویا ( انگلیسی ـ فارسی ) ۸۰۰ ص
۱۰) فرهنگ اصطلاحات و عبارات رایج فارسی پویا ( فارسی به انگلیسی ) ۱۱۰۰ ص
------------
۱۱۷۸۰ ص
و اکنون که ویراست چهارم فرهنگ پویای ایشان در جریان است، امیدوارم سایه ایشان همیشه بر سر فرهنگ کشور، به معنی عام آن و بر سر فرهنگ معاصر به معنای خاص آن گسترده باشد. »
دکتر عبدالرحمن نجل رحیم سخنران بعدی این مراسم بود که چنین سخن گفت:
دکتر محمد رضا باطنی کیست؟
مردی فراتر از عهد خود
راستش تا حدود بیست سال پیش از آن روز من نمی دانستم محمد رضا باطنی کیست.
نمیدانستم که بیست سال پیش، "محمد رضا باطنی" در دانشگاه "لیدز" انگلستان ، شهر محل زندگی آن دورانم، فوق لیسانس زبان شناسی می خوانده است. این دورانی بود که مطب مغز و اعصاب و کار در دانشگاه را در تهران رها کرده بودم و به جستجوی این که انسان چگونه انسان می شود و انسان شدن ش چطور به کار سلسله اعصاب و مغزش مربوط می شود، در شهر لیدز سکنی گزیده بودم و در دانشگاه شفیلد کار می کردم . ولی هنوز انسانی به نام "محمد رضا باطنی" را نمی شناختم، تا این که روزی از روزهای آن دوران، مقاله ای توی مجله "آدینه" که از ایران می آمد خواندم ، عنوانش- تا آنجا که یادم میآید- "...بالاخره اقرار می کند" بود. بی اختیار آرزو کردم که کاش نویسنده این مقاله بودم. نویسنده به سادگی و شفافیت شگفت انگیزی یکی از مشگل ترین مفاهیم روان شناسی شکنجه و اقرار گیری را با تسلط کامل چون یک روانشاس کار کشته و خبره شرح داده بود.
سعی کردم تا نام نویسنده مقاله را توی مغزم نگهدارم. محمد رضا باطنی را. راستش با خود گفتم این مرد درد مرا احساس می کند وکنجکاوی هایش به طرز غریبی از جنس دغدغه های خاطر من است. و متعجب شدم وقتی فهمیدم محمد رضا باطنی زبان شناس است و جزو اولین کسانی است که زبان شناسی را در ایران معرفی و تدریس کرده است. با خودم گفتم درست است که زبان آموزی هم نتیجه بخشی از کار مغز است و زبان شناسی هم به مغز شناسی احتیاج دارد ولی در ضمن گمان می کردم که این علم بینا- رشته ای بسیار جوان است و بعید است که نزد روشنفکران ایرانی خریداری داشته باشد.
من این ها را نمیدانستم و نمیدانستم که او از جوانی وقتی که به ناچار تحصیل را رها و در دهات اصفهان معلمی می کرده، روزی پزشک دهستانی، برای بی خوابی اش دارویی جدید به نام والیوم به او معرفی می کند. تاثیر معجزه اسای این دارو ، باطنی جوان را به این صرافت می اندازد که ذهن می بایست محصول کار مغز بر اساس تغییر و تحولات شیمیایی باشد که این چنین مولکولی شیمیایی در این جا والیوم می تواند در ساز و کار آن دخالت کند.
آن موقع من نمی دانستم که محمد رضا باطنی دوست داشته است که روان شناسی بخواند ، ولی چون امکاناتش فراهم نیامده ، به سوی زبان شناسی رفته است. و تمامی دورانی که او در دانشگاه تهران بوده ویا از بورسیه های شاگرد اولی و فرصت های مطالعاتی استفاده می کرده و در دانشگاه "لیدز" انگلستان ، دانشگاه لندن و بعد "برکلی" ، "هاروارد" و "ام ای تی" بسر می برده، همه جا به دنبال آن نوع روان شناسی بوده است که رابطه تن و مغز با احساسات تفکر و رفتار اجتماعی را مورد پژوهش قرار می دهد.
البته از چنین فردی بعید نیست که از نابسامانی ها، حب و بغض ها و تبعیض ها شدیدا رنجیده خاطرنشود. او چون روشنفکری اصیل، با وجود بلند نظری، بصیرت، فرهیختگی، قدرت تحمل و روا داری، ذرهای سازش و معامله بر سر اصول منطقی که در سر دارد را نپذیرد . به جاه و مکان دل نبندد و به اطاعت و تسلیم تن درندهد. در نتیجه، او منتقد و معترض آن چه که در پیرامونش می گذرد، می شود و اغلب درگیر با افراد و مسئولان و قدرتمندانی می شود که افکار پیشروانه او را بر نمیتابند. و چنین است که گاه دود این خشم فروخورده از ناسازگاری های زمانه به چشم عزیزان نزدیک می رود و حتی فضای خانواده گی را نیزغبار آلود و پرتنش می کند. ولی او چون بند بازی ماهر در فضای تیره و تار پیرامون نیز تعادلش را حفظ می کند و از پس این همه بر می آید.
او همیشه پدری دوست داشتنی مایه افتخار برای "شیدان" و "ارش" دو فرزند نازنین ش می ماند. و در اوج درگیری، کناره گیری، بازنشستگی و خانه نشینی اجباری کتاب هایی را ترجمه می کند که دنباله جستجوی پیگیرش است، چون کتاب "انسان به روایت زیست شناسی" که با همراهی همسر بردبارش "ماه طلعت (شهین) نفر آبادی" که محققی صادق و فروتن در زیست شناسی است، ترجمه می شود. و کتاب "ساخت و کار ذهن" از "بلیک مور" که جدیدا اجازه گرفته است تا بعد از بیست سال تجدید چاپ شود.
من این همه را نمی دانستم تا وقتی که پنج سال پس از خواندن مقاله ای که چنین کنجکاوی را در باره محمد رضا باطنی برانگیخته بود او را در تهران پیدا کردم و از او دعوت کردم تا در جلسات دو هفته یکبار همایش های عصب پژوهی ما در بیمارستان شهدا-تجریش شرکت کند.
و هم اکنون چیزی نزدیک به بیست سال است که همچنان محمد رضا باطنی در کاوش های ماهیانه ما برای یافتن ریشه های زیست شناختی رفتار و افکار و احساسات انسان اجتماعی فعالانه شرکت دارد و همچنان مرد میدان است.
همتش پردوام باد و سایه گستر بر پهنه تاریخ وجریان روشنفکری این مرزو بوم!»
پس از آن سیروس علینژاد از اولین روزهای آشناییاش با دکتر باطنی و مقالاتش در مجله آدینه به روزگار سردبیری خویش حکایت کرد:
« زندگی دکتر باطنی با اتفاق گره خورده است. به عبارت دیگر اتفاق در زندگی دکتر باطنی نقش عمدهای بازی کرده است. این اتفاق از وضعیت جسمانی او گرفته تا وضعیت اجتماعی او تأیثر گذار بوده و او را به همین شخصیتی بدل کرده که امروز شما می شناسید. اما شاید ندانید که این اتفاقات چه بوده است و شاید هم ندانید که خود ایشان باور دارد که نقش اتفاق نه تنها در زندگی ایشان که در زندگی همه کس بسیار عمده و اساسی است.
یکی از این اتفاقات، وجه روزنامهنگاری دکتر باطنی است. می دانیم که همه نویسندگان بزرگ به نحوی بویژه در ابتدای کار از کنار روزنامه نگاری عبور کردهاند. مارکز و همینگوی نمونه های معروف و درخشان این دسته اند. دکتر باطنی هم دو سه دوره از سر اتفاق روزنامه نگاری کرده و به این کار دلبستگی یافته است. موضوع سخن من در مجلس بزرگداشت دکتر باطنی نشان دادن سه دوره روزنامه نگاری دکتر باطنی و توضیح دوره اول آن است.
اما چطور دکتر باطنی روزنامهنگار شدند، خود داستان دیگری است. پس از آن که در دانشگاه تهران مشغول تدریس زبانشناسی شدند، سال ۴۶ است، در سال ۴۶ اتفاق دیگری هم افتاده و آن هم انتشار روزنامه آیندگان است. روزنامه آیندگان روزنامه روشنفکری بود. مخاطبانش نخبگان جامعه بودند. دکتر باطنی هم این روزنامه را میخوانده. یک روز که در دفترش نشسته بوده مطلبی نوشته، احتمالاً در زمان فراغتش. عنوان این مطلب « تأثیر اصل عدم اعتماد بر اجتماع» بود. و چون در روزنامۀ آیندگان نیز کسی را نمیشناخته، این مطلب را با پست برای مجله ارسال میکند. و وقتی م مدیران روزنامۀ آیندگان این مطلب را میخوانند، تصمیم میگیرند آن را به جای سرمقاله چاپ کنند. در حالی که سرمقاله سخن تحریریه است. سرمقاله را کاملاً دقیق میسنجند. اما مطلب دکتر باطنی چنان بوده که مدیران روزنامه تصمیم میگیرند آن را به جای سرمقاله چاپ کنند و چون این مطلب طولانیتر از سرمقاله بوده که باید حدود و چارچوب مشخصی داشته باشد، روزنامه آیندگان برای چاپ این مقاله حتی این حدود را به هم میریزد. و همین اتفاق موجب میشود که دکتر باطنی به نوشتن مقالات برای روزنامه آیندگان و سپس مجله آدینه و بعد هم بخارای امروز ادامه میدهند.»
سپس زهرا احمدینیا از سالهای همکاری با دکتر باطنی در فرهنگ معاصر با موضوع دکتر باطنی از نگاه شاگردانش سخن گفت:
« روزي كه به من گفته شد بخارا تصميم گرفته است به افتخار دكتر باطني مراسمي تحت عنوان "شب محمدرضا باطني" برگزار كند و به دنبال آن از من نيز خواسته شد كه به عنوان یکی از دستیاران دکتر باطنی مطلبي آماده و در آن مراسم ارائه كنم، با خود گفتم من چگونه ميتوانم از عهدة اين كار بربيايم . يك وظيفة بزرگ از يك انسان كوچك خواسته شده است. بزرگان را بايد بزرگان توصيف كنند. براي همين با خود گفتم با آقای دهباشی تماس ميگيرم و به ایشان ميگويم كه ميخواهم اين وظيفة دشوار را از روي دوش خود بردارم. در همين حين نیز با خود ميگفتم نيازي به عجله كردن نيست. حداقل ميتوانم يكي دو روز بيشتر به خودم فرصت بدهم و بعد با اطمينان كامل تصميمم را مطرح كنم. به قول دكتر باطني حرف نزده را بعد هم ميشود زد اما برای حرف زده نميتوان كاري كرد.
يادآوري اين جمله از دكتر باطني مرا به فكر فروبرد. واقعا اين بار چندم است كه من در زندگي خود جمله يا نقلقولي را از دكتر باطني بیان ميكنم؟ اين بار چندم است كه يكي از گفتههای ایشان را در موقعيت يا مناسبتي به كار میبرم؟ تعداد آنها حقيقتا در خاطرم نيست. تازه اين فقط من نبودم كه چنين تجربياتي را با خود همراه داشتم. بسيار پيش آمده بود كه يكي از دوستان يا همكارانم نكتهاي را از قول دكتر باطني برايم تعريف كرده بود که هم برای خود او و هم برای من درسی تازه بود.
كاركردن با دكتر باطني براي من و همكارانم اين امكان را به وجود میآورد که استاد زبانشناسي خود را از نزديك ببينيم و با ايشان آشنا شويم. استادي كه دربارهاش بسيار شنيده بوديم،
ميدانستم كه كار كردن با دكتر باطني كار آساني نخواهد بود اما از طرف ديگر شهرت علمي ایشان در ميان دانشجويان و استادان زبانشناسي به حدی بود كه اصلا نمیشد از چنین فرصتی چشم پوشید. این برای کسی مانند من یک شانس تازه بود برای حضور در کلاس درس استادی که دانشجويان از حضور در كلاسهايش در دانشگاه محروم شده بودند. حتا همان دوستانم كه شوخي ميكردند و سربهسرم ميگذاشتند، وقتي كه شوخي را كنار گذاشته و نظر واقعی خود را بیان میکردند، خود اعتراف ميكردند كه كاركردن نزد دكتر باطني شبيه رفتن به دانشگاه و حاضر شدن دركلاسي به مراتب پربارتر از كلاسهاي دانشگاه است؛ چرا که این بار درسهای زبانشناسي با درسهاي فرهنگنگاری با هم ادغام شده و بهطور همزمان ارائه ميشوند.
زمان زيادي لازم نبود تا متوجه شوم آن خطكش و ميزاني كه ازآن صحبت ميشد نظم و انضباط، دقت و جدیت در کار است که همگی از ويژگيهاي بارز شخصيتي دكتر باطني هستند. این ویژگیها چنان در تاروپود وجود ایشان تنيده شدهاندكه گویی مجموع آنها یعنی دکتر باطنی. برای ایشان اصلا تصوري از اينكه كسي مي تواند از راهی جز به کار بستن نظم و انضباط و جز با داشتن جدیت، به کاري سامان دهد وجود ندارد. به این ترتیب متوجه شدم ایشان از ديگران همان چیزی را انتظار دارند كه خود تمام عمر به آن مقيد بودهاند و جز آن عمل نکردهاند.
سختکوشی هم از آن ویژگیهایی بود که برای پی بردن به آن زمان زیادی لازم نبود. روزها و ساعتهایی که ایشان صرف کار طاقتفرسایی همچون فرهنگنگاری میکردند و جدیتی که در کار خود داشتند گویای پشتکار و خستگیناپذیري ایشان بود. لازم نبود که نگاهی هم به آثار دیگر دکتر باطنی و بازه زمانیای که آن کارها در آن انجام شده بود بیندازم تا به این حقیقت پی ببرم که ایشان سختکوشترین انسانی هستند که من تا آن زمان دیده بودم.
در پايان براي وجود وارستة ايشان آرزوي تندرستي و شادماني ميكنم.»
سپس نوبت به دکتر محمدرضا باطنی رسید تا با جمع دوستداران خود سخن بگوید. و دکتر باطنی از روزگار کودکی و نوجوانی خود چنین حکایت کرد:
« همانطور که دوستان گفتند من در بچگی، به خاطر فقر خانواده، تا کلاس شش ابتدایی بیشتر نتوانستم درس بخوانم. آن وقت خیلی به بچههای غبطه میخوردم که پس از ششم ابتدایی کیف به دست داشتند و به دبیرستان میرفتند و من باید بروم بازار، حجره آب و جارو کنم و واقعاً غصه میخوردم.
و در زندگی من دو واقعه اتفاق افتاده که هر دو به دانشگاه مربوط میشود. یکی از این وقایع به دوران سلطنت پهلوی برمیگردد. در اتفاق اول مرا از دانشگاه اخراج کردند، بیآنکه اسم اخراج بر آن بگذارند. همانطور که دکتر کیوانی گفتند من در دانشسرای عالی رئیس آموزش بودم و در کار خودم و برقراری انضباط آموزشی نیز نسبتاً موفق بودم. این خبر به رئیس وقت آن موقع دانشگاه، دکتر عالیخانی رسید و ایشان نیز بنده را منصوب کرد به عنوان مدیرکل آموزش دانشگاه تهران . من قبل از صدور ابلاغ من، نزدیک به یک ساعت با دکتر عالیخانی صحبت کردم و از او خواستم صرفنظر کند. چون من در ایجاد انضباط آموزشی بسیار سختگیر بودم و کوتاه نمیآمدم و مدیر و مقام نیز نمیشناختم و دانشگاه تهران هم با دانشسرا فرق داشت و این مسئله میتوانست به شورش و جنجال بیانجامد. اما دکتر عالیخانی حرف مرا نپذیرفت و گفت که من هم به دنبال چنین کسی هستم. اما آنچه من پیشبینی میکردم رخ داد و پافشاری من در ثبت نام به موقع دانشجویان و نپذیرفتن عذر و بهانه پس از سپری شدن زمان ثبت نام، موجب بلوا شد که گرچه با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی آن روزگار این خود بهانهای بود. و سرانجام پس از رفتن دکتر عالیخانی، من نیز استعفا کردم و صرفاً به تدریس در دانشگاه پرداختم. اما گزارشی تهیه شد و مرا مقصر اصلی دانستند و برای آن که مرا رسماً اخراج نکنند ، برای انجام تحقیق و پژوهش به خارج از ایران و این چنین شد که من به فرانسه و سپس به آمریکا، به برکلی رفتم.» سپس دکتر باطنی به نقل اتفاق دوم در دهۀ ۱۳۶۰ پرداخت و بازنشستگیاش از دانشگاه تهران و پس از آن کار در مؤسسه فرهنگ معاصر. دکتر باطنی در بخشی دیگر از سخنانش از همسرش که در طی این سالها تمام این ناملایمات را تحمل کرده و همواره با دلگرمی در کنارش بوده و یاریکرده تشکر کرد و در پایان از تمام سخنرانان، برگزارکنندگان این مراسم و نیز حاضران سپاسگزاری نمود.
پخش فیلم مستند کار پیام شکرایی یکی دیگر از برنامههای شب دکتر باطنی بود و بهاء الدین خرمشاهی نیز در پایان این مراسم دو رباعی خواند و به دکتر باطنی اهدا نمود:
در باطنِ باطنی است انواع هنر
در فرهنگش نههفته الوان گهر
پویاست لغتنامۀ پاسخگویش
هم از نظر علمی و هم علم نظر
****
یاری است مرا فرشتهوش نیکوخو
در مکتب او بسی چون من دانشجو
هر کس که شناسدش شناسد نیکو
زیرا که یکی است ظاهر و باطن او
در پایان هدایایی از سوی مؤسسه فرهنگ معاصر، مؤسسه فرهنگی ملت، موقوفات دکتر محمود افشار و دایرهالعمارف بزرگ اسلامی به دکتر باطنی اهداء شد.