به گزارش هنرنیوز؛دشت شوشان در شمال استان خوزستان از حاصلخیزترین دشتهای ایران است و به لحاظ بهرهمندی از جغرافیا و زیستبوم خاص خود نقش مهمی در تاریخ بشری ایفا کرده است. وجود زمینهای گستردۀ آبرفتی و چند رود بزرگ در این دشت، از جمله رودهای کارون، دز و کرخه، از دیرباز کشش و علاقة جمعیتها و جوامع انسانی کوچرو و یکجانشین را برای حضور و بهرهبرداری از این دشت برانگیخته است، بهگونهای که بعدها شوشان یکی از تلاقیگاههای جمعیتهای کوچرو و یکجانشین شد و موجب شکلگرفتن نطفة نخستین حکومتهای اولیه گردید.
عکس هوایی از بقایای شهر باستانی شوش در سال ۱۹۶۸ میلادی، عکس: کرونا
چندین استقرارگاه پیش از تاریخی از جمله چغامیش، چغابنوت، بوهلان، جُوی، بَندبال و جعفرآباد در هزارههای ششم و پنجم پیش از میلاد سرآغاز اسکان دشت شوشان را نشان میدهد. در هزارة پنجم پیش از میلاد روستای کوچک شوش نیز به این فهرست افزوده شد و به دلایلی که هنوز کاملاً روشن نیست به مرکز مذهبی و سیاسی دشت شوشان بدل گردید. از آن زمان به بعد، رفتهرفته بر اهمیت شوش افزوده شد و پس از فرایندی که منجر به شکلگیری اتحادیة عیلامی گردید این محوطه به پایتختی پرشکوه تبدیل شد. شوش تا برافتادن امپراتوری عیلام همچنان مکانی بسیار مهم بوده و خزانه و کتابخانهای ناخوانده و ناگشوده از این امپراتوری آسیای غربی باستان محسوب میشود. پس از آن نیز اهمیت شوش تحت لوای شاهشناهی هخامنشی حفظ شد و شوش در میان چهار پایتخت آن شاهنشاهی -شوش، بابل، همدان و تختجمشید- مهمترین کانون اداری و سیاسی بود.
شوش در سال ۱۹۳۵ میلادی، عکس: اریک اشمیت
اگرچه در دورههای اشکانی و ساسانی دیگر شوش پایتخت نبود، اما همچنان شهر و منطقهای پررونق و مؤثر با جمعیت فراوان بود. کاوشهای باستانشناختی، آثار شاخصی از دورة سلوکی-اشکانی/الیمایی، چه از محوطة شوش و چه از منطقة ایوان کرخه، به دست داده است. شوش در دورة ساسانی به طور موقت و در پی تخریب آن به دست سپاه شاهپور دوم ساسانی، از رونق میافتد و شهر ایوان کرخه (ایرانشهرشاپور) به عنوان شوشِ نو جایگزین آن میشود. خصلت ناگهانی و تحمیلی اینجابهجایی در برابر جاذبههای طبیعی و تاریخی شوش ناتوان بود و شهر قدیمی شوش بار دیگر رونق پیشین خود را به دست آورد و اهمیت یافت؛ چنانکه یکی از نخستین شهرهای ایرانشهر است که دین اسلام در آن رواج یافت و مسلمانان در کنار پیروان سایر مذاهب از جمله زردشتیان، یهودیان و مسیحیان در آن زندگی صلحآمیزی داشتند.
تصویر ماهواره ای از منطقه و محوطة شوش، اقمار آن و زیست بوم منطقه
این شهر کهنسال تا سدة ۸ قمری به حیات خود ادامه میدهد و سپس متروک میشود. حدود یک و نیم سده پیش که شوش مورد توجه باستانشناسان قرار گرفت، از آن شهر کهن تنها آرامگاه دانیال نبی (ع) و خرابههای باستانیِ همجوار آن بر جای مانده بود.
اختلافنظرها دربارة پروندة ثبت جهانی شوش
شوش در حکم یکی از مهمترین محوطههای باستانی ایران، آسیا و جهان با پیشینة استقراری طولانی و اهمیت تاریخی و فرهنگی خود پیش از اینها میبایست در فهرست میراث جهانی به ثبت میرسید. نخستین تلاشهای رسمی در این زمینه از آغاز دهة ۱۳۸۰ و در زمان ریاست سیدمحمد بهشتی بر سازمان میراث فرهنگی آغاز شد. در آن هنگام، تهیة پروندة ثبت جهانی شوش را میرعابدین کابلی، باستانشناس و یکی از کاوشگران شوش، زیر نظر معاونت وقت پژوهشی این سازمان و دکتر شهریار عدل بر عهده داشت. پروندة مذکور پس از مدتی به دلیل گسستهای اداری-اجرایی متوقف شد و معوق ماند.
توسعة ساخت وسازهای شهری در محدودة عرصة شوش
سپس در سال ۱۳۸۷ دوباره موضوع ثبت جهانی شوش مورد توجه قرار گرفت. در همین چارچوب، با هماهنگی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و با مجوز پژوهشکدة باستانشناسی گروهی به سرپرستی محمدتقی عطائی اقدام به تعیین عرصه و حریم مجموعة باستانی شوش نمودند. در این مقطع، با توجه به نیازهای پروندة ثبت جهانی شوش لازم بود تا عرصة این مجموعة باستانی به دقت مشخص و روزآمد شود. بنابراین، سابقة ۱۶۰ سال تحقیقات باستانشناختی در شوش، یعنی از زمان کنت لفتوس در سال ۱۸۵۱ تا آخرین کاوشهای هیأت ایرانی در دهة ۱۳۸۰ خورشیدی، مرور شد. پژوهش و گمانهزنی باستانشناختی این هیأت نشان داد که عرصة این شهر کهن در حدود ۱۲۰۰ هکتار است.
پلکان هخامنشی به دست آمده از محل آرامگاه دعبل خزایی
به دلیل اینکه بخش بزرگی از شهر جدید شوش در عرصة باستانی قرار میگرفت، ثبت ملّی عرصة ۱۲۰۰ هکتاری به تأخیر افتاد. تلاشها برای حل این مشکلات با چندپارگی و انتقال سازمان میراث فرهنگی از تهران به شهرستانها مصادف شد و آشفتگیهای اداری-اجراییِ باعث عقیم ماندن برنامهها گردید. با این حال، در سال ۱۳۹۰ بار دیگر سازمان میراث فرهنگی کشور رسیدگی به پرونده را در دستور کار قرار داد و نتیجه این شد که عرصة شوش تا حدود ۸۰۰ هکتار میتواند مورد تصویب قرار گیرد. برای سایر بخشها، به دلیل ساختوساز میبایست ضوابطی وضع میشد تا مثلاً با کندن زیرزمین و ایجاد پارکینگ و نظایر آن آثار مدفون در زیر شهر جدید نابود نشوند.
از سوی دیگر، قرار شده بود بخشهایی از محوطه که به طور غیرقانونی ساختوساز انجام شده بازپس گرفته یا تملک شود. به رغم اینکه هنوز اینگونه مشکلات در دست بررسی و رسیدگی بود، اعلام شد که پروندة ثبت جهانی شوش تهیه شده و به عنوان نامزد ثبت جهانی برای سال ۲۰۱۵ میلادی به یونسکو ارسال گردیده است.
پس از ماهها مخفیکاری و بیاطلاعگذاشتن جامعة متخصصان و رسانهها اعلام شد که عرصة باستانی در نظر گرفتهشده برای این پرونده حدود ۳۹۰ هکتار معین شده است. این اندازه تقریباً برابر با محدودهای بود که در سالهای جنگ عراق علیه ایران در سال ۱۳۶۷ و به طور اضطراری توسط یکی از باستانشناسان کشور، مهدی رهبر، مشخص شده بود تا موقتاً از تخریب بیشتر بقایای باستانی جلوگیری شود. مهدی رهبر با کشفیاتی که در همان دهه در شوش انجام داد تصریح کرده بود که محدودة عرصة مذکور موقتی و اضطراری بوده و اندازة عرصة مجموعة باستانی شوش بیش از آن است.
عکس هوایی شهر شوش جدید در دوره ساسانی
با آغار به کار دولت رییسجمهور حسن روحانی رسیدگی به پروندة شوش بار دیگر مورد توجه قرار گرفت. در آغاز سال ۱۳۹۳ با بالا گرفتن نگرانیها دربارة چرایی تصویبنشدن محدودة عرصة ملّی مجموعة باستانی شوش نگاهها و پرسشها متوجه موضوع ثبت جهانی آن شد. پیشتر، برخی از صاحبنظران و باستانشناسان و کاوشگران شناختهشدة شوش (همچون میرعابدین کابلی، محمود موسوی، مهدی رهبر، دکتر حمید خطیبشهیدی، دکتر رمی بوشارلا، اسماعیل یغمایی، دکتر کامیار عبدی، دکتر شهریار عدل، زندهیاد دکتر مسعود آذرنوش) طی مصاحبهها و یادداشتهایی مراتب نگرانی و انتقاد خود را نسبت به نادیده گرفتن و تقلیل عرصة باستانی شوش از ۱۲۰۰ هکتار به کمتر از ۴۰۰ هکتار در رسانهها اعلام کرده بودند. سخن اصلی یکایک آنها این بود که عرصهای به اندازة ۴۰۰ هکتار به هیچ وجه نمیتواند کاراکتر و شخصیتِ تاریخی-فرهنگی شوش را بازتاب دهد و معرّف ارزش برجستة جهانی آن باشد.
احداث بلوار و تخریب بافت باستانی در دامنة محوطة شوش
در تابستان ۱۳۹۳ با مطرح شدن دوبارة موضوع شوش در رسانهها و توجه افکار عمومی به آن، محمدحسن طالبیان (مسؤول تهیة پروندة شوش) در پاسخ به خبرنگاران حوزة میراث فرهنگی اعلام کرد که از اندازة عرصة مجموعۀ باستانی شوش بیاطلاع است و قرار است اندازة عرصة شوش در هفتههای آینده مشخص شود. این در حالی بود که نظام مدیریتی و حفاظتی پروندة ثبت جهانی شوش دستکم حدود هفت ماه قبل از آن تدوین و به کمیتة میراث جهانی ارسال شده بود! این برخورد دوگانه و مخفیکاری منجر به واکنش متخصصان و دوستداران میراث فرهنگی در سراسر کشور شد، بهگونهای که در یکی از آخرین واکنشها به این موضوع در مهر ۱۳۹۳ جمع کثیری از باستانشناسان و فعالان میراث فرهنگی با انتشار بیانیهای اعتراض خود را نسبت به نادیده گرفتن واقعیت، تدوین نادرست پرونده و همچنین نابودی عرصة باستانی شوش اعلام کردند.
احداث بلوار و تخریب بافت باستانی در دامنة محوطة شوش
در شرایط کنونی، پس از گذشت ۶ سال از برنامة تعیین عرصة مجموعة باستانی شوش هنوز عملاً اقدامی برای تصویب عرصة ملّی شوش انجام نشده است. از سوی دیگر، به تازگی مسؤول پرونده اعلام کرده است که قطعاً ثبت جهانی شوش در چارچوب عرصهای به اندازة ۳۹۰ هکتار انجام خواهد شد. این امر نگرانی فزایندهای را پدید آورده است. متخصصان بر این باور هستند که در صورت صحت این موضوع، نه تنها بخش بزرگی از بافتهای باستانی شوش در معرض نابودی مستقیم قرار میگیرد، بلکه در نبودِ ضوابط مشخص و مدون و مصوّب نمیتوان توسعة شهر نوین شوش را از نظر افقی و عمودی کنترل کرد و به همین دلیل حتی چشمانداز فرهنگی همین محدودة ۳۹۰ هکتاری هم بیحفاظ و عبث خواهد بود. هماینک با رشد آپارتمانها و برجها، دکلهای برق و مخابرات و منبعهای آب این چشمانداز مخدوش شده است.
از آنجا که مسؤولان نسبت به محتوای پروندة ارسالی به یونسکو اطلاعرسانی درست و دقیقی انجام ندادهاند و اظهاراتشان با ابهام همراه بوده، به برخی از نکاتی میپردازیم که به نظر میرسد جزء نقایص پروندة حاضر باشند و میتواند مورد توجه ارزیاب یونسکو قرار گیرد:
۱. انسجام (Integrity):
۱-۱- محدودة عرصة پیشنهادی در پروندة حاضر حاوی همة خصایصی نیست که بتواند انسجام و یکپارچگی مجموعة باستانی شوش را نشان دهد، بهگونهای که بخشها یا نقاطی از این خصایص نه در عرصه بلکه در حریم آمده و بخشها یا نقاطی نیز نه تنها در عرصه بلکه حتی در حریم آن هم گنجانده نشده است. چنانکه اشاره شد سابقة استقرارگاههای انسانی در چندین محوطه از جمله جُوی، بَندبال و جعفرآباد (در فاصلة ۵ تا ۱۰ کیلومتری محوطة شوش) حدود یک هزاره پیشتر از خود محوطة شوش است. این امر نشان میدهد که جمعیت ساکن در دشت شوش پیش از آنکه استقرارگاه شوش تأسیس و مسکونی شود در نزدیکی این محوطه میزیستهاند و اسکان آنها نسبت به آنجا فضل تقدّم داشته است. از نظر باستانشناسی، پیشینه و پیشدرآمدِ روستاییان و ساکنانِ روستای هزارة پنجم پم شوش را میتوان در این استقرارگاهها پی گرفت. همین موضوع به نوعی دیگر دربارة حیات متأخر شوش در محوطهای چون «ایوان کرخه» نیز صادق است.
بقایای محوطة باستانی ایوان کرخه در معرض تخریب
موجودیت شهر ساسانی ایرانشهرشاپور (ایوان کرخه) به طور مستقیم به شوش مربوط است و در روزگار شاهنشاهی شاهپور دوم ساسانی که شهر شوش تخریب گردید این شهر در حکم شوشِ نو پی افکنده شد و مورد اسکان ساکنان شوش قرار گرفت، اما در پروندة حاضر وضع شهر ایوان کرخه بهکلی نامعلوم مانده و نادیده گرفته شده است. کاوشهای هیأت ایرانی در گورستان صالحداوود، در جوار شهر باستانی ایوان کرخه، نشانگر پیوستگی آن با محوطة شوش و اهمیت این مکان حتی قبل از انتقال شهر شوش به آنجا بوده است. اشارات بالا نشان میدهد که ثبت جهانی شوش به عنوان یک اثرِ منفرد اگر با عرصة ۳۹۰ هکتاری و حریم ۱۴ هزار هکتاری (مشخصات و اندازهای که محمدحسن طالبیان، مسؤول پرونده، به رسانهها اعلام کرده است) صورت گیرد، بازتابدهندة ارزش برجستة جهانی و شخصیت واقعیِ تاریخی و فرهنگی این مجموعه نیست و برخی از مهمترین جنبههای باستانشناختی، طبیعی و فرهنگی آن نادیده گرفته شده است.
نقشة معبد آیَه دانه
گفتنی است در پروندهای که در آغاز دهة ۸۰ در زمان ریاست سیدمحمد بهشتی بر سازمان میراث فرهنگی، میرعابدین کابلی در چارچوب برنامة معاونت وقت پژوهشی این سازمان و دکتر شهریار عدل، تهیه کرده بود شوش به صورت یک «مجموعه» و نه «تک اثر» دیده شده بود. بنابراین، در پروندة حاضر، برخلاف آن پرونده، به دلایل و زمینههای فرهنگی شکلگیری شوش بیتوجهی شده است.
عکسی از محوطه آیَه دانه
۲-۱- افزون بر بیتوجهی به زمینههای تاریخی و فرهنگی، به ارتباط ارگانیک محوطة شوش با بستر طبیعی خود نیز در این پرونده توجه نشده است. در حالیکه «شوش» در دشتی حاصلخیز و در جوار رودخانة کرخه شکل گرفته است. همچنین، رودخانة دیگری به نام شائور از میان شهر شوش میگذرد و در طول تاریخ، حیات این شهر را تضمین میکرده است. در واقع، مجموعة باستانی شوش محصول این زیستبوم و اقلیم است. لذا، پروندة حاضر به صراحت نسبت به ارزشها، دلایل و عوامل طبیعی شکلگیری شوش بیتوجه است. سرچشمه و منبع رودخانة کوچکِ شائور چشمه/چشمههایی است که در فاصلة حدود ۱۳ کیلومتری شمال-شمالغرب این مجموعة باستانی (نزدیک شهرک سَکوَند) واقع شدهاند. به نظر میرسد که در این پرونده هیچ برنامهای برای حفاظت از این چشمه و منبع آبی در نظر گرفته نشده است. همچنین برنامهای برای حفاظت از بیشههای کرخه که جزء منظر فرهنگی شوش است و روزگاری مأمن شیر و گوزن زرد ایرانی بوده تدوین نشده است.
۳-۱- وسعت حریم به اندازهای نیست که خصایص این مجموعة تاریخی-فرهنگی-طبیعی را در برگیرد و به مخاطب منتقل کند.
۴-۱- افزون بر اینها، در شرایط کنونی عرصة مجموعة باستانی شوش در معرض تهدید است و وضع فیزیکی و کالبدی آن مناسب نیست. در سالهای اخیر در بخش غربی محوطه ساخت و سازهایی انجام شده که همگی بر روی عرصة باستانی هستند. در محدودة اراضی حسینآباد که جزء عرصة باستانی است و در سالهای دهة ۱۳۶۰ نیز آثار هخامنشی در این قسمت به طور اتفاقی آشکار شد و کاوش گردید تحت کشاورزی قرار دارد و همچنین یک کارخانة آسفالت بر روی آثار ایجاد شده که باعث آلودگی محیط زیست نیز هست. همچنین میبایست به فعالیتهایی همچون احداث بلوار، پیکنی برای ساخت هتل و نظایر آن اشاره کرد که در چند سال اخیر در دامنة تپهها و روی عرصة شوش جریان داشته و دارد.
آلودگیهای بصری شهری پیرامون محوطه شوش
بنابراین، نه تنها هنوز وضعیت محدودهای که در پروندة حاضر به عنوان عرصة باستانی پیشنهاد شده مناسب نیست، بلکه همة خصایصی که ارزشهای نهادینة عرصة شوش باشند، و یا معادلههایی که خصایص آن را به هم مربوط میکند، در عرصة پیشنهادی ارائه نشده است.
۲- اصالت (Authenticity): در پروندة پیشنهادی، ویژگیهای مجموعة باستانی شوش از دیدگاه اصالت به درستی ارائه نشده و ناقص مانده است. یعنی محدودة عرصه در پروندة کنونی بازتابدهندة همة واقعیاتی نیست که نشاندهندة شکلگیری و تکوین شوش بودهاند. برای مثال، چند محوطة شناختهشده در جوار شوش مانند محوطة جعفرآباد که سکونت در آن پیشدرآمدی برای شکلگیری استقرارگاه شوش بوده در این پرونده جزء عرصه لحاظ نشده است. از این نظر نیز بخشی از ارزشهای برجستة جهانی این مجموعه نادیده گرفته شدهاند (همچنین نگاه کنید به توضیحاتِ بند ۱-۱ و ۲-۱).
۳- مرز (حدود) عرصه و حریم: در پروندة ارائهشده برای محدودة عرصه، همة نقاطی که ارزشهای اثر را نشان میدهند به درستی منعکس نشده است. افزون بر این، در عرصة پیشنهادی همة محدودهها و فضاهایی که میبایست جزء عرصه باشند یا در آینده میبایست جزء عرصه قرار گیرند مشخص نگردیده است (برای نمونه محوطههای اقماری شوش مانند تپههای جعفرآباد، جُوی، بَندبال، بوهلان و ایوان کرخه و نظایر آن مورد توجه قرار نگرفتهاند). همچنین با توجه به آنچه تاکنون برای حریم محوطه اعلام شده، این محدوده نه تنها چشماندازهای (منظر) مهم عرصه را در برنمیگیرد، بلکه به نظر میرسد که نقش روشنی در محافظت از عرصه ایفا نمیکند و هنوز تدابیر مدیریتی لازم برای آن اندیشیده نشده است.
کارخانة آسفالت بر روی محوطه باستانی در اراضی حسینآباد
در واقع، معیارها برای برآورد اندازة عرصه و حریم در پروندة کنونی شوش مبهم است و اگرچه مسؤولان پرونده به اقتضائات و محدودیتهای حقوقی اشاره میکنند، ولی مصادیقی وجود دارد که نشان میدهد آنطور که باید از قابلیتها و ظرفیتهای حقوقی بهره گرفته نشده است.
۴- برنامههای حفاظت (Protection)، نگهداری (conservation) و مدیریت: در سه دهة گذشته مجموعة باستانی شوش گرفتار مشکلات عدیدهای بوده است. در سالهای دهة ۱۳۶۰ این محوطه در معرض تخریب و تجاوز ارتش رژیم بعث عراق و صدام حسین قرار گرفت. قلعهای که هیأت باستانشناسان فرانسوی در سال ۱۸۹۷م بر روی این محوطه ساخته بودند مورد اصابت بمب و خمپاره قرار گرفت و بخشهایی از آن منهدم و تخریب شد. همچنین خود محوطة شوش و محوطة ایوان کرخه نیز در معرض مستقیم درگیریهای جنگی قرار گرفته و آسیب جدی دیدند. با وجود این، طی سالهای پس از جنگ ترمیمهایی انجام شد و از جمله در دهة ۱۳۷۰ پس از مرمت قلعه «نخستین گردهمایی باستانشناسی ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی» در شوش برپا شد و یک هیأت ایرانی نیز آغاز به کاوش در محوطة شوش نمود.
کارخانة آسفالت بر روی محوطه باستانی در اراضی حسینآباد
با وجود این، یک برنامة مدیریتی جامع و پایدار در این زمینه پیگیری و اجرا نشد. بهگونهای که در دهة ۱۳۸۰ نه تنها کاوشها تعطیل شد، بلکه وضعیت حفاظتی محوطه بسیار نامطلوب گردید. انباشت انبوه زباله، رشد گیاهان خودرو و انجامگاه و بیگاه حفاریهای غیرمجاز از یک سو و توسعة شهری بر روی عرصه از سوی دیگر صدمات زیادی را به دنبال آورد. افزون بر ساختوسازهای شهری، اقدام به ساخت دو هتل، یکی هتل امیر زرگر در جوار کاخ هخامنشی آپادانا و دیگری هتل بینالمللی لاله بر روی عرصة باستانی و در جوار کورههای سفالگری سلجوقی، از جمله آسیبهای ناشی از بیمبالاتی در مدیریت شوش بوده است. این روند و نیز این آسیبها دستکم تا اواسط سال ۱۳۹۲ بیوقفه ادامه داشته است. فقدان برنامههای حفاظتی و آموزشهای مردمی از یک سو و فقدان تعامل با نهادهای شهری از سوی دیگر بر گسترش این روند دامن زده بود.
پیریزی هتل امیرزرگر در نزدیکی کاخ آپادانا
در یک سال گذشته، به خاطر نامزدی شوش برای ثبت در فهرست میراث جهانی، اقداماتی ضربتی برای ساماندهی محوطه انجام گرفت. از جملة این اقدامات میتوان به ایجاد مسیر بازدیدِ گردشگران، کاهگل کردن بقایای معماری مکشوفه از محوطه، تصحیح یا تهیة تابلوهای راهنما و نظایر آن اشاره نمود. ثبت شوش در فهرست میراث جهانی، حتی با پروندة ناقص، به خاطر اهمیت و ارزشهای جهانیای که دارد بیشک امکانپذیر است، اما باید اندیشید که هدف از این ثبت، چه برای یونسکو و چه برای کشور ایران، چیست؟ آیا منظور بالا بردن آمار و انجام کاری صرفاً اداری است یا کمک به محافظت از ارزشهای میراث بشری؟
اگر هدف از ثبت جهانی کمک به معرفی، پاسداشت و محافظت از ارزشهای تاریخی و تمدنی بشر باشد، ضروری است که ارزیاب کمیتة میراث جهانی با دقت به بررسی این نکات پرداخته و در پروندة آن لحاظ نماید. همچنین شایسته است مسؤولان سازمان میراث فرهنگی نیز از تجربة چالشهای پروندة شوش درس گرفته و شأن و جایگاه واقعی آثار و مواریث فرهنگی کشور را به گونهای درخور رعایت کنند. در این راه، دانشمحوری، تخصصگرایی و بهرهمندی از توان تخصصی و قابلیتهای علمی دانشمندان این حوزه ضرورتی است که متأسفانه در سالهای گذشته، چه در پروندههای ثبت جهانی و چه در مدیریت کلان میراث فرهنگی، مغفول مانده بود.