روایتی از قربانی شدن در غربت
نگاهی به فیلم «بغض» ساخته «رضا درمیشیان»؛
روایتی از قربانی شدن در غربت
فیلم سینمایی «بغض» روایتی از قربانی شدن نسل جوان ما در غربت و بی کسی است ، جوانانی که همه چیز را در غربت و رسیدن به آرزوهای پوچ وبی معنی خویش می بینند.
 
تاريخ : شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۲۰

این روزها فیلم سینمایی «بغض» ساخته «رضا درمیشیان» درحال اکران عمومی در سینماها است و داستان آن به موضوع مهاجرت و مصائب و مشکلات زندگی در غربت می پردازد. داستان اش در کشور ترکیه می گذرد و داستان آن از جایی آغاز می شود که «حامد» با بازی «بابک حمیدیان» و «ژاله» با بازی «باران کوثری» است تصمیم می گیرند از مغازه عموی حامد با بازی «مهران احمدی» دزدی و بعد از آن هم از ترکیه فرار کنند و به همین دلیل به مغازه عموی حامد می رود و اما همه چیز آن چیزی نیست که آنها فکر می کنند و داستان به گونه ای دیگر رقم می خورد و حامد ناخواسته عموی خود را می شد . در واقع داستان های مختلف فیلم به شکل موازی و هم زمان با سرقت آنها از مغازه به شکل فلاش بک، برای مخاطب تعریف می شود و ما در این صحنه ها شاهد نحوه آشنایی «حامد» و«ژاله» نیز هستیم. همچنین فیلم ژاله را در حال مواد کشیدن نشان می دهد در ادامه مشخص می شود که ژاله و حامد قرار بوده مواد مخدر را ترک کنند اما ژاله از این قول سرپیچی کرده و این اولین دروغ و شبه خیانتی است که ژاله در قبال حامد مرتکب می شود از هین جا مشخص می شود که ژاله آدم قابل اعتمادی نیست و در ادامه یک سری اتفافات دیگر هم وارد داستان فیلم شده و نیمه دوم آن را شکل می دهد و ریتم فیلم هم با داستان سینک است و فلاش بک های تند و سریع گذشته را به حال وصل می کند به جذابیت فیلم کمک می کند.
سینما به‌ عنوان یک وسیله بیانی ترکیبی از سایر رسانه‌های مختلف از ابتدا تاکنون مطرح بوده و از این جهت قوی‌ترین ابزار بیانی انسان تاکنون به حساب می آید و از این جهت نسبت به تلویزیون برتری دارد که توانسته به خوبی بسیاری از مسائل و مشکلات زندگی امروز انسان نسل حاضر را بیان کند . به همین دلیل این رسانه توانسته مهاجرت را به‌ عنوان یک پدیده انسانی مطرح کند و در واقع برخی از مضامین این گونه فیلم مسائلی چون : نمایش خشونت، افسردگی، مسائل هویتی و فرهنگی ، بی‌اعتمادی، فقر، تنهایی و عشق با محور مهاجرت بوده‌اند . در سینمای کشور مان هم «مجید مجیدی» با فیلم سینمایی«باران» و فیلم «درغربت» ساخته « سهراب شهید ثالث»، فیلم سینمایی«ديدار در استانبول» ساخته «افشین شرکت» ،«مرد آفتابی» ساخته «همايون اسعديان» و «آواز قو» ساخته «سعيد اسدی» از جمله آثاری هستند که با موضوع مهاجرت و مصائب آن در سینمای ایران ساخته شده اند هرچند به این چند فیلم می تواند بی شمار فیلم های دیگر نیز اضافه کرد که در آنها به شکل مستقیم یا غیر مستقیم به موضوع مهاجرت پرداخته می شود . در واقع پدیده مهاجرت و پرداخت سینمایی آن مختص به سینمای ایران نیست و سینمای اکثر کشورهای صاحب سینما این گووه سوژه ها مورد استفاده فیلمسازان قرار می گیرد. اصولا در اکثر کشورهای درحال توسعه معضل مهاجرت وجود دارد و موضوع فرارمغزها شاید مهمترین نوع این مهاجرت ها باشد.
فیلم سینمایی«بغض» روایتی غیر خطی از قربانی شدن نسل جوان ما در غربت وبی کسی است . بغض فیلمی اجتماعی ، بی رحمانه و تلخ در خصوص نابودی نسلی است که همه چیز را در غربت و رسیدن به آرزوهای پوچ وبی معنی خویش می بیند . فیلم تلاش می کند با صداقت و بدون بزرگ نمایی و غلو بیش حد به مشکلات مهاجرت بپردازد و عواقب آن را به شکل غیر مستقیم به مخاطب خود نشان دهد و به همین دلیل است که مخاطب با داستانی ملموس و واقعی کلک نمی خورد و با فیلم همذات پندار می کند . هر چند کارگردان فیلم به دنبال سوژه ای رفته که بارها در خصوص ان در سینمای ایران و جهان فیلم ساخته شده است اما به نظر می رسد با توجه به مهاجرت نخبگاران و بسیاری از جوانان کشور در چند سال اخیر به خارج از کشور این نوع مضامین کهنه نشده باشند
در فیلم سینمایی«بغض» مخاطب لحظه به لحظه با دو شخصیت اصلی داستان در خیابانها و کوچه پس کوجه های استانبول ترکیه همراه می شود و به ناگواریها و بدبختی ها غربت پی می برد. در واقع ژاله و حامد به عنوان نماینده ای جوانان کشورمان با شک ، بغض و سوظنی که نسبت به یکدیگر و جامعه پیرامونی خویش دارند خود را به انتها رسیده می پندارند در صروتی که شاید روی که ترک وطن می کردند اصلا فکراش را هم نمی کردند که روزی این گونه آواره شوند و به هیچی و نیستی برسند و و مخاطب هم به همین خاطر است که برای این شخصیت شکست خورده و به انتها رسیده بغض می کند مانند خود آنها که در قبال یکدیگر و برای خیانت هایی که به اصلاح در حق یکدیدگر داشتند بغض می کنند و مدام در خیابانها پرسه می زنند تا مقصر اصلی ناکامی های خویش را پیدا کنند ، غاقل از آنکه خود مقصر اصلی فروپاشی زندگی و جوانی خویش هستند . این دوجوان غربت زده و تنها درشهر استانبول و در اوج غربت و در حسرت رفاقت های بدون خیانت مدام می دوند تا به آرزوهای خویش برسند اما تنهایی و بی کس و غربت موانعی هستند که آنها را از رسیدن به سرمنزل مقصود باز می دارد.
هر چند تا به انتهای فیلم کارگردان فیلم با نشان دادن یک سری از اتفاقات وماجراها و دربه درشدن حامد برای یافتن ژاله مخاطب را گول می زند که ژاله به حامد خیانت کرده اما در پایان فیلم کارگردان مخاطب را غافل گیر کرده و نشان می دهد که ژاله نیز قربانی جامعه ای است که شهراش و از در و دیوار کثافت و لجن می ریزد و در انتها داستان آغاز می شود که ژاله به دستشویی می رود که کوله اش را می زنند و حالا ژاله است که در بحران و تنگنا می افتد حالا می فهمیم رودست خوردیم ژاله آدم خیانت کاری نیست بلکه او کوچه به کوچه دنبال دزد می دود دزد به مغازه مخروبه ای می رود و ژاله هم به دنبال او و کات و فیلم به پایان می رساند. با تمام این تفاصیل فیلم سینمایی «بغض» تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا بتواند مشکلات نسل جوان در غربت را نشان دهد هر چند در برخی از سکانس و صحنه دچار آشغفتگی به لحاظ شخصیت پردازی و داستان گویی است اما فیلم تا به انتها می تواند مخاطب خود را با قصه اش همراه کند.

کد خبر: 47758
Share/Save/Bookmark