وی افزود: در جریان عملیات بیتالمقدس در سال ۱۳۶۱، عملیاتی که موجب آزادسازی خرمشهر شد، ما در بصره به دست نیروهای عراقی اسیر شدیم. اکثر قریب به اتفاق این گروه ۲۳ نفره بچههای کرمان و از تیپ ثارالله بودند. ما در تاریخ ۱۰/۲/۱۳۶۱ به اسارت نیروهای بعثی درآمدیم.
یوسفزاده درباره اسارت خود و دیگر همراهانش گفت: عمده این گروه ۲۳ نفره را نوجوانان کرمانی تشکیل میدادند و این برای عراقیها در اوایل جنگ بسیار غریب بود که افرادی با این سن و سال در جنگ شرکت کنند. سن بیشتر این نوجوانان بین ۱۶-۱۳ سال بود و بزرگترین فردی که در این گروه بود، فقط ۱۹ سال داشت. این نوجوانان نیز باید به مانند دیگر اسرا وارد اردوگاهها میشدند اما صدام با دیدن تصاویر اسرای نوجوان تصمیم گرفته بود که از حضور این نوجوانان در جنگ استفاده ابزاری کند و یک جنگ تبلیغاتی علیه ایران به راه بیاندازد.
وی در مورد جنگ روانی صدام حسین گفت: دلیل این جنگ روانی هم این بود که عراقیها در جریان عملیات بیتالمقدس شکست سختی خورده بودند و قصد داشتند آن شکست را جبران کنند. صدام حسین پیش از این عملیات گفته بود که اگر ایران بتواند خرمشهر را آزاد کند من کلید بصره را به ایران تحویل خواهم داد. زمانی که بعثیها خرمشهر را از دست دادند، این پروژه را برای فرار از شکست خود ترتیب دادند و در روزنامههای عراق اکاذیبی را به ما نسبت دادند.
یوسفزاده درباره چگونگی خروج از این جنگ روانی گفت: ما به دلیل رفتارهای آنها دست به اعتصاب غذایی زدیم و ۵ روز کامل فقط آب مینوشیدیم. همچنین گفتیم تنها در صورتی اعتصاب خود را میشکنیم که نزد دیگر دوستان خود در اردوگاه بازگردیم و دست از این بازیها بردارید. یکی از ژنرالهای عراقی به ما گفت که شما میخواهید قهرمان بازی درآورید و ادای «بابی ساندز» را در آورید اما بدانید که از گرسنگی در زندان خواهید مرد و صدای شما را کسی نخواهد شنید.
وی افزود: اما بعد از اینکه چند تن از بچهها به بیمارستان منتقل شدند، عراقیها به خواستههای ما تن دادند و و ۸ سال و ۳ ماه و ۱۷ روز در اردوگاه بسر بردیم و در تاریخ ۲۶/۵/۱۳۶۹ از زندان عراق آزاد شدیم.
این نویسنده درباره اینکه چگونگی به نگارش درآمدن این خاطرات گفت: در دوران اسارت از آنجا که نوشتن ممنوع بود من نتوانستم چیزی بنویسم اما خاطرات را در ذهن حفظ کردم و به محض آزادی این خاطرات را بازگو کردم و شخصی این خاطرات را نوشت اما کار خوبی از آب در نیامد. این ۲۳ نفر به رغم حماسهای که انجام داده بودند، چندان مورد توجه قرار نگرفتند. در سال ۱۳۸۵ آقای مهدی جعفری مستندی از این ۲۳ نفر ساخت و در طی ۱۴ قسمت از شبکه چهارم سیما در سال ۱۳۸۸ پخش شد.
وی افزود: بعداز آن این ماجرا دوباره بر سر زبانها افتاد و من از این فرصت استفاده کردم بار دیگر خاطرات اسارات را نوشتم. خاطرات این کتاب از زمان اعزام به جبهه تا ۸ ماه بعد از اسارت را در بر میگیرد.