به بهانه بزرگداشت شاعر افغان محمدکاظم کاظمی؛
شاعری با دو وطن
او همین قدر که به سرزمین خودش افغانستان دلبستگی دارد، همین دلبستگی را نسبت به ایران و خصوصا آن جاذبههایی که در مشهد وجود دارد پیدا کرده است.
تاريخ : يکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۵۱
کامران شرفشاهی، از روزنامهنگاران و منتقدینی است که میگوید از اوایل دهه هفتاد «محمد کاظم کاظمی» را دیده است و با او آشناست. نظرات شرفشاهی راجع به کاظمی شاعر و منتقد شنیدنی است. او با زبانی ساده و روان و بدون هیچ گونه پیچیدگی سوالات ما را پاسخ گفته است.
آقای شرفشاهی! «محمدکاظم کاظمی» را از کجا میشناسید؟
من پیش از این که ایشان را از نزدیک ببینم با آثار ایشان، شعرها، نقدها و آثار تالیفی شان با ایشان آشنا بودم. توفیق دیدار ایشان از دهه ۷۰ -سال های پایانی دهه ۶۰ و اوایل دهه هفتاد- نصیب من شد. در برنامههای مختلف و در حاشیه کنگرههای ادبی با ایشان آشنا شدم و این آشنایی تا به امروز حفظ شده است. به هر حال من معتقدم آقای کاظمی یکی از شاعران بسیار خوب و ارزشمند افغان است و در طی سال هایی که در ایران سکونت داشتند منشاء آثار بسیار ارجمند و ارزندهای بودند.
«همسایه چشم بد نرسد صاحب زر است/ چون صاحب زر است یقینا ابوذر است». اشعار این چنینی آقای کاظمی چه تغییری در ادبیات بعد از انقلاب ایجاد کرد؟
من معتقدم اولا آقای کاظمی یک شاعر شیعی است که تحت تاثیر ادبیات انقلاب و شاعران بزرگ ادبیات انقلاب مانند علی موسوی گرمارودی، احمد عزیزی، علمی معلم دامغانی قرار گرفته است. در کتاب «ده شاعر انقلاب» ایشان در واقع ۱۰ شاعر به طور مشخص متمایز کرده و درباره ویژگیهای آثار این عزیزان بحث کرده. فکر میکنم آقای کاظمی به نوعی از هر کدام از این عزیزان متاثر شده و در مجموعه آن چیزهایی را که از این بزرگان دریافته با هم درآمیخته و به این قاعده و سبک که در آن سخن میگوید و میسراید رسیده است.
* نقدهای بدون رودربایستی کاظمی
در حوزه نقد ایشان را چگونه ارزیابی میکنید؟
آقای محمد کاظم کاظمی منتقد بسیار خوب و دارای معلومات وسیع و گستردهای هست و یکی از خصوصیات ایشان در واقع صراحت و شجاعت در ابراز آرا و نظریات خودش است که معمولا موجب دشمنتراشی هم برای منتقد میشود. در حال حاضر اکثر منتقدین در حال نان قرض دادن به دیگران هستند و معمولا نقدها حالت خنثی دارد، ولی نقدهایی که آقای کاظمی داشتند و من بسیاری از آنها را مطالعه کردم بدون رودربایستی و در مواردی با چشم پوشیدن بر ارتباط های دوستانه سعی کردند به آن رسالت ادبی و اخلاقی خودشان پایبند باشند.
علاوه بر این حوزه در حوزه گردآوری و معرفی شاعران و چهرههای نامدار ادبیات افغانستان نیز ایشان آثار ارزندهای دارند و تلاش وافری داشتهاند.
* رویاها و آرزوهای خودشان را در سرزمین دیگری جستجو می کنند
«غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت/ پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت» این بیت شما را یاد چه چیزی میاندازد؟
این بخشی از یک مثنوی معروفی است در کتابی به نام «پیاده آمده بودم» که با استقبال هم روبرو شد و البته انتشار این کتاب و مثنوی یک سری دلخوریها هم به دنبال داشت. برخی از شاعران و کسانی که با شعر انس دارند این مثنوی را برنتافتند و بر این گمان که آقای کاظمی گلایه کردند و حق نان و نمک را نگه نداشتهاند برایشان چندان خوشایند نبود، اما به هر حال این نکته بیانگر این است که آقای کاظمی علیرغم اینکه سال هاست در ایران زندگی میکند، آن رشته الفت و ریشههای خودش را در خاستگاه خودش به فراموشی سپرده و در واقع یکی از خصوصیات شعرهای آقای کاظمی بیان دردمندانه او نسبت به آلام و مصائب مردم افغان است که در طول حکومتهای مختلف و در طی دورانهای مختلف مورد شدیدترین ظلمها و کشتارها قرار گرفتهاند. این جریان همچنان ادامه دارد؛ کسانی که از افغانستان میگریزند تا در سرزمین دیگری به آرامش برسند و رویاها و آرزوهای خودشان را در سرزمین دیگری جستجو کنند. همیشه این مسئله از آثار و اشعاری که داشته دور نبوده کما اینکه نگاه عمیقی هم در کنار این مسئله، ایشان به پیوندها و دلبستگیهای مشترکی که بین ما و افغانها وجود دارد می پردازد؛ مثل آن مثنوی اخیرشان که در واقع از جغرافیای زبان فارسی و جغرافیایی سخن میگوید که در بر گیرنده فرهنگ مشترک و اشتراکات است و دعوت میکند ما را که به اشتراکات بیشتر توجه کنیم و از مسائلی که موجب اختلاف میشود فاصله بگیریم.
* شاعری با دو وطن
اگر بخواهید یک لقبی برای محمدکاظم کاظمی انتخاب کنید او را به چه لقبی میخوانید؟
شاعری با دو وطن. فکر میکنم آقای کاظمی همین قدر که دلبستگی دارد به سرزمین خودش افغانستان، همین دلبستگی را نسبت به ایران و خصوصا آن جاذبههایی که در مشهد وجود دارد پیدا کرده است. من شخصا هر بار با ایشان دیدار داشتهام احساس بسیار نزدیکی نسبت به ایشان داشتم و ارتباط ایشان با دیگران را هم همین طوری می بینم و فکر نمی کنم هیچ فاصلهای و اختلافی وجود داشته باشد یا ایشان چنین احساسی داشته باشد.