عکاسی مدرن ترین پدیده هنری در طول تاریخ پانزدههزارساله هنرهای تجسمی به حساب میآید. اهمیت این هنر به سبب ثبت سریع وقایع غیر قابل تکرار و یا دور از دسترس و بازنشر آن و همچنین امکان ثبت واقعگرایانه یک پدیده است. ورود عکاسی سبب شد تا هنرهایی نظیر نقاشی و چاپ که خود را در مقابل رقیب تازه نفسی میدیدند؛ به تغییر تن دهند و سرنوشت خود را به شکل دیگری رقم زنند. در واقع یکی از ارزش های عکاسی تحول و پیشرفتی بود که در هنرها ایجاد کرد.
برخلاف آنچه که در ابتدا مینمود؛ عکاسی به سرعت در میان مردم فراگیر و ثبت لحظهها به یک پدیده لذتبخش و به عبارتی به یک سرگرمی تبدیل شد. اما حقیقت این است که علیرغم آنکه دوربین عکاسی وسیلهای آسانیاب است و امکان عکاسی با توجه به ظهور دنیای دیجیتال در عکاسی به سادگی امکانپذیر است؛ علم به عکاسی درست و حرفهای چندان همهگیر و
” کتاب های موجود در بازار گرهی از کار مردم باز نمی کنند! “
قابل دستیابی نیست.
اما به چه سبب و چرا عکاسی به صورت علمی در میان مردم گسترش نیافته دلایل زیادی دارد که شاید شاخصترین آن را شاید بتوان نبودن الگویی برای عکاسی اصولی دانست. از سوی دیگر نبود کتابهایی جامع که فهمی نسبی از اصول و قواعد خلق یک تصویر حرفهای را در اختیار مخاطب گذارد و از طرفی قابل فهم و عاری از اصطلاحات دشوار باشد؛ به وضوح احساس میشود. در واقع بسیاری از کتب عکاسی که در بازار میتوان آنها را یافت؛ یا بسیار مدرن و یا بسیار کهنه اند و اصولاً گرهی از کار عوام مردم باز نمیکنند.
به نظر میرسد با وجود آنکه هنرمندان بزرگی در این حرفه فعال هستند؛ در این حوزه کتابهای چندانی تالیف نمیشود و از همان حجم اندک کتابهای عکاسی نیز استقبال چندانی صورت نمیگیرد.
اما سوی دیگر این طناب پوسیده مردم اند. سعی چندانی جهت یادگیری عکاسی توسط مخاطب عام اتفاق نمیافتد. در واقع رویه دیگر این ماجرا به یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی جامعه ما باز میگردد و آن عدم احساس نیاز به مطالعه است. شاید به قول یکی از هنرمندان، در شرایطی که مردم یک اجتماع
” مردم عادت به مطالعه و دانستن موضوعات تازه درباره عکاسی ندارند! “
برای استفاده از دارویی که به طور مستقیم با سلامتیشان در ارتباط است؛ بدون هیچ علم مدون و مطالعه ای دست به استفاده میزنند؛ توقع زیادیست که انتظار داشته باشیم برای استفاده از دوربین عکاسی مطالعه کنند!
عدهای هم معتقدند که کالاهای متمدن امروزی به سبب ورود یکباره شان، فاقد زمینه اجتماعی و بستر فراهم فرهنگیاند. به همین دلیل از آنها به شکل درستی استفاده نمیشود. با این حال باید گفت جای خالی کتابهای عکاسی در توشه سفر علاقمندان به عکاسی خالیست و باید فکری به حال این کمبود کرد.
در هر حال برخی دیگر معتقدند که نگاه علمی به این هنر باید از تفریح و دلخوشیهای ساده شروع شود و نمیتوان انتظار داشت پیش از احساس نیاز یک عکاس به شناخت مبانی تصویر، از او انتظار مطالعه و پژوهش داشت. البته این نظر چندان هم غیر اصلی نیست. به هر روی باید احساس نیاز به یک پدیده شکل گیرد تا بتوان در آن زمینه اطلاع رسانی کرد. درباره عکاسی نیز این موضوع صدق میکند. به نظر میرسد این حرفه نیازمند طرح نمونههای برتر است تا نیاز به شناخت آن توسط کاربران عام احساس شده و رفته رفته فرهنگ استفاده درست و حرفهای از آن در بین مردم رونق گیرد.
یادداشت: مینا عبدی