با
مازیار کاظمی- مدیر داخلی پیشین مجموعه تاریخی تخت جمشید- درباره حریم و مشکلات آن به گفت و گو نشستیم.
دلایل غیر باستانشناسی جا به جایی حرایم چیست؟
در شرایط امروز توسعه داخل مناطق اعم از توسعه بافتهای مسکونی، صنعتی و معادن باعث میشود مجموعه در معذوریت قرار گیرد و مجبور میشوند هر از ده ساله خطوط حرایم را بازنگری کرده و کوچک و کوچکتر نمایند تا منافع عمومی تامین شود، درصورتی که همه ما میدانیم که همان حریم اثر تاریخی منافع عمومی محسوب میشود.
اینکه بخواهیم هر لحظه این حلقه را با توجه به توسعه شهر و روستا و طرحهای عمرانی مانند کشاورزی، صنعت و معدن کوچکتر کنیم، امکانپذیر نیست. باید یک تمایزی بین منافع آثار تاریخی در دراز مدت و منافع موقت و اقتصادی- تجاری مردم در نظر بگیریم.
وضعیت در محوطههای تاریخی چگونه است؟
آنها هم مستثنی نیستند. مثلاً نخستین بار برای مجموعه پارسه و پاسارگاد در سال ۵۶ تعیین حریم صورت گرفت. آن آدمهایی که دید وسیعی داشتند و آیندهنگر بودند در آن زمان خطوط حریم این مجموعهها را گسترده گرفتند، به طوری که با توسعه منطقه حتی در سال جاری یعنی ۹۱ هنوز که هنوز است بافتهای روستایی و توسعههای منطقه خیلی نتوانسته
” روستای «مادرسلیمان» همینطور در حال نفوذ به حریم پاسارگاد است .یک جاهایی چسبیده به فنس پاسارگاد و یک جاهایی از حریم گذشته و وارد عرصه شده است. “
این حریم را بشکند. البته نه این که حریم شکسته نشده، اما خوشبختانه نتوانسته خیلی به مجموعه نزدیک شود. اما خیلی اثرها که در دل بافتهای شهری و روستایی هستند متاسفانه مشکلات زیادی دارند. در هر صورت دیدگاه جامعه ما نگرش موقت است. از آنجا که مسوولین ادارات و بخشهای مختلف عادت کردند به همان نسبتی که در صدر یک اداره یا سازمان هستند پست مدیریتیشان موقتی و در حال تغییر است به همان اندازه تصمیمتشان آنی و موقتی باشد، بیثباتی در عمر کوتاه مدیریتی مسوولین سبب شده که آنها فقط به فکر تعریف اهداف کوتاه مدت باشند و برای دستیابی به همان اهداف کوتاه مدت شکستن حرایم آثار تاریخی با توجه به توسعه منطقه صورت می گیرد.
آیا از منافع شخصی و گروهی که منافع ملی را در حوزه میراث فرهنگی خدشهدار کرده مصداقهایی را به یاد دارید؟
بیشتر حرایم محوطهها دچار اشکال شده و بسته به منافع شخصی و گروهی یا سازمانی ادارات مختلف هر روز شاهد نفوذ و تعرض به این حریم ها هستیم. مثلاً حرایم درجه یک تخت جمشید بسیاری اوقات توسط ادارتی مثل وزارت راه، نیرو، آب و فاضلاب و... شکسته شده است یا حریم مجموعه پاسارگاد که حادتر از تخت جمشید است چون روستای «مادرسلیمان» همینطور در حال نفوذ به حریم این مجموعه است و یک جاهایی چسبیده به فنس پاسارگاد و یک جاهایی از حریم گذشته و وارد عرصه شده است.
در سال ۸۴ -۸۵ طرح بازنگری حریم تخت جمشید انجام شد و این مطلب تاکید شد که فایده ندارد هر از ده سال یکبار بگوییم چون خط حریم روستا رشد کرده پس خط حریم را به مجموعه تاریخی نزدیکتر کنیم. در نتیجه چون تعیین حریم معمولًا توسط کارشناسان روی نقشه انجام میشود بدون اینکه دید واقع گرایانه روی عوارض طبیعی زمین داشته باشند، ما خطوط حریم تخت جمشید را بازنگری کردیم و با عوارض طبیعی زمین منطبقش کردیم مثلاً اگر جایی نهری بود حریم را به سمت آن آوردیم.
” زمانی شهرداریها، استانداریها و کسانی که با بافت شهری در ارتباط بودند، وحشت داشتند از اینکه که تیغ بیلشان به یک محوطه تاریخی گیر کند. “
چون نهر نقطهای شاخصتر بود. چون یکی از مشکلاتی که حرایم آثار تاریخی دارند بحث ترسیم خطوطی تقریبی بر روی نقشه است.
این خطوط تقریبی حریم چگونه تعیین میشوند؟
میراث فرهنگی با یک گروه قرارداد میبندد آنها که به صورت میدانی نمیروند در یک مکان تحقیق بکنند که کجا این خط امکان اجرایی شدن دارد یا نه، آنها نقشه میگیرند، باستان شناس آثار به آنها نشان میدهد و یک خط اولیه میکشد آنها هم خط را بر اساس نقشه برداری روی نقشه ترسیم میکنند و به میراث فرهنگی ارایه میکنند متاسفانه این مشکلات وجود دارد. البته ۲ سال پیش یک کمیته حریم تشکیل و جلساتی برگزار شد. اما اینکه خروجی آن چه بود باید از دست اندرکاران حال حاضر میراث فرهنگی پرسید؟
آیا تعیین حریمها با پیشرفتهایی علمی روز انجام میشود؟
نه، متاسفانه ما از پیشرفت علمی روز فقط استفاده از چهار دوربین پیشرفته نقشهبرداری جدید را یاد گرفتیم و فکر میکنیم اگر از آخرین مدل دوربین نقشهبرداری استفاده کنیم نقشه حریم بهتر میشود.
البته ناگفته نماند تعیین حریم برای آثار تاریخی به نظر من پیش از آنکه تخصص یک نقشهبردار یا باستانشناس باشد، یک کار تیمی است که باستانشناسان و نقشه بردار جزئی از این تیم محسوب میشوند و قطعا یک کارشناس مرمت و جامعه شناسی باید عضو این تیم باشد. چون تیم تعیین حریم باید تمام جوانب کار را در نظر بگیرد و بعد این خط حریم را تعیین کند چون تعیین این خط در میراث فرهنگی مثل وضع یک قانونی است. مثل این است که یک قانونی در مجلس تصویب و سپس به دولت ابلاغ شود اما بعدها متوجه شوند این قانون هزاران ایراد و اشکال داشته است که متاسفانه در کمسیونهای تخصصی مجلس با دقت به آن نپرداختهاند. دقیقا تعیین خط حریم برای آثاری تاریخی هم باید با چنین دقتی صورت بگیرد.
چرا برخی آثار حریمشان
” برای دستیابی به همان اهداف کوتاه مدت شکستن حرایم آثار تاریخی با توجه به توسعه منطقه صورت می گیرد “
تعیین میگردد اما ابلاغ نمیشود؟
این به بحث ناکارآمدی ادارات میراث فرهنگی در استانها باز میگردد. بحث تغییر دغدغههای روسای میراث فرهنگی است. من نمیخواهم از ساختار میراث فرهنگی قبل در مقابل ساختار میراث فرهنگی جدید دفاع بکنم ما کلاً همیشه اهل افراط و تفریط هستیم. در دوره سابق میراث فرهنگی دیدگاهش نگاه تخصصی به حریم، حفاظت آثار تاریخی، دور نگه داشتن مردم و پیچاندن آثار اصطلاحا در لفافهای که کسی به آن دسترسی نداشته باشد. به قولی نوعی نگاه متعصبانه به آثار تاریخی. این فایده نداشت هر چند که آثار تاریخی حفظ میشد اما به چه قیمتی؟ به قیمت اینکه نه معرفی میشود نه بهرهبرداری میشود نه در زندگی مردم جایی پیدا میکند.
ما از آن دوره وارد دورهای شدیم که تمام کارشناسان در راستای حفاظت و مرمت آثار و حفظ حریم جایشان را به عدهای «بیزینسمن» دادند. عدهای که فقط در این فکر بودند که چگونه میشود از ین آثار پول در آورد. چگونه میتوان مناطق آزاد احداث کرد. چگونه میتوان آمار گردشگری را آن هم روی کاغذ اضافه کرد.
تفاوت دو مدیر را ببینید. یک مدیری مثل مرحوم مهندس کازرونی با آن دیدگاه در ۲۰ سال پیش و یک مدیر حال حاضر مثل ملکزاده که اصلاً تخصصی در حوزه میراث ندارد و فقط دیدگاهش گردشگری است.
در نتیجه این دیدگاه شما قیاسی انجام دهید بین زمانی که شهرداریها، استانداریها و کسانی که با بافت شهری در ارتباط بودند و وحشت داشتند از اینکه که تیغ بیلشان به یک محوطه تاریخی گیر کند، با حال حاضر که میراث فرهنگی اصلاً دغدغهاش ابلاغ حریم و حفاظت نیست یعنی اینقدر برای خودش سرگرمی دارد که رسالتهای اولیهاش را از دست داده است.
مریم اطیابی