نامور مطلق: آثار نقاشی خط معاصر حکایت از تحول در هنر سنتی دارند
در حاشیه نمایشگاه آثار احمد آریامنش مطرح شد؛
نامور مطلق: آثار نقاشی خط معاصر حکایت از تحول در هنر سنتی دارند
نامور مطلق در حاشیه نمایشگاه آثار احمد آریامنش گفت: آثار نقاشی خط معاصر حکایت از تحول در هنر سنتی دارند.
 
تاريخ : يکشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۰۸


دکتر بهمن نامور مطلق منتقد و پژوهش گر در حاشیه نمایشگاه آثار احمد آریامنش به بیان نکاتی در باب نقاشی-خط پرداخت.

نامور مطلق در توضیح این مطلب که ارزش خوشنویسی را در چه راستا تحلیل می کنید؛ گفت: خوشنویسی در انحصار ایران است و تنها چین و زپن در خوشنویسی به عنوان یک سنت هنری با ایران هم گام اند. اروپا در قرون وسطی بارقه هایی از ذوق در نوشتار را به ظهور رساند ، اما این ذوق هرگز شکوفا نشد. به سبب همین انحصار است که فن نشانه شناختی خوشنویسی به شکلی مستقل، هرگز پدید نیامد.
این منتقد افزود: در کشورهای مسلمان، فعالیت در زمینه خوشنویسی وجود داشته است. اما همواره آثار خلق شده در این کشورها بر پایه خوشنویسی ایران رخ داده است. به همین سبب؛ مسولیت تدوین نقد در این حوزه نیز وظیفه ماست.

نامور مطلق در پاسخ به این سوال که علت توقف خلق در خوشنویسی چه بود و پیامدهای این امر چه بود؛ گفت: در بسیاری از مراحل هنر خوشنویسی ایران؛ به علت تصور رسیدن این هنر به کمال، از خلق دوباره غالب هنری دیگر امتناع می شد. همان طور که پس از خلق نستعلیق، به علت خصوصیات برتر این خط؛ رقبت به خلق رسم الخط تازه کاسته شد؛ باید فرهنگ خلق رسم الخط متناسب با سیر تحول دوران؛احیا شود.
نامور مطلق با تأکید بر این که نشانه های نوشتاری باید تازه شوند؛ و با نیازهای روز هم خوانی بیابند؛ گفت: تلاش های هنرمندانی هم چون، آریامنش و عجمی، باید مورد حمایت بیشتری قرا ر گیرد تا زمینه ها برای خلق نشانه های خوشنویسی و در نتیچه حفظ این هنر صورت گیرد.

این مدرس دانشگاه در باب گستردگی آرا در خصوص نقاشی- خط گفت: یکی از مشکلات نقاشی-خط مفهوم

در دوگانگی نظام نشانه و تصویر تقدم هر یک از این عناصر باید به عنوان وجه غالب مشخص گردد.
و معنای کلام و نوشتار است. آنچه برای بسیاری از هنرآموزان شبه ایجاد می‌کند. آیا رسالت خط در نقاشی خط با خوانایی کلام هم سو است؟ و آیا با کم شدن خوانایی ارزش‌های کلام از بین می رود؟ از سوی دیگر رسیدن به یک تعریف درست و درک منطقی از نقاشی خط یکی از دغدغه‌های همیشگی هنرمندان است.

در این میان، ۲ جنبه مبهم در آثار آریامنش دیده می‌شود. یکی تفاوت و تنوع تا حد تشتت است؛ که تفاوت هنرمند نه تنها با هنرمندان دیگر بلکه با آثار خویش را سبب می‌شود. گرچه تفاوت آثار یک هنرمند با دیگر هنرمندان لازمه خلق هنری و از شاخصه‌های عیان یک هنرمند است. اما تفاوت آثار هنرمند با یک دیگر شکلی متفاوت به خود می‌گیرد. در رویکرد مضمون گرا وقتی هنرمند به خویشتن خویش اشراف و شناخت کامل را کسب کند؛ به شباهت از خود و در رابطه با دیگران به تفاوت می‌رسد. تفاوت‌های جزئی نشان از شناخت هنرمند از خویش اوست عدم شباهت هنرمند با آثار دیگر هنرمندان را سبب می‌شود. در مقابل عدم شناخت هنرمند از خویشتن خویش سبب تشتت و تناقض در آثار او می‌گردد.

نامورمطلق درباره آثار آریامنش گفت: مجموعه آثار یک هنرمند شباهت زیادی به یکدیگر دارد. اما تفاوت‌های بسیار میان آثار هنرمند نشان از تجربه او در این زمینه و عدم دستیابی او به نتیجه کلی و شناخت از خویشتن حکایت دارد. از سویی این امر نشان دهنده اثر بخشی هنرمند از تأثیرات خارج از وجود اوست.
معتقدم آثار آریامنش سرشار از انرژی‌های بسیار اثرگذار است اما جهت دهی این انرژی در یک مسیر به خصوص و تمرکز توان هنرمند در خلق گونه‌ای خاص لازمه آثار اوست. در این راستا دستیابی او را به سفیر بهانه‌ای مناسب برای تمرکز در یک حوزه از نقاشی خط می‌دانم.

نامور مطلق دغدغه خود را در خصوص غلبه فردیت در آثار آریامنش این گونه بیان کرد: معتقدم در این آثار دستیابی به نشانه‌های شخصی به وضوح پیداست. سفیر نشانه دستیابی به نشانه‌های شخصی است. به عبارتی نشانه ابزاری برای ارتباط بین انسان‌هاست.
دال‌ها در نظام خوشنویسی سنتی با صراحت به معنا منتهی می‌شوند،
نشانه در برگیرنده تفاهم صوری و آشنا میان هنرمند و محیط اطراف اوست.
به هر روی امیدوارم آثار آریامنش به سمت خلق نشانه‌های مشترک با مخاطبان شود. حرکت هنرمند به سوی جامعه هنری و خو گرفتن جامعه هنر با آثار هنرمند امری متقابل است و موفق بودن اثر هنری در ارتباط با مخاطب موضوعی یک طرفه نیست. این ممارست نیازمند گذر زمان است.

نامور مطلق این موضوع را تأیید کرد؛ که تغییر یک باره در ذائقه مخاطب به تناقض تبدیل می‌شود و پذیرش یک انرژی با شکلی تازه چندان از سوی جامعه به سرعت شکل نمی‌گیرد. این امر نیازمند گذر زمان است. نکته دیگر تفاوت میان نقاشی خط و خط نقاشی است.

آن کس که خواستگاه اولین در آثار او خوشنویسی است و حرکت به سوی نقاشی پس از تکامل خوشنویسی اتفاق می‌افتد خط نقاشی است. این دسته آثار آریامنش را در خود می‌گنجاند. اینجا انتظار مخاطب روبرو شدن با اثری است که خط در آن پررنگ‌تر است. اما آن کس که از حوزه نقاشی پای در این راه می‌گذارد. در واقع تلفیقی از نظام نشانه‌ای را ارائه می‌دهند انتظاری که از نقاشی خط پیش می‌آید متفاوت از هنرمندانی است که در حوزه خط نقاشی به فعالیت می‌پردازند.

این منتقد در رابطه نقاشی-خط و تحلیل روایی این هنر در آثار آریامنش گفت: اصالت خط در آثار خط نقاشی به شکلی درست‌تر حفظ می‌گردد. در دوگانگی نظام نشانه و تصویر تقدم هر یک از این عناصر باید به عنوان وجه غالب مشخص گردد. حتی معتقدم باید خط پیشگام خط نقاشی خط می‌شد و نقاشی از آن پیروی می‌کرد. در غالب آثار آریامنش روایت خطی مرسوم در خوشنویسی دیده نمی‌شود. روایت در اثر خط نقاشی در برخی از آثار او دیده می‌شود؛ و برخی از آثار پی روایت‌اند. برخی از آثاری که در غالب روایت می‌گنجند. آثار دگر ساخت است به عبارتی دیگر پیش از این وجود داشته‌اند. و برخی از روایت‌ها خود ساخته‌اند. به طوری که کلامی
انتقال معنا با ابزاری به جز کلام در خوشنویسی معاصر دست یافتنی است.
که حامل روایت است مخاطب را از تابلو جدا می‌کند و به داستان‌ها و ذهنیات مربوط به خود سوق می‌دهد.

این عامل روایی ذهن مخاطب را از سطح نقاشی به دنیایی دیگر و جغرافیایی دیگر رهنمون می‌کند. اما برخی از آثار که روایت خود ساخته است. عقل، من و عشق در سه تابلوی به هم پیوسته خود گویای روایتی هستند که هنرمند آن را خلق کرده است. این روایت هم روایت خطی است و هم متمرکز ترتیب قطعه‌های تابلو نشانگر روایت هستند. در اینجا تفاوت خطوط در این اثر که کرشمه سفیر و نستعلیق حامل حیرانی «من» میان عشق و عقل است مضمون این اثر به علت داشتن حالت تعلیق و سرگردانی میان عقل و عشق حامل روایت است.
این منتقدافزود: در نهایت هم‌نشینی و بر هم‌نشینی خط و نقش صورت‌های تازه تولید کرده است. دال‌ها، در بسیاری از آثار دال‌های کلامی نیستند و به دال‌های غیرکلامی بدل شده‌اند. دو رویکرد در خوانش اثر هنری وجود دارد. یکی آنکه مخاطب اثر را مورد مطالعه قرار می‌دهد و دیگر این که از نشانه‌ها و رمزگان تصویری به حاصل آن پی می‌برد.
او ادامه داد: دال‌ها در نظام خوشنویسی سنتی با صراحت به معنا منتهی می‌شوند، اما در این آثار چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد و با تعلیق معنا مواجهیم. البته در این مورد باید مسیری برای رسیدن به مدلول وجود داشته باشد.

این استاد دانشگاه در رابطه نقاشی-خط و تحلیل بینامتنی آن گفت: در رابطه با مسائل بینامتنیت تجربه‌ای در نقاشی به عنوان مصورسازی وجود داشته و سلطه مطلق ادبیات بر نقاشی در گذشته آشکار است. سلطه مطلق به نقاشی در روزگار معاصر از بین رفته و استقلال نقاشی حادث شده. چیزی شبیه به همین اتفاق در خوشنویسی هم رخ می‌دهد. خوشنویسی به ادبیات، نزدیک‌تر بوده است. اما خوشنویسی امروز مستقل از متن و کلام هم به خلق هنری می‌پردازد. در عین حال انتقال معنا با ابزاری به جز کلام در خوشنویسی معاصر دست یافتنی است. آثار جدید نشانی از تحول عمیق در حوزه خوشنویسی دارد.

کد خبر: 40313
Share/Save/Bookmark