گفتگوی هنرنیوز با حسین شیخ الاسلامی؛
نهادهای دولتی کودک و نوجوان را به سمت خط کشی مجازی در ادبیات می برند
حسین شیخالاسلامی پژوهشگر و منتقد حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان گفت: تسهیل دستیابی به آثار برتر، گام اول در آموزش ارزشهای ادبی به کودکان و نوجوانان است.
تاريخ : شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۳۲
شیخ الاسلامی در گفت گو با خبرنگار گروه کتاب و ادبیات هنرنیوز در خصوص ضرورت های آموزش نقد ادبی به کودکان و وجوانان گفت: پاسخ به این پرسش، هم مثبت و هم منفی است، و در حقیقت منوط به تصوری است که ما از نقد و اهداف آن داریم. اگر نقد ادبی را اشراف به متن، به مثابهی دریچهای به جهان نویسنده بدانیم، و در حقیقت برای آن شان فلسفی قائل شویم، پاسخ بدون شک مثبت است، کودک و از آن مهمتر نوجوان، برای کسب لذت از متن، و استفادهی تام از آن، هم میتواند و هم بهتر است که با نقد و نظریهی ادبیات آشنا باشد، بلکه آن را فرا گرفته باشد، این در عرصه نقد و نظریه است که ادبیات از حوزه سرگرمیِ صرف خروج میکند و به دریچهای تبدیل میشود که مخاطب از طریق آن، افق وجودی خویش را گسترش میدهد. بدون شک نوجوان یا کودکی که با نقد، در این معنا آشناست بهتر میتواند از آثار درخشان گذشته و حال ادبیات کودک جهان و ایران لذت ببرد.
وی با بیان این مطلب افزود: اما اگر نقد را همچون سالهای دور گذشته، به معنای جداسازی سره از ناسره، و در حقیقت مقایسه اثری موجود با معیارهای کلیِ ادبیات بدانیم و یا آن را بخشی از علم ادبیات تلقی کنیم، اگرچه آموزش این نقد به کودکان و نوجوانان ممکن است، اما مطلوب نیست، یا دستکم لزوماً مطلوب نیست، چرا که نقد به این معنا، از جوهر و گوهرِ اثر ادبی فاصله میگیرد، تا بدون تاثیرگرفتن از آن بتواند جایگاه اثر را در تاریخ ادبیات مشخص سازد، به این ترتیب، وجود این توانایی در مخاطب کودک و نوجوان، نه تنها به فهم بهتری از ادبیات و آثار ادبی در او نمیانجامد، بلکه عملاً وی را از ادبیتِ موجود در اثر ادبی دور میکند و امکان التذاذ از اثر ادبی را کاهش
” اگرچه آموزش این نقد به کودکان و نوجوانان ممکن است، اما مطلوب نیست، یا دستکم لزوماً مطلوب نیست، چرا که نقد به این معنا، از جوهر و گوهرِ اثر ادبی فاصله میگیرد، تا بدون تاثیرگرفتن از آن بتواند جایگاه اثر را در تاریخ ادبیات مشخص سازد “
میدهد.
این پژوهشگر و منتقد حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان در پاسخ به این پرسش که :« کدام نهادها توانایی و یا مسئولیت به انجام رساندن این مهم را دارند؟» اظهار داشت: هر بنگاه یا موسسهای که به ترویج ادبیات در سطح جامعه و حتی ترویج خرد مدرن در جامعه ما علاقه دارد، میتواند متولی رسمی این حوزه باشد البته دولت و بنگاههای دولتی، در اولویت آخر قرار دارند، چرا که تجربه نشان دادهاست، ادبیات و فلسفه، به عنوان دو حامل اصلی اندیشهی متجدد و مرزشکن، معمولاً با فاصلهای کهکشانی نسبت به دولت، حرکت میکنند و سالها و بلکه قرنها از اندیشهی دولتی پیش هستند، این است که طبیعتا، دولتیها، اگر هم بخواهند به ترویج نقد ادبی در کودکان و نوجوانان بپردازند، با توجه به اقتضائات، محدودیتها و اولویتهایشان، نتیجه این خواهد بود که به هر کودک یا نوجوان، خطکشی مجازی خواهند داد و شیوه متر کردن ارزشهای ادبی در هر اثر را به او خواهند آموخت. در حالیکه نقد و نظریه ادبی، سالهاست از این مرحله گذر کرده و حالا دیگر، هر متن ادبی را واجد حقیقتی یکه و منحصر به فرد میداند که سنجشناپذیر و فهمکردنی است.
وی در تشریح این موضوع تصریح نمود: مرحله اول برای تحقق چنین آرمانی، تلاش برای تسهیل دستیابی کودک و نوجوان به آثار برتر ادبیات مختص به آنان است. تهیه فهرستهای راهنما، آنگونه که سالها در شورای کتاب کودک به صورت علمی و اخیراً در فهرست لاک پشت پرنده به شیوهای متفاوت شاهد آن هستیم، کمترین کمکی که میکند، نزدیکتر کردن مخاطب کودک و نوجوان به آثار اصیل در حوزه ادبی مختص به ایشان است. مرحله دیگر میتواند تلاش برای شنیدن صدای مخاطب و تقویت آن از طریق ایجاد فضاهایی برای نمایش نظرگاههای کودکانه/نوجوانانه است، نشریات کودک و نوجوان ما، میتوانند بار اصلی را در این حوزه به دوش داشته باشند.
وی افزود: گام سوم، میتواند حرکت به سمت دریافت تصویری صحیح از مخاطب کودک و نوجوان، نه در قالبی روانشناسانه، که بیگانه با سرشت و شکل اندیشه نویسندگان ماست، بلکه به شکلی فلسفی، و دروننگرانه، یا به عبارت بهتر پدیدارشناسانه باشد، درهمآمیزی افقهای نویسنده و مخاطب، تنها از این طریق تقویت میشود و تا چنین رخدادی روی ندهد، نمیتوان از کودک انتظار فهم منتقدانه متن ادبی را داشت، چرا که نقد ادبی، به معنای نخستی که ذکر کردم، محصول مستقیم نوعی همجهانی میان مخاطب و نویسنده است و همین مجاورت و همجهانی است که میتواند لذت اصیل ادبی را ممکن سازد لذا با این سه گام، میتوان امیدوار بود، نسلی در جامعه ظهور پیدا کند، که ادبیات و هنر در جانش نشسته است، و به وجهی از وجوه زندگی شخصی و درونیش تبدیل شده است.