از دیرباز دو رویکرد هنر برای هنر و هنر برای اجتماع مورد بحث بوده و موضوعیت ابتدایی آن در جایگاه شعر و ادبیات مطرح میشده اما این بحث در گذر زمان برای سایر دریچههای هنری نیز موزد توجه قرار گرفت که حوزه موسیقی هم از این موضوع مستثنی نبود.
دغدغه اصلی این است که اگر در عرضه هنر تنها مخاطبان را مرود توجه قرار دهیم راه ارتقای سطح کیفی هنر چیست که به دنبال آن بتوانیم سطح کیفی شنیداری مخاطبان را هم تحت تأثیر قرار دهیم. در این بین هنرمندانی که عرصه را خالی از نامآوران موسیقی دیدند فرصت را غنیمت شمرده و با ارائه هر نوع موسیقی سعی در جلب رضایت مخاطبان داشتهاند بی آنکه لحظهای به این موضوع فکر کنند که واقعاً چه نوع موسیقی را عرضه میکنند و آیا نباید به فکر ارتقای سطح سلیقه شنیداری مخاطبان باشند؟!
با در نظر گرفتن موضوع مطرح شده باید به اهداف هنرمندان برای عرضه هنر خود فکر کرد، اینکه این هنرمندان با چه منظوری به روی صحنه میروند یا اقدام به انتشار آلبوم میکنند که با تفکر به این موضوع میتوان دلایل عرضه موسیقی بی کیفیت را در آنها ردیابی کرد. گاه پیش میآید ارائه یک موسیقی بسیار ضعیف را از هنرمندی که سابقهای بس طولانی و درخشان داشته شاهد بودهایم. که در این رابطه دیگر نمی توان شهرت طلبی را عامل ارائه دانست باید به دنبال دیگر دلایل بود و در این میان حتی میتوان تجربه کار نو را در احتمالات گنجاند.
اما با تمام این تفاسیر نباید اجازه داد در خلأ پیشکسوتان عرضه هر نوع موسیقی توسط شهرتطلبانی که آب را گلآلود دیدهاند ارائه شود. جالبتر اینکه این هنرمندان در خلأ منتقدان هم به دفاع از هنر بیریشه خود میپردازند و کسی را در انتقاد به آثارشان نمییابند. همین موضوع آنها را مجاب به ادامه همین روش موسیقایی میکند.
روایت تلختر این حرکت انتقاداتی است که هر از چند گاهی از سوی این شهرتطلبان به سمت موسیقیدانان گوشهنشینی روانه میشود که در حال حاضر از ارائه هنر خود فاصله گرفتهاند. اما هرچه پاسخی دریافت نمیکنند به انتقادهای خود ادامه میدهند و سعی میکند خود را حق به جانب نشان دهند، غافل از اینکه این سکوت، سکوت بزرگانی است که سالها بیدغدغه شهرت به هنر پرداخته و از حاشیهها فاصله گرفتهاند، موسیقی را به اینجا رسانده و برای جوانانی چون این افراد رها کردهاند.
حکایت رهایی و رفتن، حکایتی دیرینه از به اوج رسیدن انسانها در نقطه ای از زمان است که دیگر از فضای جنجال طلبی و شهرت فاصله میگیرند سخنان منتقدانه دیگران اهمیت خود را از دست می دهد و آنچه میماند هنر است و تنهایی. هنر در این مقطع از زندگی برای این هنرمندان مقارن با تنهایی است در حالی که برخی دیگر از هنرمندان در این زمان که به اوج می رسند برای فرار از تنهایی دست به اقداماتی می زنند که چندان در خور فعالیت های قبلی آنان نیست.
از جمله این اقدامات پاسخ به انتقاداتی است که اگر بی پاسخ گذاشته شود پاسخی بهتر بیان می دارد تا اینکه وارد این بازی ها شوند. در نهایت بهتر است جوانان نیز به احترام عمری که نام آوران موسیقی صرف اعتلای این هنر کرده اند چنین بی پرا سخن نگویند.