آنگونه که در کتاب موج سوم تافلر بیان می شود جهان درعصر حاضر وارد دوره سوم یعنی دوره ارتباطات و مبادله اطلاعات شده. جهان امروز، جهان تصویر است و عمده ترین مصداق این تصویر، سینماست. سینما در عصر حاضر یکی از مهمترین ابزارهای هنری و صنعتی در راستای گسترش هویت، فرهنگ و اندیشه مورد نظر، ارزیابی شده است. پستمن در کتاب زندگى در عیش، مردن در خوشى سه دوره یا سه سپهر را براى انتقال معلومات ذکر مىکند: دوره انتقال معلومات به وسیله زبان، دوره مکتوب و بالاخره دوره تصویر (سینمایى و تلویزیونى).
دکتر بلخاری، کارشناس و منتقد فیلم و سینما، در گفت و گویی با مجله بازتاب اندیشه می گوید امروزه نه تنها قدرتها از عنصر تصویر بالاترین استفاده را مىکنند، بلکه ذهنیت مخاطبها هم چنین قدرت و جایگاه پذیرشى را دارد. ما در شبانهروز بین 78 تا 79 درصد اطلاعات دریافتى را از چشممان به دست مىآوریم . طبق تحقیقاتى که طى 10 تا 15 سال گذشته صورت گرفته، انسان با نیمکره راست مغزش با اطلاعات برخورد شهودى مىکند و این اطلاعات، بزرگترین و عمیقترین تاثیرات را روى شخصیت انسان مىگذارد. بنابراین، تصویر، کارآمدترین عامل نه تنها براى انتقال معلومات، بلکه براى تاثیرگذارى روى شخصیت و روان افراد است .
دکتر بلخاری بزرگترین هنر غرب را بتصویر کشیدن معنا دانسته و می گوید روانشناسى مدرن بیانگر این است که تاثیرى که تصویر دارد، هیچ کلامى ندارد و بحثى در روانشناسى وجود دارد که هر تصویر معادل هزار کلمه است .
سینما که از آن بعنوان هنر هفتم هم یاد می شود دارای کارکرد فرهنگ سازی در یک جامعه است. البته خیلی ها تنها کارکرد آن را سرگرمی و لحظه ای سرخوشی می دانند ولی باید دانست همان چند لحظه نیز در زندگی فردی و اجتماعی و الگوسازی در رفتارها بسیار موثر است. در تاثیر سینما بر مخاطبان باید نگاه ویژه ای نیز به تکنولوژی این رسانه جمعی داشت. سینما تشکیل شده از یک سالن تاریک که تعدادی صندلی (از 50 تا 300 نفر) در آن قرار دارد بهمراه پرده ای بزرگ و مستطیل شکل. سالن تاریک و پرده بزرگ و نگاه به بالا از سوی مخاطبین، مقدمه ای لازم برای تاثیراتی هرچند کوتاه مدت بر ذهن و فکر مخاطب در رسانه سینماست.
کار دیگر تصویر و سینما، درگیر کردن احساس و ادراک به صورت توامان است . وانگهى، تصویر یک زبان بینالمللى است که حتى بدون دانستن زبان و کلام دیگرى مىتوان از طریق تصویر، پیام را به همه کس در هر شرایطى منتقل ساخت، زیرا حدی از فهم و ادراک در تمام انسانها مشترک است. یکى از اهداف اصلى غرب، جلب افکار عمومى است. در فضایى که دموکراسى اصل مىشود، راى عمومى قدرتساز است و به همین دلیل باید روى افکار عمومى تاثیرگذارى کرد. جهت دهی افکار عمومی بوسیله رسانه های جمعی انجام می گیرد.
در دهه 90 دو نظریه جدى پیرامون «مدینه فاضله» یا آرمانشهر مطرح شد: یکى «نظم نوین جهانى» که از سوى جورج بوش مطرح شد و دیگرى «پایان تاریخ» فوکویاما . این دو مساله به نحوى از نیتسیاسى غرب در جهانى شدن (globalization) و ایجاد یک فرهنگ جهانى و تحمیل آن بر جهان پرده برمىدارد . مجموعه فیلمهایى که در این دو دهه، بهویژه پس از طرح نظم نوین ساخته شده، اهداف غرب را بهخوبى نشان مىدهد. براى مثال، آمریکایىها فیلمى به نام «روز استقلال» ساختهاند که جلوههاى ویژه بسیارى دارد و بهشدت بر روى آن تبلیغ شد. در این فیلم، یک گروه فضایى به کره زمین حمله مىکنند و آمریکایىها دفاع مىکنند و در نهایت، در روز استقلال آمریکا اینها دشمنان را دفع مىکنند . پیام این گونه فیلمها این است که آمریکا و نظام حاکم بر غرب تنها سیستمى است که جهان را از خطراتى که در آینده رخ مىدهد، حفظ مىکند. (مجله بازتاب اندیشه)
غرب در ذات تکنولوژیکى خودش تفوقطلب است . در فلسفه علم مطرح مىشود که علم فى حد نفسه قدرت مىآورد و به قول فرانسیس بیکن در آغاز رنسانس: «هدف نهایى علم، قدرت است» . در چنین فضایى، غرب براى اعمال این قدرت و کسب مطامع بیشتر، از تصویر بهترین استفاده را مىکند . هالیوود مرکز فیلمسازى آمریکاست که در هر سال 700 فیلم تولید مىکند و سالانه حدود 15 میلیارد دلار سود خالص دارد و نزدیک به 78% سینماها و تلویزیونهاى جهان از آن تغذیه مىشوند . در غرب فیلم خنثى وجود ندارد . الآن مهمترین کارى که غرب مىکند این است که مبانى نظرى خودش را که محصول ایدهها و اهدافش استبه زبان تصویر ترجمه مىکند .
پنتاگون و سیاستگذاری هالیوود
پنتاگون و هالیوود از دیرباز همکاری تنگاتنگی با یکدیگر داشتهاند، چرا که در اختیار نهادن تجهیزات لازم و حمایت از اکران فیلمهای هالیوود از یک سو و ساخت فیلمهای همسو با اهداف پنتاگون از سوی دیگر، همکاری نزدیک دو طرف را رقم زده است. دیوید روب در کتاب اخیر خود با عنوان «نام عملیات: هالیوود» نشان میدهد که چگونه هالیوود با پذیرش نظرات پنتاگون در مورد تغییر فیلمنامهها، حذف مسایل واقعی اما ناخوشایند، سانسور جنایات جنگی و پرهیز از نشان دادن صحنههای استعمال موادمخدر و مشروبات الکلی، عملاً به یک جریان گسترده خود سانسوری در ایالات متحده دامن میزند. البته هدف نهایی آنان از این اقدامات کمک به ایجاد یک تصویر ذهنی مطلوب از ارتش در اذهان مخاطبان به ویژه کودکان و نوجوانان که سربازان آینده ارتش ایالات متحده هستند و همچنین نمایندگان کنگره که باید همه ساله بودجه هنگفت نیروهای پنجگانه ارتش را تصویب کنند، میباشد.(پنتاگون و هالیوود، ماهنامه سیاحت غرب)
دیوید روب نویسنده و تهیه کننده سینما نسبت به سانسورگری پنتاگون در هالیوود اعتراض کرده و در مصاحبه ای در مجله «مادر جونز» می گوید: بیتردید فیلمی به نام حمله هوایی که توسط کای روث ساخته شد، بهترین نمونه از فیلمهایی این چنین است. وی که اغلب به عنوان بدترین کارگردان هالیوود نیز شناخته میگردد، تصمیم گرفته بود که فیلمی در مورد جنگهای هوایی در سالهای جنگ جهانی دوم و نقش ناوهای هواپیمابر در آنها بسازد. نقشهای اول این فیلم را یک خلبان جوان یهودی و یک خلبان جوان سیاهپوست برعهده داشتند. البته هر دو نفر آنها بر روی کشتی در معرض اقدامات نژادپرستانه قرار داشتند.
اما مقامات پنتاگون اعلام نمودند که اجازه ساخت هیچگونه فیلمی با این مفاهیم را نخواهند داد. لذا باید این فیلمنامه تغییر یابد. به علاوه، اعلام نمودند که ما متمایل به همکاری در ساخت فیلمی در مورد جنگ جهانی دوم نیستیم، بلکه شما باید در مورد هواپیماهای عصر مدرن فیلم بسازید. البته وی با این پیشنهادها مخالفت نکرد و فیلم موردنظر آنها را ساخت. فیلمی که در آن از دو جوان یهودی و سیاهپوست و هواپیماهای ملخی خبری نبود. بدین ترتیب، پس از مشاهده این اثر، شما بایک فیلم معمولی و کاملاً تحریف شده مواجه میشوید.
وودی آلن که در لیست سیاه دولت آمریکا قرار دارد همراه باربارا استیرسند که وی نیز در لیست سیاه جایی برای خود دارد، فیلمی با عنوان"راهی که ما می رویم" را ساخته اند که اشاره به افول اخلاقی و دینی و مذهبی دولت آمریکا و سیاستمداران آمریکا می کند. آنها در لیست سیاه قرار دارند چون از واقعیت ها سخن گفته اند.
صهیونیزم و هالیوود
لازم است بیاد داشته باشیم که ارتبط تنگاتنگی میان یهودیان صهیونیزم با صنعت سینمایی هالیوود وجود دارد.
معروف ترین و بدنام ترین تولیدکننده و فروشنده محصولات هرزه نگاری در دوران پس از جنگ، روبی استورمن بود. بر اساس گزارش وزارت دادگستری آمریکا، استورمن(یهودی) در سراسر دهه 1970، کنترل بیشتر محصولات هرزه نگاری رایج در آمریکا را در دست داشته است.
بیشتر بازیگران پیشتاز مرد و نیز شمار قابل ملاحظه ای از ستارگان زن در فیلم های مستهجن دهه های 1070 و 1980 را یهودیان به خود اختصاص داده اند. به عنوان یک نمونه از این بازیگران فاسد یهودی می توان به هایدی فلایس اشاره کرد که به مادام هالیوود معروف است. «علت شهرت او به مادام هالیوود این است که وی ریاست تعدادی از زنهای فاسد و اداره این امور را عهده دار است.» (میرلوحی، 1380)
برخی از ستاره های فیلم های مستهجن، خود را به صورت جنگجویان خط مقدم در پیکار مقدس و معنوی میان آمریکای مسیحی و انسان مداری سکولار تلقی می کنند. به گفته فورد، هنرپیشه های یهودی فیلم های مستهجن، اغلب شادمانی خود را از اینکه به معتقدان مسیحی نسبت حیوانات چهارپای خشکه مقدس، آنارشیست، عیبجو، خرمگس بدهند، نشان داده و نسبت به آنان مباهات و فخرفروشی می کنند. با این استدلال، دخالت یهودیان در صنعت پورنوگرافی، نتیجه نفرت و بیزاری آنان از مرجعیت و اقتدار مسیحیت است: آنان در تلاش برای تضعیف فرهنگ مسلط و غالب در آمریکا، با استفاده از انهدام و تخریب اخلاق هستند. پورنوگرافی از نظر برخی از فعالان یهودی در این صنعت، راهی برای آلوده کردن و به فساد کشاندن فرهنگ مسیحی است.(سیاحت غرب، 1385)
یهودیها نهتنها جاهای خالی و نهتنها 50 درصد، بلکه تمامی صنعت هالیوود را در اختیار خود گرفتند. در یک تحقیق مفصل در سال 1994 باعنوان «زنجیر مقدس؛ تاریخ یهودیها» نرمن اف کانتور استاد دانشگاه نیویورک خاطرنشان کرده است که تولید و توزیع فیلم هالیوود در50 سال اول تقریباً بهطور کامل تحت سلطه یهودیهای مهاجر بود و در حال حاضر هم در بالاترین سطح توسط یهودیها اداره میشود.
مدیران اجرایی هالیوود از تأسیس اسرائیل در 1948 استقبال فوقالعادهای کردند. بعدها یکی از مدیران اجرایی هالیوود، رابرت بلومف، در این باره میگوید: «اسرائیل، حتی برای افرادی از ما که کمترین حس یهودی بودن را داشتند بیانگر حالت خاصی بود، یعنی ما صاحب سرزمین شده بودیم. یعنی ما هویت داشتیم... همه اینها بهشدت، دلگرم کننده بود.»
تصاویر منفی فراگیر از مسلمانان و اعراب
هالیوود در ابراز حمایت از اسرائیل و مخالفتش با دنیای عرب و مسلمانان که سرسختانه مخالف تهاجم صهیونیستها هستند یک ژانر سینمایی را درباره کشمکش عربها و اسرائیلیها ایجاد کرد. هالیوود طی 50 سال گذشته با این هدف فیلمهای زیادی همچون «آدم خوب/ آدم بد» ساخت که در آنها سادهنگرانه یهودیهای قهرمان و درستکار را بر عربهای خائن و بیتمدن پیروز کرده است. در سال 1960 دستکم 10 فیلم اصلی هالیوود با همین محتوا ساخته شد.
دانشمند عرب و استاد بازنشسته خبرنگاری رادیو و تلویزیون در دانشگاه ایلینویز جنوبی، جک جی شاهین در بررسی دقیقاش از تلویزیون، تصویر منفی فراگیر از عربها که توسط شبکههای تلویزیونی آمریکا ارائه میشود، در کتاب خود ثبت کرده است. دکتر شاهین در نوشتن این کتاب با بیش از 100 برنامه تلویزیونی مشهور، کلاً در حدود 200 قسمت و تعداد زیادی از مصاحبههای مجریان، تهیهکنندگان و نویسندگان تلویزیون را بررسی کرده است.
پروفسور شاهین در جمعبندی وضعیت اسفناک میگوید: «چون اعراب و شهروندهای عرب توسط بسیاری از اعضای هالیوود تحقیر میشوند، بسیاری از آمریکاییها و نمایندگان سیاسی آنها، دیدگاه مثبتی نسبت به اعراب ندارند. برداشتهای آنها تا حدودی بر پایه تصاویر موهوم صفحه تلویزیون است،... کلیشهها ادامه دارند.»
آنها نه تنها اطلاعاتی به بینندگان میدهند، بلکه تصاویر ذهنی ما را نیز شکل میدهند. آمریکاییهای غیریهودی هم قربانی تسلط یهودیها و صهیونیستها بر صنعت سینما و تلویزیون آمریکا هستند. آنها با تبلیغات، بیاعتمادی مصنوعی و دشمنی را بین افرادی که، به طور عینی، هیچ منافع متضادی با هم ندارند پرورش میدهند. رواج تعصب و دشمنی علیه اعراب و مسلمانها توسط هالیوود و تلویزیون آمریکا نه تنها دهها میلیون آمریکایی را تحت تأثیر قرار میدهد بلکه صدها میلیون بیننده زودباور دیگر نیز در سراسر جهان از این برنامهها الگوگیری میکنند.
این تبلیغات مسموم طی دهههای متوالی عواقب بلند مدتی به بار آورده است. این سیل سمی تعصبات قومی- مذهبی به طور قابل فهمی مایه انزجار صدها میلیون عرب و مسلمان سراسر جهان شده است- انباری بزرگ و در حال رشد از انزجار و خشم پدید آورده است که مطمئناً یک روز با شدت زیادی منفجر خواهد شد. (سنیدی، 1386)
برای مطالعه بیشتر اثرات صهیونیزم بر سینما می توانید به کتاب سینمای صهیونیزم نوشته عبدالله ناطقی که به بررسی استفاده تفکرات صهیونیستی از سینما در راستای نیل به اهداف مورد نظرشان پرداخته، مراجعه فرمایید. این کتاب به بررسی سیطره صهیونیسم بر سینمای آمریکا و جهان پرداخته و القائات یهودی را در پس سینمای کودک و سینمای اسطوره ای و خرافی مورد توجه قرار داده است. همچنین در این کتاب از رواج فساد و خشونت به عنوان دو ویژگی مهم سینمای صهیونیستی یاد شده است.
سیاستگذاری هالیوود برای جهانیان اینست که باید به بهترین وجه بهشت روی زمین برای سرمایه داران و پولداران و نخبگان را به مردم دنیا نشان دهد. به تصویر کشیدن آسمان خراشها، پیشرفتهای تکنولوژیکی، سلاح های مدرن، جابجایی سریع اطلاعات و ارتباطات دیجیتال، زیرکی های امریکایی از جمله نکاتی است که در فیلم های هالیوودی همچون «دشمن ملت»، «سه گانه ماتریکس»، «زار داوینچی» و... مورد استفاده قرار می گیرد.
هالیوود بر روی چهار ژانر وحشت و ترس، سکس و مسائل جنسی، خشونت و جنایت، و اکشن و تخیلی که تحریک کننده هیجانات انسانی است مانور می دهد واز این جهت آنچه که مورد پسند افکار عمومی قرار گرفته و اغلب فیلم های پر فروش از قالب این چهار ژانر استفاده می کنند. با کمی دقت متوجه می شوید آنچه که اغلب فیلم ها تولید می کنند بر سه قوه غضب و شهوت و تخیل تکیه دارد که هر سه این قوا دستاویز شیطان در به گمراهی کشیدن انسان است. با این اوصاف آیا نمی توانیم نتیجه بگیریم سینمای پر مخاطب امروز هالیوود وسیله ای است با رهبری شیطان؟ بطور دقیقتر، شیطان راهبرنده افکار عمومی که مخاطب سینما هستند، می باشد.
در این ورطه وظیفه سینمای دینی و دیندارانی که به موضوع سینما می پردازند بسیار مهم است. یکی از بهترین موضوعاتی که سینمای دینی باید به آن بپردازد زندگی پاک یا همان حیات طیبه در این سرای ناپاک و پر از گناه و ظلم و ستم است. به تصویر کشیدن یک زندگی دینی که نه تنها تضمین کننده آخرتی آباد است بلکه آرامش و دغدغه مندی تعالی و رشد انسانی را در همین زندگانی مادی نشان می دهد. مفاهیم و موضوعات بسیار گسترده ای در زوایای مختلفی می توان در حوزه دینی فیلم ساخت.
منابع:
1) مهدویت و هالیوود، گفت و گو با دکتر بلخاری، مجله بازتاب اندیشه، شماره 15
2) میرلوحی، سیدهاشم، آمریکا بدون نقاب، انتشارات کیهان، 1380، صفحه 80.
3) نقش یهودیان در صنعت هرزه نگاری(پورنوگرافی) آمریکا، ماهنامه سیاحت غرب، شماره ۳۳، فروردین ۱۳۸۵.
4) هالیوود در تسخیر صهیونیسم، عبدالله محمود سنیدی، روزنامه همشهری، 3 اردیبهشت 1386.
5) پنتاگون و هالیوود. ماهنامه سیاحت غرب.
منبع: سایت فرهنگ انقلاب اسلامی