نگاهی به مجموعه تلویزیونی «ستایش» به کارکردانی سعید سلطانی؛
هیچکس جرأت همزاد پنداری با «ستایش» را ندارد
تاريخ : دوشنبه ۲۷ تير ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۳۹
انسان در این جهان محصور در دایرهای از جبر و اختیار است که فلاسفه و حکما در باب آن سخنان بسیار گفته و نقل کردهاند. در این روایات و متون مانده از تاریخ جدل فکری بین حکما، آنچه مانده است و میباید و شایسته است در مباحث به آن استناد کرد این است که مشیت و ارادهی خداوند است که سرانجام در جهان جاری میشود اگر چه ما در برخی امور مختار و در برخی دیگر مجبوریم.
بخشی از سرنوشت انسان را که ممکن است بسیار هم سخت و تاثربرانگیز باشد، میتوان در موضوع پرداخته شده در مجموعه تلویزیونی «ستایش» دید. در این مجموعه ما با انسانی مواجهیم (ستایش) که بلاهایی اغراقآمیز بر سر او میآید و همین است که شاید برخی مردم و منتقدان را بر آن داشته که چندان با موضوع مبالغهآمیز ارتباط برقرار نکنند.
در نظر بگیرید فردی (ستایش) را که از ابتدا برای ازدواج با فرد دیگری (صابر) دچار سوءتفاهمهای خانوادگی است. پس از مدتی برادرش که دارد از جنگ فرار میکند کشته میشود و پای پسری که دوست برادرش و خواهان اوست (صابر) در این میان گیر است؛ این گره اولیه که به نظر مخاطب تا پایان سریال را به خود درگیر میکند، پس از مدتی به گرههای دیگری پیوند میخورد و بلاهای دیگری را هم به همراه میآورد. دو جوان (صابر و ستایش) علیرغم میل باطنی خانوادههایشان ازدواج میکنند؛ پس از ازدواج پسر، از خانهی پدری (حشمت فردوس) و سپس کارش که مرتبط با پدر است اخراج میشود، به این زندگی سخت بیکاری این خانوادهی جوان هم اضافه میشود، پس از مدتی پای «جاری» حسود (انیس) به قصه باز میشود و در همین میان مادر دختر که برای مخاطب منجی دختر از دست «جاری» است بی آنکه مخاطب فکرش را هم بکند، مرحوم میشود. پس از مادر، خانواده ستایش و صابر، پشت سر هم بد بیاری میآورد و مخاطب در هر قسمت شاهد ماجراهای بسیار تاثربرانگیز از یک خانواده را مشاهده میکند. پس از مدتی با دسیسههای جاری حسود (انیس) و به قصد مطامع مالی دردسری برای «صابر» که به زعم او رقیبی برای «طاهر» برادر بزرگتر است ایجاد میکند و صابر در یک تعقیب و گریز آسیب دیده و راهی بیمارستان میشود و پس از مدتی فوت میکند. پس از مرگ صابر، پدر ستایش هم آلزایمر می گیرد و خلاصه، او میماند و کلکسیونی از بدبختیها و مرگ چهار عزیز، به اضافه اینکه هنوز پدر شوهرش با او خوب نیست و حتی میخواهد سرپرستی فرزندانش را هم از او بگیرد. خلاصه ما در این اثر با زنی مواجه هستیم که برادر، مادر، پدر و همسر خود را از دست میدهد و معلوم نیست این زن قرار است چه الگویی برای دختران جوان ایرانی باشد؟
به بیان دیگر اینقدر برای این زن مصیبتهای مختلف رخ داده است که حتی کسی جرأت نمیکند با او همزاد پنداری کند! توضیح این نکته را در این بین ضروری میدانم، که در طرح این مساله که کسی با این دختر همزاد پنداری نمیکند این نیست که تطابق این موضوع با واقعیت اندک است، بلکه مساله اینجاست که اینقدر اغراق در بیان گرفتاریهای یک زوج جوان در یک خانوادهی جوان مطرح شده که بازتاب منفی در بین خانوادهاها داشته است. اساساً برخی از خانوادهها که به شکل حرفهایتر با آثار تلویزیونی ارتباط دارند از خود میپرسند که حال اگر از این به بد هر اتفاق خوشاند دیگری هم برای این زن بیافتد، طبیعتاً جای خالی برادر، پدر، مادر و از همه نزدیکتر همسر را برای او پر نخواهد کرد. در اینگونه آثار تلویزیونی و در این شرایط اجتماعی کشور که شبکههای ماهوارهای تلاش میکنند مخاطبان تلویزیون ایران را تنها به این بهانه که تلویزیون ما ماتمکده است، به سرقت ببرد، آیا ساخت چنین محموعههایی و روایت کردن چنین زندگیهای سختی درست است؟
شاید بتوان گفت با رخ دادن یکی از این اتفاقات بد، در یک مجموعه تلویزیونی میشد کل کار را با روایت کرد حتی به گونهای که مخاطب دوست داشته باشد و با آن از صمیم قلب همراهی کند نه همانند امروز که مخاطبان ستایش تا هفته آینده غمگین شرایطی هستند که بر زندگی ستایش حاکم است و البته کارگردانی با نام و نشان این مجموعه، حتما نمیخواهد بگوید قصد ما همین بوده و اگر این اتفاق افتاده ما موفق شدهایم!
سعید سلطانی امروز وارد مجموعهسازی نشده است. از او تا بهحال آثار درخشانی در تلویزیون دیدهایم، مجموعه تلويزيوني «ميعاد در سپيده دم»، «سال هاي برف و بنفشه»، «خانه يي در تاريکي»، «لبه تاريکي»، «شکرانه»، «پس از باران»،«رسم عاشقي» و ... . او به خوبی میداند که باید مخاطب را چگونه پای تلویزیون نگه دارد اما این هم اغراق در بیان موضوع غیر از دلزدگی مخاطب دستاورد مهم دیگری نخواهد داشت.
متاسفانه مجموعه «ستایش» حتی اگر بخواهد صبر و استقامت یک زن در برابر مصائب را هم به تصویر یکشد اما این همه مصیبت بزرگ برای یک زن جوان اگرچه باورکردنی است اما بسیار تلخ و در شرایط فعلی ضرر آفرین است.