این روزها فیلم سینمایی «آینه های روبرو» به کارگردانی«نگار آذربایجانی» و تهیه کنندگی «فرشته طائر پور» در حال اکران عمومی در سینماهای است. نگار آذربایجانی قبل از کارگردانی این فیلم به عنوان اولین تجربه خود در سینمای ایران ، به عنوان بازیگر در فیلم سینمایی«نسل سوخته» ساخته «مرجوم رسول ملاقلی پور» فعالیت داشته و فیلم «آینه های روبرو» به عنوان نخستین فیلم سینمایی این کارگردان ساخته شده است.
فیلمی که موفق شده جایزه بهترین کارگردانی را برای«نگار آذربایجانی» و جایزه بهترین بازیگری برای« شایسته ایرانی» در فستیوال سیراکیوز، جایزه بزرگ فستیوال «شری» را از پاریس ، جایزه بهترین فیلم بلند هیات داوران جشنواره فیلم «آستن» در تگزاس ، جایزه بهترین فیلم بلند داستانی از فستیوال نروژ را به دست آورد. پس فیلمی که توانسته در اکثر فستیوال های جهانی سینما موفق عمل کند نمی تواد فیلم بدی باشد و گواه ان جوایزی است که جشنوارهای مختلف به این فیلم اهدا کردند. اصولا در سینمای ایران ساخت فیلم هایی که موضوعات حساسی را به عنوان سوژه خود مورد استفاده قرار می دهند کاری ساده ای نیست. چون فیلمنامه نوی و کارگردان اثر باید نهایت دقت خود را به کار گیرند تا از برخی از خطوط قرمزی که دراین زمینه وجود دارد عبور نکنند. چون عبور از خطوط قرمز یعنی به اکران نرسیدن یک فیلم ؛ اما فیلم سینمایی«آینههای روبرو»به سلامت توانسته از این خطوط قرمز گذر کند.
در سینمای کشورمان ساختن فیلم اول برای کارگردانان جوان کاری بسیار سخت است. چرا که اکثر این گونه فیلمسازان برای تجربه نخست خود به سمت ساخت آثار جنگی و طنز می روند و اما نگار آذربایجانی برخلاف سایر فیلمسازان به سمت ساخت فیلم اول خود با موضوعی حساس و کاملا جدی رفته ، تاجایی که فیلم این روزها در حال اکران عمومی است توانسته فروش خوبی هم داشته باشد. درواقع این فیلم جسارت،خلاقیت، بیان صریح تابو و روایت موضوعی را دارد وفیلمساز نشان داده که می توان به سلامت و با درایت از برخی حساسیت ها عبور داشت وترکیب سبک روایتی و مرسوم یک فیلم جادهای را با نوآوریهای چشمگیر در فیلمسازی دارد.
فیلم روایت گر «رعنا» و «آدینه» دو زن جوان از دو موقعیت کاملا متفاوت خانوادگی و اجتماعی است که بر اثر حادثهای با هم مواجه و همسفر میشوند . در واقع فیلم داستان بیقراری ، تقدیر و مواجهه این دو زن را در موقعیت های مختلف اجتماعی برای مخاطب بیان می کند. به خصوص بحث جنسیت گرایی و فاصله بین زن و مرد بودن و معضل دو جنسه بودن را مطرح می کند. در واقع فیلم در ابتدا به صورت روایتی موازی از زندگی زنی مذهبی، ساده و پایبند به اخلاقیات به نام «رعنا» با بازی «غزل شاکری» که شوهرش در زندان به سر می برد شروع می شود. زن خانواده ای فقیر و متعصب و پایبند به سنت ها دارد و به همین خاطر زن برای آزادی شوهراش مجبور می شود کار کند. در سوی دیگر زنی دیگر به نام «آدینه» با بازی «شایسته ایرانی» را داریم که بین زن بودن ومرد بودن مشکل دارد و دراین چنین شراطی خانواده اش می خواهند او به اجبار شوهر دهند و به همین خاط تنها راه چاره را در فرار از خانه و پناه بردن در اجتماع بی رحم می داند. به شکا تصادفی با رعنا آشنا می شود.
فیلم به شکل ظریف به زندگی زنانی می پردازد که تنها به دلیل زن بودن مجبورند برای حفظ آبرو و برای جبران اشتباهات دیگران کار کنند و خم به ابرو نیاورند . زنانی که عاشق خانواده ، شوهر و فرزندان خویش هستند وتن به هیچ گونه ذلت وخواری نمی دهند . در سوی دیگرفیلمساز با پرداختن به موضوع تعصب های کورکورانه در خانواده های سنتی و فراموشی مشکل به جای حل آن از معضلی به نام آدمهای ترانس در ایران برای مخاطب حرف می زند. آدمهای که اکثر ا به جای حمایت خانواده ، طرد شده وراهی جزنابودی یا فرار از خانواده را ندارند. فیلم در بیشتر سکانس ها وپلان ها تلاش کرده که حس همذات پنداری با «آدینه» و«رعنا» را در مخاطب برانگیزد.
همان گونه که گفته شد ساخت چنین فیلمی، کار ساده و آسانی نیست و کارگردان فیلم، آرام آرام مخاطب را با واقعیت های موجود در اجتماع آشنا می کند و به مرو شخصیت ها را برای مخاطب کالبد شکافی می کند ودر این راه با استفاده از لحظات بسیار غافلگیر کننده و جذابی برای مخاطب باورهای اجتماعی مهم و نادرست را در فرهنگ کنونی ایران مطرح میکند. درواقع در این فیلم فیلمنامهنویس برای درامپردازی و خلق شخصیت ها اسیر داستان متفاوت وحساس فیلم نشده و فارغ از حساسیت های مضمونی اثرتلاش کرده که به شکل بی طرفانه ای شخصیت های فیلم را در موقعیت های مختلف فردی و اجتماعی قرار دهد و به بیان برخی از محدودیتها و باورهای غلط درمورد زندگی یک فرد با بیماری خاص بپردازد.
فیلم به خوبی آیینه ای در برابر مخاطب قرار داده و نشان می دهد که اگر تک تک اعضای یک خانواده از یکدیگر در مشکلات و معضلات فردی و اجتماعی حمایت لازم را انجام ندهند نتیجه این می شود که خانواده به فروپاشی عاطفی و انسانی می رسد و فرد به جای حل معضلات ومشکلات خود در نهاد خانواده با نظارت والدین خود به اجتماع بی رحم پناه می برد و با اشتباهات مکرر به روح و روان خود و خانواده اش آسیب وارد می کند. ای بسا که این اقدام زمینه نابودی همه اعضای خانواده را نیز رقم زند.