"در مسیر زاینده رود" تا امروز توانسته مخاطبان زیادی را به خود متوجه کند. این سریال برخلاف اغلب سریالهای تلویزیون پر از بازیگرانی است که هر کدام کارنامه پر و پیمانی در حوزه تئاتر دارند. مهدی سلطانی یکی از آنها است که با بازی خود در نقش بهزاد مصیب توجهها را به سمت خود جلب کرد.
به گزارش هنر نيوز به نقل از مهر، بده بستان های بازیگران تئاتر و سینما حالا به عرصه تلویزیون هم کشیده شد. " درمسیر زاینده رود" بار دیگر استعداد بازیگران تئاتر را به رخ تمام آنهایی کشید که معتقدند بازیگر تئاتر، نمی تواند در مدیوم تصویر ظاهر شود و مخاطب را جذب کند. مهدی سلطانی با بازی در نقش حاج بهزاد توجه خیلی ها را به خود جلب کرد. او نه اصفهانی است و نه تجربه فراوانی در کار تصویر دارد. البته دهه هفتاد نقش های کوتاهی در سریال "کارآگاه" و "محاکمه" حسن هدایت داشته و با این کارگردان سینما را هم تجربه کرده است. اما عمده فعالیت های او به صورت جدی به تئاتر و آن هم بازیگری در این عرصه مربوط می شود.سلطانی بیش از 25 نمایش بازی کرده و دارای مدرک دکترا تئاتر از دانشگاه آوینیون فرانسه است.اوعضو هئیت علمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.
شما تجربه بازی در بیش از بیست و پنج نمایش را دارید. با وجود تجربه اندک تصویری هم که در سینما و تلویزیون در دهه هفتاد داشتید، با مجموعه "در مسیر زاینده رود" بازی تان مورد توجه قرار گرفت. فکر نمی کنید با این سابقه کاری، این دیده شدن کمی دیر اتفاق افتاد؟
ابتدا باید تعریفی از دیده شدن ارائه بدهیم. بازی در چند سریال و دیده شدن توسط مردم مبنی برخوب دیده شدن نیست و بازیگری می تواند حوزه تئاتر هم مورد توجه قرار بگیرد. دغدغه اصلی من تصویر نیست. کارم را از تئاتر شروع کردم و در حال حاضر مشغول تدریس در دانشگاه تهران هستم. اگر شرایط برایم پیش بیاید و پیشنهاد خوبی هم داشته باشم میتوانم کار تصویر را بپذیرم. کارهایی که پیشنهاد شده بنا به دلایلی برایم قابل قبول نبوده یا خیلی وقت ها شرایط برای پذیرفتنشان مساعد نبود. البته معنی این حرف این نیست که من فقط کار تئاتر انجام می دهم و اگر کار تصویر خوبی پیشنهاد شد نمی پذیرم.
یعنی بازیگر تئاتری و سینمایی و تلویزیونی به نظر شما از هم جدا نیستند؟
در یک دید کلی خیر و به نظرم همه بازیگران این سه عرصه هنرمندند.
واقعیت این است که شما با یک سریال تا اندازه زیادی دیده شدید. این توجه بعد از این همه سال برای خودتان جالب نبود؟
برای کسانی که در عرصه بازیگری کار می کنند دیده شدن کاری ندارد، چون سریال های مختلف و کارهای زیادی بهشان پیشنهاد می شود.
منظور از دیده شدن، خوب دیده شدن است.
من هم می خواستم همین را بگویم. فکر می کنم بخش زیادی از این ماجرا به شانس برمی گردد. بازیگری ممکن است شانس بیاورد و متن خوبی دستش برسد و بعد هم یک کارگردان خوب به او پیشنهاد همکاری بدهد و همه چیز به گونه ای باشد که او دیده شود. این اتفاق نه تنها در مورد امثال من بلکه در مورد تاریخ سینمای ایران و جهان صدق می کند. ما زیاد دیدیم که یک دفعه بازیگری با یک کار دیده شده است و حالا اگر واقعا بازیگری بداند و تخصص داشته باشد می تواند حضورش را به صورت مستمر ادامه بدهد. بعضی ها هم ممکن است بعد از یک بار بازی دیگر هیچ وقت مثل دفعه اول مورد توجه قرار نگیرند. دلیلش هم این است که این ها بازیگر نیستند و تخصص بازیگری ندارند.
یعنی فقط یک بارآن هم بر اساس شانس درست انتخاب شدهاند.
دقیقا. مساله دوم هم این است که تهیه کنندگان ترس از این دارند طرف کسانی بروند که چهره نیستند، هر چند این افراد بازیگر باشند. بعضی مواقع می شود بهشان حق داد چون باید حداقل بودجه ای که صرف ساخت فیلمشان کرده اند، برگردانند. خیلی هایشان هم معتقدند مخاطب عام به خاطر دیدن چهره فلان بازیگر به سینما می رود و بلیط تهیه می کنند. ممکن است خیلی بازیگرها از چهره ها بهتر کار کنند اما تهیه کننده نمی تواند این ریسک را بکند که او را برای فیلمش انتخاب کند. یک وقت هم تهیه کننده و کارگردان بازیگران را نمی شناسند که مثلا در عرصه تئاتر فعالیت دارند. ما چند تا کارگردان سینما و تلویزیون داریم که اهل تئاتر دیدن هستند؟ چون تئاتر ندیدهاند، بازیگرهای این عرصه را هم نمی شناسند و نمی توانند از بین آن ها انتخاب کنند. کارگردانانی مثل حسن فتحی که مدام تئاتر میبینند چون از دل تئاتر بیرون آمدهاند استثنا هستند.اگر هم کارگردان بپذیرد بازیگر تئاتر در فیلمش ایفای نقش کند، باز ممکن است تهیه کننده در مورد این مساله مقاومت داشته باشد.
فکر می کنم این نشناختن از همه مهمتر است . در تلویزیون که مشکل جذب سرمایه وجود ندارد اما در چند سال اخیر این اصرار وجود دارد که از چهره استفاده شود. این چهرهایی که مدام در همه سریال ها تکرار می شوند، اساسا چهره جدید برای مخاطب جذاب است و حالا اگر در کنار آن قصه خوبی هم داشته باشیم و بازیها هم مناسب باشد به جذب بیشتر بیننده کمک می کند. به نظرم حاضری خوری در عرصه سینما و تلویزیون در میان کارگردان های ما رایج شده است. اهل خطرکردن نیستند و روحیه جستجو گری هم بین شان وجود ندارد. در مورد سینما هم به نظرم ما دو، سه بازیگر بیشتر نداریم که می توانند مخاطب را به سینما بکشانند و مابقی بازیگرها اگر قصه خوبی در کار نباشد به آن معنا پول ساز نیستند.
بله بخشی به نشناختن تهیه کننده و کارگردان بر می گردد اما باید در نظر داشته باشیم که در مورد مخاطب عام حرف می زنیم و این مخاطب سریال را به خاطر کیفیتش نمی بیند و بیشتر چهره مورد نظرش است
مخاطب عام بیشتر دنبال قصه است تا چهره، چیزی که او را با خود همراه کند.
اما او می خواهد هنرپیشه مورد نظرش را هم ببیند. البته اگر قصه هم خوب باشد و بازیگر هم کار خودش را درست انجام بدهد مخاطب از دیدن آن لذت می برد. ما هیچ وقت به خاطر دیدن چهره یک موزیسین به کنسرت نمی رویم، ما می خواهیم موسیقی خوب گوش کنیم. اما الان مردم به خاطر قیافه موزیسن ها به کنسرت می روند و اینکه چه آهنگی قرار است بشنوند و کیفیت این موسیقی در چه حد است، در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد.البته حرف های من به معنی این نیست که همه چهره ها بد هستند.
اگر خوب انتخاب بشوند که خیلی هم خوب است.
ایده آل این است چهرهای که در فیلم ها بازی میکند از راه تخصص، تکنیک و لیاقت هایی که مختص علم بازیگری است به جایگاهش رسیده باشد نه از راه مناسبات غیر حرفه ای.
در بازی شما اغراقی وجود ندارد. ایرادی که خیلیها در مورد بازیگرهای تئاتر می گیرند . شما در سریال حسن فتحی نرم بازی می کنید و اصلا از چارچوب فیلم بیرون نمی زنید. از تجربه های تصویری که در دهه هفتاد داشتید، استفاده کردید؟
تجربه که به آدم کمک می کند. اما الان تئاتر و سینما و تلویزیون به هم نزدیک شده و بازی ها ریز شده است.بازیگری را اگر به دو بخش تقسیم کنیم یکی ایفای نقش و یکی رسیدن به آن است. رسیدن به نقش در تئاتر،تلویزیون و سینما یکی است اما در ارائه نقش مدیومها با هم متفاوتند.بازیگری که قرار است در سالن اصلی تئاتر شهر نمایشی را اجرا کند اجرایش در سالن چهارسو متفاوت است. ایفای تلویزیونی با سینمایی متفات است. برای من همیشه این مهم است که چگونه عملی را انجام بدهم که علاوه بر اینکه از فیلتر بازیگری بگذرد، بازی به نظر نرسد و به واقعیت نزدیک باشد. من پیرو این حرف لورنس الویه هستم که میگوید بازیگری هنر متقاعد کردن است. ابتدا متقاعد کردن خویشتن که به واسطه آن مخاطب هم متقاعد بشود. من می خواهم خودم را متقاعد کنم. سعی می کنم به گونه ای عمل کنم که توهمی از یک اکت برای خودم و مخاطب ایجاد کنم. بازیگری مثل دوچرخه سواری هم سخت و هم راحت است. چطور می شود در شرایط دورغین و فرض شده توهمی از یک واقعیت ارائه بدهیم. اگر به جایی هم رسیدم به خاطر همین است.
تئاتر را از چه سالی شروع کردید؟
سال 71 وارد دانشگاه شدم و از آن به بعد وارد عرصه نمایش شدم.
اولین کار حرفه ای تان کدام نمایش بود؟
"چند و چون به چاه رفتن چوپان" نوشته علیرضا نادری بود که سال 73 در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد و مورد توجه هیئت داوران هم قرار گرفت.
چرا کمتر سراغ کارگردانی رفتید؟ تنها دو نمایش آن هم در دهه هفتاد.
چون مجالش نبود. کارگردانی به اندازه بازی در چند نمایش از آدم وقت می گیرد. کارگردان باید یک سال روی کارش وقت بگذارد. باید متن را بارها بخواند و بازیگر انتخاب کند. مناسبات اداری را بررسی کند و خیلی چیزهای دیگر که تمرکز روی همه شان واجب است و مهمتر اینکه در اینجا باید تا آخر نمایش حضور داشته باشی.
دوست دارید کارگردانی را به صورت وسیعتری ادامه بدهید؟
بله دوست دارم این کار را با دانشجویانم تجربه کنم.
منظورم این است که ترجیحتان بیشتر بازیگری است یا کارگردانی؟
من با بازیگری شناخته شدم.
اصرارتان این است که همین شان را حفظ کنید؟
اصرارم این است که در هر عرصه ای باشم خوب ظاهر شوم.من کارگردانی راهم دوست دارم اما چون روی کارم وسواس دارم باید شرایط برای انجام کارگردانی تئاتر مهیا باشد. باید کاری کنم که بعدها رویم بشود بگویم این کارها برای من است.
از کارگردانی دو نمایشی که در کارنامه کاری تان است، شرمنده نیستید؟
آن دو کار پروژه هایی بود که باید در دانشگاه انجام می دادم.
اجرا هم شد
بله. روی نمایش "خانه عروسک" نوشته ایبسن ماه ها کار کردیم و سه ساعت و نیم اجرایش طول کشید. این را می شود از عکس های کار فهمید. دومین کارم پروژه فوق لیسانسم بود از آرتور میلر. این دو کار توفیق اجباری بود. بعد از آن پرداختن به بازیگری به من مجال کارگردانی نداده است.
اتفاقا رزومه کاریتان نشان می دهد کم کار بودید.
چون من همیشه تدریس هم داشتم به نظرم سالی دو کار تئاتر برایم کافی است. من معتقد به زیاد کار کردن نیستم.
آهسته و پیوسته؟
اصلا در زندگی شخصی ام هم چنین روحیه ای دارم.
چرا از سال 83 تا 88 از صحنه تئاتر غایب بودید؟
بورس دانشگاه تهران بودم و باید چند سالی برای ادامه تحصیل و دریافت دکترا به فرانسه می رفتم.
در فرانسه فعالیتی در عرصه نمایش کردید؟
چهارسال به من فرصت داده بودند که هم زبان فرانسه یاد بگیرم و هم تحصیل کنم و هم تزم دکترا را بنویسم ،همین هم باعث شد همه تمرکزم را روی تحصیل بگذارم.
تئاتر که می دیدید؟
بله من در شهر آوینیون بودم و آنجا تئاتر زیاد روی صحنه می رفت.
فرقشان با نمایش های خودمان چقدر بود؟
حد متوسط نمایشههی ایران بالاتر است . اگر در ایران مثلا روزی 10 تئاتر روی صحنه می رود در فرانسه این تعداد نمایش به هزار تا می رسد. ما از بین هزار نمایش می توانیم 10 نمایش خوب ببینیم و در ایران می توانیم دو نمایش خوب ببینیم. حد متوسط نمایش های ما بالاتر از حد متوسط نمایش های فرانسه است اما تعداد آثار درخشان آنجا افزونتر
به این فکر نیفتادید که نمایشنامه نویسی را هم تجربه کنید؟
نه چون در تخصص من نیست. نمایشنامه نویسی تخصص خاص خودش را می خواهد که من ندارم. البته کارهای پراکنده ای انجام دادم که به نظرم قابلیت ارائه شدن ندارند.
گفتگو :الهام نداف