به گزارش هنرنیوز؛ یک روز پس از برگزاری پنجمین جشن راهنمایان گردشگری ایران به میزبانی خوزستان، فرصتی به دست آمد تا به همراه آرش نورآقایی دبیر اجرایی جشن های راهنمایان تور، با برنامه ریزی از پیش انجام شده به شمال غربی و شرقی خوزستان سفر کنیم. در این سفر علاوه بر آنکه میزبان سودابه فضائلی نویسنده و مترجم و صاحب آثاری چون «فرهنگ نمادها» و «فرهنگ غرائب» و… بودیم، محمدرضا اصلانی شاعر و کارگردانی که شاعرانگی را به سینمای مستند ایران آورد هم حضور داشت. گرایش محمدرضا اصلانی به روایت های کهن و اساطیری باعث شده تا آثار در خور ستایشی را تولید نماید که از جمله آنها می توان به فیلم «آتش سبز» و سریالهای «سمک عیار»، «منطق الطیر» و… اشاره کرد.
او شاعری است آوانگارد که جامعهٔ هنری ایران در ابتدا او را با اشعارش شناخت. او از شاعران فعال و مطرح موج نو دههٔ چهل بود که بعدها بیانیهٔ شعر حجم - شکل بهسامانرسیدهٔ موج نو - را امضا کرد.
سفر به خوزستان برای فیلمساز و شاعری چون او که در دهه ۴۰ و ۵۰ در خوزستان فیلم ساخته است و شاعرانش را می شناسد باعث شد تا بار دیگر روایت هایی تازه از زبان فرهیخته ای چون او بشنویم.
ونیز خشک
میخواستم نظر شما را از سفر دیگر باره به خوزستان جویا شوم؟
سفر گرچه ارتجاعی پیش آمد و برنامهریزی نشده بود، چون من سفرهایم را با برنامه ریزی انجام میدهم،اما جذابیت این سفر به نوع برنامهریزی بود که توسط دیگری انجام شده بود. این سفر یک نوع طراوت داشت که این طراوت نوعی برنامه ریزی و نگاه به همراه
” جشن راهنمایان گردشگری فرصتی فراهم آورد تا انتقال دوستی از قومی به قوم دیگر بوجود آید. “
داشت که آن را زنده نگاه میدارد. سفر مرا به کنجکاوی و کشف و شهود وا میدارد. سالها پیش به خوزستان سفر کرده بودم و در در دهه ۴۰ و ۵۰ در شوشتر و دزفول هم کار کردهام و هم زندگی. این دو شهر خواهر هم هستند. همان طور که عطرهای اشکانی و بین النهرین با هم سنخیت دارند، دو شهر شوشتر و دزفول هم شباهتهای فراوانی از نوع ساختاری و معماری دارند. وقتی قدم در بافت تاریخی دزفول گذاشتم و خاطرات گذشته را مقایسه کردم با شرایط دردناکی مواجه شدم. محلههای آن موقع دزفول مثل یک جواهر خوش بافت بودند. از نظر من دزفول ونیز است، ونیز خشک. اینکه به دزفول و شوشتر این همه بیتوجهی شده، نمی توانم بگویم کاملا به چه عاملی بستگی داشته ،به بیفرهنگی و ناآگاهی و هر عامل دیگری بستگی داشته باشد این بیتوجهی خیلی دردناک است.
خوزستان به قدری جذبه دارد که شما هر بلایی سر خوزستان شگفتانگیز بیاوری ، هنوز زنده است. قرار نیست فقط از تاریخ و معماری خوزستان حرف بزنیم بلکه کل طبیعت این استان سراسر بار دراماتیک دارند. وقتی به سنگهای درون طبیعت نگاه میکنی آنها را رها شده نمیبینی، بلکه با سنگهایی به هم منطبق شده مواجه میشوی که دارند همدیگر را سامان میدهند. واقعا چند هزار سال از این با هم منطبق شدن میگذرد و هیچ آسیبی به آنها وارد نشده است؟ من به دلیل عشقی که به وطنم دارم در مقابل ناملایمات ایستادگی کردم ، ماندم و قصد مهاجرت نکردم. چون عاشق این سرزمین و داراییهایش هستم.
با حضور در کنار مردم عشایری که در نوع پوشش و گویششان داستانها نهفته است، به دلیل نوع زندگیشان متوجه رنجهایی شدم که مرا به فکر فرو برد. درست است که زندگی خشنی دارند اما این افراد به دلیل تولیدات دامی و عشایری، نان آوران این مملکت بوده و هستند که الان برای تامین نان و آب خودشان با مشکل مواجه هستند. به نظرم هراسآور است. با این حال با حضور در کنار آنها احساس مقاوم بودن میکنی،
” وقتی قدم در بافت تاریخی دزفول گذاشتم و خاطرات گذشته را مقایسه کردم با شرایط دردناکی مواجه شدم. محلههای آن موقع دزفول مثل یک جواهر خوش بافت بودند. از نظر من دزفول ونیز است، “
احساس شادی به تو دست میدهد.
غرق طبیعت خوزستان
شما در نتیجه سفرهای فراوان به درون و برون کشور از مشاهدات فراوانی برخوردار بودهاید. اما آنچه باعث میشود در سفر به خوزستان به حیرت وا داشته شوید و خاطرات گذشته تداعی شود چه بوده است؟
من غرق طبیعت خوزستان شدم.در نتیجه مشاهدات خود در کنار همه طبیعت رنگارنگی که هیچ طراح لباسی نمیتواند به خود جرات دهد چنین نقشی را طراحی کند با بیرنگیهایی که در خود، رنگ و مفهوم داشت مواجه شدم که برایم لحظههای جاودانهای را بوجود آوردند. این ذهنیت از یک بینش تاریخی بوجود میآید. در طول یک مسیر با جلوههای متنوعی مواجه شدم که برای مشاهده همه آن جلوهها باید در طول یک سال چند بار به خوزستان سفر کنم تا با این پدیدههای طبیعی مواجه شوم، اما من در این سفر همه این جلوهها را یک جا دیدم.
راهنمایان،انتقال دهنده فرهنگ - جشن راهنمایان گردشگری ایران فرصتی بود تا به خوزستان سفر کنید. قطعا برای نخستین بار بود که در جمع چنین صنفی حضور به هم رساندهاید این رویداد را چگونه دیدید؟
کار ساماندهی تعداد ۵۵۰ راهنما و مهمان از سراسر کشور کار عظیمی بود. من دیدم که این رویداد به همت تعداد انگشت شماری مدیریت می شد که علی رغم همه سختی و خستگی ها، اما یک شکنجه لذت بخش بود. علاوه بر دعوت این همه مهمان، با محبت نگه داشتن کار عظیمی بود. یک اراده معطوف با عشق در برگزاری چنین رویدادی نقش داشت. در این جشنواره تنها شاهد گردهمایی راهنمایان و مهمانان از سایر استان ها نبودیم، بلکه جمع شدن اقوام مختلف از سراسر ایران از مهم ترین ویژگی جشن راهنمایان گردشگری بود. اینکه این همه اقوام بدون هژمونی قدرت بتوانند کنار یکدیگر قرار بگیرند نشانه این است که ملت معنا و مفهوم دارد.
راهنمایان گردشگری در پنجمین جشن راهنمایان فقط نقش راهنما را نداشتند بلکه انتقال دهنده فرهنگ یک ملت بودند که اقوام ایرانی همه تشکیل دهنده همین ملت هستند. بی تعارف می گویم که جشن راهنمایان گردشگری ایران مهمترین رویداد برای همبستگی و آشنایی اقوام ۳۰ سال گذشته است. این یک رویداد الگو دهنده است. خوزستان باید خوشحال باشد که میزبان همه اقوام و همه ی این مهربانی بوده است. این ملت با این همه تنوع قومی لازم است که حول چنین رویدادهایی گرد هم بیایند و به یک وحدت برسند. این جشن فرصتی را فراهم آورد تا انتقال دوستی از قومی به قوم دیگر بوجود آید.
مجتبی گهستونی