کمال الملک دردانه دربار ناصری پس از سفر به فرنگ، و سالها تمرین هنر اروپایی به ایران باز میگردد و در دربار ناصر الدین شاه، تابلوهای دلپذیری چون تالار آئینه میسازد. به بغداد سفر میکند و رهاورد سفرش تابلوهایی چون فالگیر بغدادیست. اما پس از پادشاه، فرزندش با هنرمند سر ناسازگاری میگذارد و استاد نقاش، رنجیده خاطر از رفتار پادشاه، به قهر از کاخ برون میآید و کنج شهر، گوشه گیری پیشه میکند.
شاید همین رخداد است که سبب اتفاقی بزرگ در هنر ایران میشود. استاد آشنا با نقش و رنگ، دست به ساخت مدرسه ای برای هنر میزند. مدرسهای که در آن هنرهای غربی را به شاگردان میآموزد. نقاشی و مجسمهسازی از این جملهاند. این مدرسه به سان خانهای برای هنرجویان عصر میشود و دست گرم استاد، نوازشگر شاگردان. کم کم بزرگانی چون اسماعیل آشتیانی، ابوالحسن صدیقی و علی اکبر صنعتی پای به مدرسه میگذارند. جامه ای سپید بر تن میکنند و صبح و شب در کلاسهای کوچک و بزرگ مدرسه تعلیم هنر می بینند و از شوق آموختن هر شب تا صبح تمرین درس تازه می کنند.
اندکی بعد استاد پیر از چوبی که وزارت معارف لای چرخ مدرسه میگذارد آشفته و حیران مدرسه را ترک میکند، مدرسه را به دستان هنرورز اسماعیل آشتیانی می سپارد و عازم حسین آباد نیشابور زادگاهش میشود. پس از او اسماعیل آشتیانی در طریقت استادی و در حق شاگردان همان میکند که استاد نقاش میکرد. شاگردانی به دسترنج می پرورد که ابوالحسن صدیقی یکی از بهترین آنهاست. استادی که دهها مجسمه عظیم و سنگی او را می توان به نشان زندگی همیشگی اش در گوشه های شهر دید.
صدیقی به خوبی راه استاد می پیماید و پس از آشتیانی چراغ مدرسه را روشن نگه می دارد. او نیز چون استاد خویش به غایت مهربان است و به اکسیر لبخند؛ نبوغ بسیاری را به مدرسه راه می دهد. یکی از نوابغ این دوره علی اکبر صنعتیست. در نوشتههای هادی سیف از سرگذشت استاد صنعتی میخوانیم: یتیمی که به شوق دیدار استاد رنج سفر از کرمان را به جان میخرد؛ پس از ورود به مدرسه و شنیدن آنکه استاد مدرسه را ترک کردهاند؛ نا امید قصد برگشتن میکند اما به توصیه یکی از آشنایان، به مدرسه قدم می گذارد. به او وعده می دهند که یکی از شاگردان به حق استاد ریاست مدرسه را بر عهده دارد و علی اکبر، به همین سبب پای به مدرسه می گذارد. لبخند مهربان ابوالحسن خان چنان مهر او را بر دل کودک یتیم کرمانی می نشاند که مدرسه صنایع مستظرفه را محلی امن برای خویش می یابد. کنج مدرسه اتاقکی را برا اسکان به مسافر کرمانی می دهند و او روز و شب بهترین سال های تعلیم خود را در مدرسه سپری می کند.
صنایع مستظرفه شاید نمودی از یکرنگی هنر در تاریخ ایران است. نخستین گامها برای تحول هنر از فنی شاهانه به حرفهای مردمی. هنر بدین ترتیب از کاخ برون می آید و در بطن مردم خانه مییابد. صنایع مستظرفه تحول بزرگی در مردمی شدن هنر به شمار میآید و به همین سبب است که بزرگان هنر ایران از همین مدرسه بر می آیند. صنایع مستظرفه انقلابی بزرگ در هنر ایران است. انقلابی که همیشه در حافظه تاریخ می ماند و اثرش هرگز از هنر ایران مو نمی شود.