«پدر و مادرم را سالهاست از دست دادهام و دو خواهر دارم که در قزوین زندگی میکنند. خودم هم چند سالی است به دلیل هوای بد تهران به قزوین مهاجرت کردهام و گاهی برای ادامه درمانم به تهران میآیم. آخرین روز تصویربرداری سریال بایرام که چند سال قبل تولید شد از بلندی افتادم و هر دو پایم شکست و کمرم آسیب دید. بعد از آن حتی احوالی از من نپرسیدند و من این را به حساب بیرحم شدن آدمها میگذارم.»
اینها گفتههای غلامحسین لطفی است که بعد از پیروزی انقلاب سریال آینه را کارگردانی کرد؛ سریالی که هنوز هم در فهرست پربینندهترین سریالهای تلویزیونی قرار دارد.
لطفی که به گفته خودش پنج سال است برای بازی یا کارگردانی دعوت نشده، فوقلیسانس کارگردانی را از دانشگاه هنرهای زیبا گرفته و اولین بار برای بازی در سریال دلیران تنگستان مقابل دوربین رفته است. از شرایط حاکم بر دنیای هنر راضی نیست و میگوید: خیلی از همکارانم که تحصیلکرده رشته بازیگری هستند به کارهای دیگری جز بازیگری مشغولند و این جای افسوس دارد و امیدوارم هرچه زودتر حال فرهنگ و هنر در کشورمان خوب شود. با این بازیگر و کارگردان پیشکسوت همصحبت شدیم تا کمی از زندگیاش برایمان بگوید. البته وقتی به او تلفن کردم بعد از ظهر بود و غلامحسین لطفی در حال استراحت، اولش کمی ناراحت شد که چرا بدموقع تماس گرفتهام اما بعد با خوشرویی به سوالاتم پاسخ داد.
آقای لطفی چه زمانهایی کجخلق میشود؟
وقتی کسی به من دروغ بگوید، کارهای ناهنجار اجتماعی انجام دهد، بدقولی کند و سر قرارش نیاید و... . اینها حالم را بد میکند چون خودم همیشه سرقول و قرارهایم هستم و تلاش میکنم که همه شئونات انسانی را رعایت کنم وقتی کسی خلاف اصول، کاری انجام میدهد عصبانی میشوم البته آن فرد را میبخشم، اما آزردگیام سرجایش هست. متاسفانه جامعه ما به سمت و سوی بدی در حال حرکت است؛ همه روابط قطع شده، مردم نسبت به هم بیاعتنا شدهاند، اگر کسی بمیرد ایرادی ندارد، مهم این است که ما زندهایم! بمب توی خانه همسایه بیفتد، باز هم اشکالی ندارد خانه من که سالم است و ... !
به نظرتان چرا شرایط اجتماعی و روابط انسانی اینگونه شده است؟
وقتی اقتصاد کشور مشکل دارد، مدیران وعدههایی میدهند و به آن عمل نمیکنند، جامعه با مشکل رفتاری روبهرو میشود. کار من بازیگری است اما در بیشتر کارها بخشی از دستمزدم را نمیدهند. این تنها مشکل من نیست بیشتر بازیگران با این معضل روبهرو هستند. بازیگران حال و روز خوبی ندارند فقط تعداد بسیار اندکی هستند که پولدارند، اما میدانم آنها از راه بازیگری پولدار نشدهاند یا شغل دیگری دارند یا پدرشان پولدار و سرمایهدار است. وزارت ارشاد به من دکترای بازیگری داده، اما حقوقم یک میلیون و ۲۸۰هزار تومان است. اگر دستفروشی میکردم و سر چهارراه ریشتراش میفروختم درآمدم بیشتر از این بود!
با این وجود مشتاقان رشته بازیگری و کارگردانی و کلا سینما و تلویزیون زیاد است.
داوطلب و مشتاق زیاد است، اما آنها نمیدانند داخل این حرفه چه خبر است. از بیرون نگاه میکنند و میگویند بهبه چه خانه زیبایی! عکس بازیگران را میبینند و هوس میکنند بازیگر شوند. شهرت و پول وسوسهشان میکند وگرنه هیچکدامشان واقعا عاشق حرفه بازیگری نیستند. شهرت بد نیست هر موجودی دوست دارد خودش را به نمایش بگذارد، اما آنهایی که سراسیمه وارد دنیای سینما میشوند، فکر میکنند خیلی به آنها خوش خواهد گذشت و سریع به پول و شهرت دست پیدا میکنند اما اینطور نیست. پس بهتر است قبل از این که شیفته بازیگری شوند، کمی تحقیق کنند و با این دنیا آشنا شوند که بعد از ورود با سراب روبهرو نشوند.
اما بازیگرانی هستند که سالهاست در حرفه بازیگری مشغول کار هستند و در آثار خوبی هم بازی کرده و میکنند؟
آنها استثنا هستند. بازیگرانی دوام میآورند که درس این حرفه را خوانده باشند. اما واقعیت این است که در کشور ما حدود ۱۵۰۰ بازیگر وجود دارد، اما فقط پنج نفر مدام کار میکنند و از این فیلم به فیلم دیگر و از این سریال به سریال دیگر میروند. مافیای بازیگری بیشتر بازیگران را خانهنشین کرده است. اصلا به توانایی افراد توجه نمیشود فقط بازیگرانی مدام سرکار هستند که روابط خاصی دارند. نمیدانم چرا با این مافیا برخورد نمیشود، همه از آن میگویند اما هیچکس پی آن را نمیگیرد که منشا آن را پیدا کرده و با آن مقابله کند تا عدالت رعایت شود و همه بتوانند نقش بگیرند و بازی کنند. بازیگرهای قدیمی مثل من خانهنشین شدهاند و مجبورند سرشان را با خواندن کتاب و دیدن فیلم گرم کنند.
این سرگرمیها راضیتان میکند؟
نه! مجبورم راضی باشم. گاهی مجبورت میکنند خانهنشین شوی و بعضی اوقات از روی اختیار خانهنشین میشوی، این دو مقوله کاملا با هم فرق دارد. من ۶۵ سالهام در اوج آمادگی برای کارگردانی و بازیگری هستم، اما کار نیست. کار فقط برای یک عدهای محدود هست و بقیه بیکارند. به نظرم تلویزیون موثرترین سازمانی است که میتواند با این مافیا مبارزه کند و اجازه دهد همه بازیگران در کارهای مختلفی که ساخته میشود، حضور پیدا کنند.
وقتی شرایط سخت میشود، چگونه امورات زندگی را میگذرانید؟
من زن و بچه ندارم و با حقوقی که از وزارت ارشاد میگیرم، زندگیام را میگذرانم، اما به همکارانم فکر میکنم که همسر و فرزند دارند و بیکاری زندگی آنها را با مشکلات زیادی روبهرو کرده است. من غمگین میشوم وقتی مردم و اطرافیانم را عصبی و ناراحت میبینم. شرایط دشوار اقتصادی آدمها را بداخلاق میکند و قسمت تلخ ماجرا اینجاست که هیچکس نمیتواند برای دیگری کاری انجام دهد.