به گزارش هنرنیوز، آنهایی که برای تشییع آمده بودند، چشمانشان فریاد از نبودِ مردی بود که همه عمرش را صرف «ایران» کرد و عاشق ایران بود، اما به نظر میرسد خاک ایران قبولش نمیکند .
یک هفته پس از درگذشت «شهریار عدل» و البته قول و قرارهایی که خیلیها برای مراسم تشییع او دادند، امروز از هر قشری حداقل یک نفر به نمایندگی آمده بود؛ حتی سیروسابراهیمزاده (بازیگر)، داریوش شایگان (فیلسوف و اندیشمند)، سفیر فرانسه در ایران ... از پیر تا جوان باستانشناسان، کارشناسان و مسئولان حوزهی میراث فرهنگی همه آمده بودند.
هرچند به نظر میرسد رفتن شهریار داستانی تکرارشدنی در همه دنیاست، اما همه آنهایی که امروز برای آخرین خداحافظی با شهریار عدل آمده بودند، اشکها، زبان و نگاههشان این را میگفت که تا ایران، تاریخ و فرهنگ آن زنده است، «شهریار عدل» همچنان پابرجا و بر سر زبانهاست. چون عدل در پیکر همایون (فرزندش)، شاگردان، همه ادیان، تاریخ و فرهنگ ایران مانند خون جاری است.
شهریار ایرانی آنقدر نزد همه ارج و قرب داشت که حتی وقتی مهدی حجت، بنیانگذار سازمان میراث فرهنگی با پاهای لرزان از پلههای ورودی موزهی ملی ایران بالا رفت تا دربارهاش صحبت کند، طاقت نیاورد و نخست تابوتش را بوسید و بغض تا آخرین کلمات رهایش نکرد ...
او «شهریار عدل» را بزرگمردی خواند که همه عمرش را فدای عشقاش یعنی «میراث فرهنگی ایران» کرد و گفت: شهریار عدل حقیقتاً شخصیت قابل تقدیری داشت.میراثی که شهریار عدل برای ما باقی گذاشت، مقالهها، کتابها، حفاریها و گزارشهایش نبود، شخصیت او میراثاش بود، در واقع آنچه از او باقی مانده مجموعهای از جمیع جهات محققانی است که در یک انسان تحقق پیدا میکند و از او شخصیتی مانند «شهریار عدل» را میسازد.
حجت افزود: ۳۵ سال پیش که او را دیدم برگه یادداشتی در دست داشت و حدود پنج مورد بسیار مهم مانند قاچاق آثار تاریخی و انجام حفاریهای غیرمجاز در چند محوطه تاریخی را نوشته بود که میخواست درباره آنها با من صحبت کند. ماه گذشته هم که به ایران آمده بود به ایکوموس آمد و باز هم چنین برگه یادداشتی در دستش بود. او میدانست چه کارهایی را باید کجا و چه زمانی انجام دهد. شهریار برای فهم جامعه ایرانی یک عدل بزرگ بود.
معاون پیشین میراث فرهنگی یادآور شد: شهریار عدل دانشی جامع و بسیط داشت. دنیا را دیده بود و حتی ایران را نه فقط در مرزهایش که فراتر از آن و در وسعت و عظمت گسترده می دید و از همه مهمتر ایران را عاشقانه دوست داشت.
وی «شهریار عدل» را مرمتگر، معمار و تاریخدانی دانست که همه عمرش را صرف موضوعاتی میکرد که معتقد بود به درد ایران میخورد و گفت: میراث فرهنگی ایران به معنای گسترده ی ایران نیاز به یک جامعیتی دارد که این همه در عدل جمع شده بود.
معاون پیشین میراث فرهنگی عدل را باستانشناسی به معنای واقعی کلمه درجه یک دانست که اشراف کاملی به تاریخ ، هنری و معماری داشت و مرمتگر حاذقی بود. همچنین علم رجال را حداقل از دوره صفوی به خوبی می شناخت گواه آن توضیحاتش درباره کشف فیلم های کاخ گلستان و آثار و تابلو های موجود در این کاخ است.
او گفت: تواضع، سادگی، فعالیت، رویِ خوش و دستگیری از هر کسی که نیازمند بود خصوصیاتی از شهریار است که هر کدام از ما به گونهای با آنها آشناییم. در واقع این خصوصیات شخصیتی بود که جان آدم به راحتی به سمت آن میرفت، چون او عاشق ایران بود.
حجت در ادامه به زندگی عدل اشاره کرد و افزود: چه کسی را می شناسید که شش ماه در فرانسه زندگی کند و شش ماه را در بیابان به خاطر مرمت مسجد خوارزم شاهی زوزن فقط با یک راهنما و در میان مور و ملخ و خار بیابان سپری کند.
او به کشف امتداد کتیبه بسطام توسط عدل نیز اشاره کرد که چنان وی را بر سر شوق می آورد که گویی صاحب فرزند شده است و با شعفی وصف ناپذیر فریاد می زده که امتداد این کتیبه پیدا شد!
قائم مقام پیشین سازمان میراث فرهنگی به ذکر خاطره ای دیگر پرداخت که یکبار شهریار عدل را سرتا پا سفید دیده حتی بر روی پلک ها و موهایش گرد نشسته بوده است. او از شهریار عدل می پرسد :« تو را چه شده است؟» او در پاسخ می گوید:« از زوزن با جیپ سرباز بدون سقف و بدون عینک یکسره آمده ام تا پیش از آن که دیر شود کار مهمی را برای زوزن انجام دهد.»
او همچنین به تلاشهای عدل در پرونده های ثبت جهانی و جانفشانی هایش برای بازگرداندن شاهنامه شاه طهماسب اشاره کرد و گفت: شهریار عدل به تمام معنا عاشق ایران بود. گاهی خصوصیات خوب در یک فرد به صورت جامع و کامل چون عدل جمع می شود، گاهی هم طرف معاون رییس جمهور می شود اما باید سراغش را از زندان گرفت.
کامران عدل، برادر شهریار که از ابتدای مراسم تشییع به هر که قدم به فضای موزهی ملی میگذاشت خوشامد میگفت، در سخنانی از سیل فشار تلفنها و پیامهایی حرف زد که از زمان شنیدن خبر درگذشت شهریار به او وارد میشود.
او یکی از موضوعات همیشگی که سر صحبت وی با بردارش را باز میکرد، «میراث فرهنگی» دانست و افزود: با درگذشت شهریار، من بخشی از خودم را از دست دادم.
وی سپس دربارهی مکان دفن وی نیز گفت: چند روزی است که تلاش میکنم شهریار را در محلی باستانی دفن کنم؛ جایی که برای آنجا تلاش زیادی کرده، اما شب گذشته به من اعلام کردند امکان آن وجود ندارد.
وی اظهار کرد: اکنون قصد دارم شهریار را به امانت در بهشت زهرا (س) بگذارم تا یا تکلیفش در ایران مشخص شود یا اینکه پیکرش را به هرات منتقل و کنار جدش دفن کنم.
اما هیچکس از نوع به امانت گذاشتن پیکر «شهریار عدل» در بهشتزهرا (س) خبر نداشتند که پیکر وی در قطعهی نام آوران دفن میشود و پس از گرفتن تصمیم نهائی به جای دیگری منتقل میشود یا در سردخانهی بهشتزهرا (س) نگهداری میشود