نگاهی به برخورد سازمان میراث فرهنگی با رسانهها
رسانههای حوزه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سالها است که با مشکلات گوناگونی در برخورد مسوولان با موضوعات این حوزهها مواجهاند و به نظر میرسد که رفتن و آمدن مسوولان تغییر محسوسی در نوع مراوده و ارتباط بین این دو گروه ایجاد نکرده است.
تاريخ : يکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۳۲
به گزارش هنرنیوز؛ در مورد برخورد با رسانههای فعال در حوزه میراث فرهنگی در دوران ریاست حمید بقایی همین بس که از سی و یکم تیرماه سال ۸۸ تا ۲۸ اردیبهشت ۹۰ در مجموع ۱۲۲ جوابیه و واکنش از اخبار منتشر شده از سوی رسانهها ارسال شد. این بدان معنا بود که سازمان میراث فرهنگی هر پنج روز یک بار برای رسانهها جوابیه فرستاده است.
شکایتم از رسانهها را پس میگیرم
کشمکش بین رسانههای فعال در حوزه میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری و مسوولان تا دوران ریاست محمد شریف ملکزاده ادامه پیدا کرد تا آنجا که ۱۷ مرداد ۹۲ هنگامی که در کاخ سعد آباد ملک زاده در روزهای پایانی دولت میخواست گزارشی از عملکرد هشت ماهه خود در سازمان میراث فرهنگی ارائه کند، در پاسخ به پرسش خبرنگاری که خواستار ارائه آماری از شکایت سازمان از رسانه ها شد، آماری ارائه نکرد و گفت:« اگر در میان صحبتها مطلبی را عرض کردم که باعث ناراحتی برخی از خبرنگاران و یا رسانه ها شده، عذرخواهی می کنم.خبرنگار پرسید آیا این عذرخواهی به منظور بازپس گیری شکایت های شما از رسانه هاست یا خیر که وی گفت: در همین جلسه اعلام می کنم شکایت ها برگشت داده می شود.»
نجفی هم رسانهها را مقصر دانست
با ظهور دولت یازدهم در نخستین روزها پیش از آمدن محمدعلی نجفی به سازمان از خبرنگاران منتقد این حوزه دعوت شد تا در گفت و گویی خودمانی از مشکلات و مسائل پیش روی سازمان سخن به میان آید اما این نخستین و تنها نشستی بود که با این هدف تشکیل شد چرا که پس از آن نه تنها این نشستها دنبال نشد بلکه حتی نشست مسوولان سازمان در سه حوزه و حتی در رأس آن در حد ریاست نیز هر چند ماه یکبار آن هم بنا به ضرورتی که خود سازمان احساس میکند، برگزار شده و بیشتر وقت آن هم به خواندن گزارش عملکرد از سوی رییس و معاونین و مدیران گذشته تا پاسخگویی به پرسش خبرنگاران.
هر چند در این دوره سعی شد تا از ارسال بیانیه و جوابیه به خبرنگاران تا حد ممکن کاسته شود اما از فشارهای پیش و پشت پرده کاسته نشد. تا آنجا که علی رغم پرسشهای پی در پی و تکذیبهای ادامهدار از سوی محمدعلی نجفی برای ترک سازمان میراث فرهنگی و سپردن کرسی ریاست به شخص دیگر وی نیز خبرنگاران را از الطاف حوزه ریاست سازمان میراث فرهنگی بینصیب نگذاشت و سه شنبه ۱۵ بهمن ۹۲ در مراسم خداحافظیاش از سازمان با انتقاد به رسانهها مبنی بر چگونگی پرداختن به موضوع استعفایش، گفت: چهارشنبهی گذشته (نهم بهمنماه) قرار بود رییسجمهور موضوع را در دولت مطرح کند که بهخاطر دیدار با نخستوزیر ترکیه و موضوع یارانهها، این مسأله مطرح نشد و آن روز رسانهها به فضای آلودهای دامن زدند. آن روز در مجلس بودم و نمایندگان زیادی دربارهی دلیل استعفا از من سوال کردند. نمایندهی جوانی هم خواست با من مصاحبه کند که این کار را قبول نکردم، ولی ایشان به اشتباه یا عمد از قول من نوشت «استعفا ندادم».
وی بیان کرد: یکی از خبرگزاریها همان شب اعلام کرد، رییسجمهور با استعفای من مخالفت کرده است. فکر کردم رییسجمهور صلاح دانسته که قبول نکند، اما یکی دو ساعت بعد دیدم، رییس جمهور با استعفا موافقت کرده است.
او درپایان از خبرنگاران خواست دنبال مسائل پشت پرده را نگیرند.
بوی تدبیر و امید
رفتن نجفی و آمدن سلطانیفر به قدری سریع و ظرف چند ساعت اتفاق افتاد که هیچ کدام از رسانهها نتوانستند حتی نظر متخصصان سه حوزه را جهت انتخاب فردی شایسته و بایسته برای نشستن بر اریکه قدرت سازمان جویا شوند. همین امر باعث شد تا برخی فعالان این حوزه زبان به گلایه باز کنند و در گفت و گو با رسانهها اعلام کنند:«آقای روحانی شعار اصلی دولت شما «تدبیر و امید» بود. با انتصاب آقای نجفی آن هم در فاصله چند ساعته از خبر عدم رای اعتماد ایشان از مجلس، نشانهای از تدبیر در این تصمیم نیافتیم و فقط به «امید» بسنده کردیم اما با اتفاقات هفته گذشته در سازمان «میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» نه تنها خبری از «تدبیر» نیست چه بسا «امید» ی به سیاستهای دولت جدید در این حوزه هم نیست. به هر حال و بنا به هر دلیلی در سالهای گذشته سازمان میراث فرهنگی جایی برای زورآزمایی و خط و نشان کشیدن دولت در برابر مجلس بوده و ظاهرا هنوز هم هست.»
تاوان افشا نکردن منبع خبر
اوضاع در سازمان میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری به هم میریزد. هرچند سلطانیفر در همان روز ابتدا اعلام میکند که قصد تغییر مدیران را ندارد اما تا شکلگیری دوباره ثبات در سازمان و بیرون آمدن از شوک رفتن محمد علی نجفی و به دنبال آن مهدی حجت ( قائم مقام سازمان)، زمان زیادی نیاز است. برخی نیز از این فرصت بهره برده و در فاصله رفتن نجفی و آمدن سلطانیفر به دنبال گرفتن حکم جلب برای خبرنگار هستند. این مدیر محترم که هنوز هم وقتی خبرنگاری از حوزه استحفاظی وی منتقدانه مینویسد گرفتن حکم جلب آن روز را جزو افتخارات خود میداند و میگوید که به حرمت مهدی حجت آن را عملی نکرده است و در واقع میخواهد به دیگر خبرنگاران نیز گوشزد کند که در صورت نوشتن مسائل منتقدانه چنین فرجامی در انتظار آنهاست فراموش کرده که از دفتر معاونت میراث فرهنگی وی به جای تماس با موبایل خبرنگار یا دفتر رسانه مذکور با منزل شخصی خبرنگار تماس گرفته شده و وارد حریم خصوصی یک خانواده شدهاند و این نوعی تهدید علیه خبرنگار محسوب می شود و گلایه خبرنگار مذکور به مهدی حجت موجب شد تا تذکراتی به این مدیر محترم داده شود و در واقع تا بودن مهدی حجت بر مسند هیچ خبری از حکم جلب نبوده و ظرف یک روز در فاصله رفتن نجفی و حجت و آمدن سلطانیفر این حکم آن هم به دلیل افشا نکردن منبع خبر از پلیس فتا گرفته شده نه دادگاه مطبوعات و متقابلاً رسانه نیز قصد شکایت در مراجع قضایی ذی صلاح را داشته و این واسطهها بودند که در خواست کردند تا قضیه فیصله داده شود.
با توجه به اتفاقاتی که در حوزه ریاست سازمان میراث فرهنگی رخ داد رسانهها تصمیم گرفتند تا در یاری به سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری زبان در کام بگیرند و نوک پیکان قلم انتقادانه خود را فعلا به سوی آنها نشانه نروند تا مبادا این سازمان بیش از این تضعیف شود.
رویکرد ورود آقای رییس از روز نخست
چند صباحی گذشت. اتفاقات روی داده در سازمان میراث فرهنگی قطعاً باعث نمیشد که تخریبگران میراث فرهنگی از آن چشمپوشی کنند یا مشکلات گردشگری و صنایع دستی حل شود. رییس جدید سازمان هم سه شنبه ۲۷ خرداد ۹۳ هنگام گشایش هتلسرای عامریها با صحبتهایش رسماٌ اعلام کرد که به بحث خصوصی سازی و واگذاری بناها علاقهمند است.
در کنار اینها هر روز یک خبر تازه نیز به گوش میرسید. یک روز صحبت از واگذاری کاوشهای باستانشناسی به بخش خصوصی و تشکیل چیزی شبیه نظام مهندسی به میان می آمد، یک روز مسأله بورس اموال تاریخی بود،روز دیگر نامشخص بودن تکلیف تعریف نفایس، تداوم تخریب بافتهای تاریخی، ورود مجموعهداران به موزه ملی، نامعین بودن تکلیف متخلفان، انتصاب مدیران نامتخصص بر مسند ریاست استانها،تداوم تخریب بافتهایی چون شیراز ، کرمان، اصفهان، یزد، قزوین ، کاشان، مشهد و.. نامشخص بودن تکلیف بزرگترین خانه تهران( ثابت پاسال)و...، قطع بیمه صنایع دستی، مشکلات تسهیلات و وام صنایع دستی، پولی شدن غرفههای نمایشگاه بینالملل و... و مشکلات آژانسداران، هتلداران و مراکز اقامتی و راهنمایان گردشگری و... بود که خبرنگاران و روزنامهنگاران نمیتوانستند از آنها چشمپوشی کنند.
این اتفاقات همراه بود با آمدن محمولههای آثار تاریخی از دول مختلف که از خوش حادثه همراه بود با سیاست انبساطی مسوولان نظام در بخش امور خارجی که به دنبال این سیاست ورود گردشگر خارجی نیز افزایش یافت. این دو اتفاق بسیار بر رییس سازمان خوش آمده است و با آمدن هر محموله مدتها در سخنرانیهای حوزه میراث فرهنگی خود از آن یاد کرده و میکند و سپس به خیل گردشگران خارجی اشاره دارد که برایشان از واژه « سونامی» استفاده میکند اما چه کسی از کارشناسان و متخصصان این دو حوزه هست که نداند اگر ایران در بخش سیاست خارجی تغییر موضع نمیداد سلطانیفر هرگز نمیتوانست به این مسائل افتخار کند و اساساً این دو اتفاق چندان هم به فعالیت سازمان مرتبط نیست و بیشتر به تصویر بیرونی از ایران در جهان ارتباط دارد.
دروغی به بزرگی یک تپه
اما آمدن یکی از این محمولهها با نام اشیا چغامیش (۱۰۸ شی تاریخی ایران که در اختیار موسسه شیکاگو بود،۲ اردیبهشت سال ۹۴به ایران برگشت ) که تبلیغات زیادی را در سازمان به همراه داشت، مصادف شد با اخبار تخریب محوطه تاریخی چغامیش ( ۲۲ اردیبهشت ۹۴)! پیش از آن نیز در ( ۱۹ اردیبهشت) در رسانهها خبری مبنی بر این منتشر شد که احتمال دارد احمد مسجد جامعی وزیر فرهنگ و ارشاد اسبق و عضو کنونی شورای شهر تهران جایگزین مسعود سلطانیفر شود این اخبار آنچنان برای مسوولان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گران آمد که در یک موضع رسمی از سوی این سازمان یادداشتی به قلم حمید ضیایی پرور مدیر کل روابط عمومی و دارنده مدرک دکترای ارتباطات با عنوان « دروغهایی به بزرگی یک تپه چند هکتاری!» منتشر شد. در بخشی از این یادداشت آمده است:« ماجرای دیگر به شایعه استعفای رییس سازمان برای کاندیداتوری انتخابات مجلس بر می گردد. البته سازمان میراث فرهنگی به دلیل سابقه ای که دارد و عمدتا در زمان دولت نهم و دهم، حیات خلوت دولت بوده و بسیاری از نیروهایی که اکنون نیز سرریز به شمار می روند در آن زمان جذب شده و در حال حاضر یکی از مشکلات اصلی سازمان، مازاد نیرو است که برخی از آنها به دلیل فقدان تخصص و یا بیکاری، صبح تا شب مشغول شایعه سازی پیرامون این و آن هستند. به جرات می توان گفت سرمنشا بسیاری از این شایعات، برخی نیروهای درون سازمان هستند کما اینکه در گزارش یکی از این خبرگزاری ها که به دروغ گویی شهره است در مورد منبع این شایعه نوشته شده بود: "بر اساس زمزمه هایی که در درون سازمان شنیده می شود». این صبحت عجیب از سویی یک مقام مسوول در حالی منتشر شده بود که پیش از این نیز در این سازمان از زمان کازرونی، بهشتی و مرعشی تا مشایی و بقایی و ملک زاده تا نجفی بارها بحث رفت و آمد روسا یا معاونین و یا مدیران مطرح شده بود و چه کسی هست که نداند انتخاب رییس برای سازمان میراث فرهنگی سالها است که با انگیزه سیاسی انجام میشود و نه فرهنگی! مگر رییس سازمان خود سبقه میراث فرهنگی یا گردشگری و یا صنایع دستی داشته یا با مشورت بزرگان سه حوزه انتخاب شده است؟ مگر نه این که او برای مسندهای دیگر انتخاب شده بود اما از مجلس رأی نیاورد همچنان که همتایش محمد علی نجفی نیز همین اتفاق برایش افتاد و تنها تفاوت آنها چهره فرهنگی نجفی بود.
دوم آن که رسانه فقط یک بحث را مطرح کرد همچنان که در سایر وزارتخانهها یا ارگانها و نهادها مطرح میشود و در نهایت یا صحه بر آن گذاشته میشود و یا از سوی مقام مسوول تکذیب میشود آیا تمام خبرنگاران و روزنامهنگاران از سر بیکاری شایعهسازی میکنند یا تغییر و تحولات سیاسی و تصمیمات پشت پرده دولتی در ماندن یا نماندن یک مسوول دخیل است و اصحاب رسانه آن را صرفاً بیان میکنند و در این تصمیمگیری دخالتی ندارند.
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
یادداشت سازمان به اینجا ختم نشد و در ادامه به تپه چغامیش اشاره شد:« تپه چغامیش چند هزار سال است سر جایش هست و هزاران سال دیگر نیز سرجایش خواهد بود. اما یکی از تکنیک های عملیات روانی «دروغ بزرگ» است. بر مبنای این تکنیک ، دروغ هر چه چقدر بزرگ تر باشد باور کردنش آسان تر است حتی اگر دروغی به بزرگی یک تپه چند هکتاری باشد! در ادامه این یادداشت آمد: در تماس با برخی خبرنگاران به آنها گفتم من هزینه سفر شما به چغامیش را می دهم خودتان بروید از نزدیک راستی آزمایی کنید ببینید تپه چغامیش سرجایش هست یا نیست؟ یا ما دروغ می گوییم یا شما؟ تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!... البته خورشید هیچ گاه پشت ابر پنهان نمی ماند و زمان می گذرد و مردم یا مستقیما گذرشان به دزفول و چغامیش می افتد یا از راه های دیگری پی به دروغ بودن آن شایعات خواهند برد و این چنین است که به رسانه ها بدبین می شوند و اعتماد آنها به رسانه ها از بین می رود یعنی همان چیزی که الان اتفاق افتاده است.»
این یادداشت نهایتاً به آنجا ختم شد که خبرنگاران و روزنامهنگارانی که با آمدن دولت یازدهم همانند گذشته در حمایت از یکدیگر مباحث و آسیبها را مطرح نمیکردند بار دیگر از هر جناح و طرز فکری کنار هم جمع شوند و اثبات کنند که محوطه تاریخی چغامیش مورد هجوم واقع شده و حتی افرادی از داخل سازمان متهم به گرفتن رشوه شدند و دایره تخلفات ادرای و ... مسوول رسیدگی به این پرونده شدند.
به گزارش هنرنیوز؛ با نگاهی به کارنامه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در مییابیم که خبرنگاران و روزنامهنگاران همچنان در حوزه صنایع دستی حمایتی برخورد میکنند تا این حوزه همیشه مظلوم سازمان بیش از این ضربه نبیند و سیاستها و برنامهریزیهای آن با همفکری متخصصان و کارشناسان جامعه عمل بپوشد تا جمعیت کثیری از صنعتگران که جزو دهک پایین اقتصادی این مملکت محسوب میشوند بتوانند اندکی به ثبات برسند اما واکنشها و برخورد با موضوعاتی چون آثار تاریخی که خسارات به آنها جبرانناپذیر است یا نوشتن در مورد کم و کاستیهای گردشگری که با مردم و گردشگر خارجی و داخلی و چهرهسازی از ایران در دنیا سر و کار دارد ناخواسته و خواسته قلم را به سمت نقد میبرد اما آیا مسوولان این حوزهها سعه صدر لازم را دارند ؟
در نمایشگاه مطبوعات چه گذشت؟
هر چند در این مدت خبرنگاران و روزنامهنگاران از الفاظی چون « رسانهها بر شاخه نشستن و بن میبرند» یا « رسانهها دراکولا هستند» هم بینصیب نماندهاند و حتی در ماندن یا رفتن اسکلت هفت هزارساله نیز مقصر شناخته شدند و هرچند آش مسوولان گاهی آنچنان به مذاق برخی از همکاران رسانهای خوشآمده که در حمایت از فلان مدیر یا مسوول نخستین اصول اخلاقی را نیز زیر پا گذاشتهاند و در شبکههای اجتماعی در ظاهر نقد و در باطن همکارشان را کوبیدهاند یا حتی به خود زحمت ندادهاند از رسانه ای علت نوشتن مطلب را جویای شوند و به جای آن تصمیم گرفتهاند که بنویسند:« تصور رسانهاي اين بود كه يك هيأت...»، « تصور رسانهای آن بود كه مدير پايگاه...» اما به نظر میرسد برخلاف تصور در دولت یازدهم اتفاق خوشایندی در حوزه مطبوعات رخ نداده است همچنان حوزه صنایع دستی از داشتن حتی یک رسانه مستقل هم محروم است. اخبار و اطلاعات مطلوب سازمان در هر سه حوزه منتشر نمیشود( در این مورد به طور استثنا پژوهشگاه میراث فرهنگی در اقدامی در خور تقدیر اخبار و اطلاعات لازم در حوزه باستانشناسی و نشستها و همایشهای مربوط به حوزه خود را به رسانهها منتقل میکند) و در اختیار رسانهها قرار نمیگیرد. از سویی رسانهها در مواردی چون نوشتن درباره برخی بافتهای تاریخی یا تخریب برخی از بناها که منتسب به ارگان یا اشخاص خاصی هستند تحت فشارند این در حالی است که مسوولان سازمان حاضر نیستند باری از دوش رسانه بردارند و موضع سکوت را انتخاب کردهاند تا اگر موفقیتی کسب شد مشعوف شوند و آن را در کارنامه کاری خود درج کنند و اگر رسانهها مغلوب شدند خود را کنار بکشند و از اساس این موضوع و نسبت آن با خود را کتمان شوند. سعه صدر مدیران به قدری اندک شده است که از هر فرصتی برای تبری جستن خود از آنچه رسانهها به آنها منتسب میکنند و یا آنها را به نقد میکشند، استفاده میکنند حتی اگر این فرصت مراسم مربوط به بزرگداشت یک عزیز از دست رفته در این حوزه باشد.
از سویی همچنان خبرنگاران و روزنامهنگاران در دسترسی به مسوولان استانی با مشکل مواجهاند و در سازمان مرکزی در حوزه گردشگری حتی صحبت با مدیران نیازمند گذشتن از هفت خوان رستم است. مدیر کل میراث فرهنگی استان تهران هم ترجیح داده به جای پاسخگویی مستقیم ، مدیر روابط عمومیاش را در کانون مواجهه با خبرنگاران قرار دهد. رییس سازمان میراث فرهنگی هم مدت ها است نشستی با اصحاب رسانه برگزار نکرده است.
کافی است دسترسی به مسوولان این حوزه با یک حوزه فرهنگی دیگر مانند وزارت فرهنگ و ارشاد بررسی شود تا مشخص گردد این حوزه در برخورد با رسانه همچنان بر کدام مدار می چرخد.
تداوم مشکلات گذشته و نوع برخوردها سبب شده تا بسیاری از رسانهها موضع انفعالی بگیرند و در این حالت اگر ماندهاند اندک خبرنگاران و روزنامهنگارانی که همچنان به نقد میپردازند اما فشارها بر آنها مضاعف شده است و مسوولان نیز به دلیل تضعیف فضای نقد مطبوعاتی تاب تحمل همین اندک نقد را هم نداشته باشند.
به عنوان مثال معاون گردشگری امسال ترجیح میدهد از غرفه رسانههای مطرح و منتقد در این حوزه دیدن نکند و در نهایت در غرفه سازمان جلوس کند یا مسعود سلطانیفر آمدن خود را یک روز جلو میاندازد و آمدن او به صورت تلگرامی و نه تلفنی یا پیامکی به اصحاب رسانه اطلاع داده میشود و تازه این حضور همراه است با حاشیههایی چون ناراحتی اصحاب غرفه برتر خبرگزاریها یعنی « ایسنا » که شعار امسال خود را «صداقت؛ اعتماد و اعتبار» انتخاب کرده بود و دومین خبرگزاری رسمی ایران است که البته کارنامه کاری آن در حوزه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در مقام قیاس با نخستین خبرگزاری ایران یعنی ایرنا که خبرگزاری دولت به شمار میرود قابل مقایسه نیست و کارشناسان و صاحبنظران و فعالان زیادی اخبار ایسنا را در این حوزه رصد میکنند.
این نوع برخورد با رسانه تا بدانجا پیش رفته که از یک روز پس از نمایشگاه مطبوعات ، ایسنا سه سرویس صنایع دستی، گردشگری و میراث فرهنگی خود را در اعتراض به رفتار سازمان تعطیل کرده است. اقدامی که هر چند مخالفان خاص خود را داشت اما با اقبال برخی از اصحاب رسانه نیز مواجه بود.
ذکر این مطلب نیز برای رعایت شرط انصاف ضروری است که معاون میراث فرهنگی به همراه مدیرانش، معاون صنایع دستی، معاون سرمایه گذاری،مدیرصندوق حفظ و احیا و مدیر کل میراث فرهنگی استان تهران در نمایشگاه مطبوعات برای دیدار از رسانه ها وقت گذاشتند و به پرسش های آنها فارغ از هرگونه حب و بغضی پاسخ داده اند.
حال همچنان این پرسش مطرح است که وقتی یک سازمان فرهنگی با عنوان « میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» تاب تحمل نسیم انتقادات را ندارد و چنین رفتاری را در مقابل اصحاب رسانه پیش میگیرد چگونه میخواهد به استقبال سونامی گردشگران برود ؟!! که البته سونامی خود واژهای منفی و تخریبگر است و مسوولان محترم باید به خاطر داشته باشند که اگر همین اندک نقد هم صورت نگیرد و فضای رسانه صرفاً به مطلوبات مورد نظر آنها بپردازد قطعاً میراث فرهنگی با انواع تخریبها و گردشگری با انواع کاستیها و صنایع دستی با انواع فشارها با سونامی محو شدن روبه رو خواهد شد.