ژنرالها به کارگردانی مشهدی عباس
بیان دردی مشترک با زبانی مشترک
ژنرالها روایتی کودکانه ازجنگ با محوریت یک دختر بچه و عروسکش نی نی است کودکی که از همان شعر شروع نمایش مشخص میشود؛ تاثیراتی از جنگ را حس کرده و در محیط ناآرامی زندگی میکند که آرزوی کودکانهاش حتی در هنگام بازی باعروسکش پایان یافتن جنگ است.
تاريخ : دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۳۸
به تبعیت از موضوع زمان و مکان مشخصی برای قرار گیری خانه دختر منظور نشده، خانه یا همان آشیانه یا خلوتگاهی به ظاهر امن که با ورود دو ژنرال به اشغال آنها در میآید تا میدان جنگ افروزیشان باشد. تمام طراحیها و میزانسنها زیرکانه و در نهایت سادگی برای رساندن مفاهیم بزرگ عمل میکنند، ورود ژنرالها از دو سوی صحنه تقابل آنها را کلید میزند، آنها آمدن با هم بجنگند بدون هیچ دلیلی، هدف فقط ضربه زدن به طرف مقابل است رفتار حماقت گونه ژنرالها تمثیل زیبایی برای مخاطبان کم سن و سال نمایشبه شمار میآید. نکته ساده اما هوشیارانه بعدی اینکه ژنرالها زبان خود ساخته و نامعلومی دارند که تسلط طراح به تاکید برجهان شمول بودن جنگ وعدم مرزبندی آن را دوباره گوشزد میکند. مسئله انسان است نه چه انسانی، درکجا، با چه دینی و چه نژادی. دخترک جنگ را نمیفهمد اما از خشونت یا به قول خودش دعوا متنفر است [مثل هر کودکی] در میان دوعموی جدید به دنبال هم بازی میگردد آنها را کشمش مینامد ابزارهای جنگی آنها را به وسیله بازی با مزه تبدیل میکند با نگاه معصوم و پاک یک کودک بمبها میتوانند کیک تولد باشند اردوگاههای جنگی خانههای با مزهای برای بازی باشند سنگرها مکانی برای چشم گذاشتن و کیسه مهمات جایی برای قایم شدن و مدالهایی که بر سینه جنگ افروزان نشان افتخار به شمار میآیند میتوانند جایزه بردن یک بازیه قایم باشک باشند. (وکدام زیباتر است؟) ژنرالها همان دست نشاندههای بیفکری که تنها پیروی کردن را میفهمند. باید جنگید، چرا مهمنیست پس میجنگیم این موضوع وقتی برای تماشاگر با آگاهی بیان میشود که ژنرالها با دخترک مشغول بازیهای کودکانهاش میشوند، یک نفر میگوید بازی کنیم، چرا مهم نیست پس بازی میکنیم. آنها هم نمیدانند چه میکنند مغزهای شستشو شدهای که کور کورانه به دنبال رهبری میگردند.
درست جایی که شعله دعوا پایین کشیده شده و جو رو به آرام شدن است عامل بیرونی وارد عمل میشود. تجهیرات جدید نیروی پشتیبانی و مهمات را برای دامن زدن دوباره ارسال میکند. ژنرالها با نیروی جدید جان تازهای میگیرنددخترک به اتاقش پناه میبرد و عامل بیرونی به هدفش میرسد. دختر قصه با سربازان ژنرالها مشغول بازی میشود (از دو جبهه مختلف) و دوباره نویسنده تلنگرش را میزند. سربازان انسان هستند وسیلهاند آنها دوست دارند با هم ارتباط داشته باشند تعامل کنند دوست باشند یا حتی عشق بورزند. شاید مطرح کردن عشق دو سرباز به هم برای ازدواج و خواستگاری دختر ازژنرالها برای آنها کودکانهترین راه برای نشان دادن تعاملات مختلف بین فرهنگها بود.
دوباره تلاش کودک جواب میدهد جو به سمت آرامش میرود مراسم عروسی عروسکها از دو جبهه متقابل صلح را به نمایش میگذارد تا اینکه دوباره آن عامل بیرونی، آن هدایت کننده منفعت طلب این بار همه را به خاک و خون میکشد. اینجا دقیقا نقطه آگاهی ژنرالها «سربازان، مردم، عموم» به این دسیسه است آگاهی نسبت به اینکه آنها مهره یک بازی هستند و حالا که آگاهی هست دیگر نیازی به پیروی کورکورانه ودشمنیهای بیجا نیست. پس دیدیم که روایت کاملا حساب شده و کامل است عنصر زبان تاثیر گذار نیست این دردی مشترک است که با زبان تئاتر بیان میشود دیالوگهای دختر کم و با توجه به موقعیت و بازیهای بدنی برای هر بیننده غیر فارسی زبان هم قابل فهم هستند.
اشعار اگرچه زیبا و مفهومی هستند اما باز هم حال و هوای آهنگ و طراحیهای انجام شده هنگام پخش آنها احساس لازم را به مخاطب انتقال میدهند و نیازی به فهمیدن دقیق کلمات نیست. این از نکات بسیار مثبت این اثر به شمار میآید: زبان مشترک- فانتزیها و شوخیها تلخی موضوع را به کام کودک کمی شیرین میکند و درک موقعیت را راحترهمچنین از کسالت مخاطب جلوگیری میکند و در عوض صحنههای غمگین و احساسی با هوشیاری به وسیله عروسکها در موسیقی وبا حرکات نمادین انجام میشود تا خاطر لطیف کودک آزرده نشود. مثل: پدرومادری که در جنگ کشته شدهاند پدر و مادر عروسک «نی نی» هستند، عکس ترحیم پدر و مادر بدون صورت است و عروسک بافتنی است، قطع عضو و معلولیت در جنگ با کنده شدن دست عروسک و.... طراحی صحنه کامل است خانه دختر، پناهگاه بالایی و آکسسوارهای ریز و درشت کاربردی و در خدمت اجرا عمل میکنند، ریزه کاریهای خلاقانه مخاطب را هیجان زده میکند (عروسکهای کوچک با چتر از آسمان و وقتی به زمین میرسند عروسکهایی با اندازه بزرگ و... ) شلوغی صحنه با انبوهی از ابزارها حرکتهای پر جنب و جوش دو ژنرال به درک فضای مد نظر کارگردان کمک کرده است.
از تمامیه صحنه به خوبی استفاده میشود و چشم دائما در حال حرکت است حتی از دیوارهای خانه برای عروسک گردانی استفاده میشود که تنوع بصری خوبی علاوه بر کارکردهای معنایی ایجاد میکند. ژنرالها در اجرای نقش کاملا موفق ظاهر میشوند و گیرایی بازی آنها مخاطب را همراه اثر نگه میدارد اما اگر برای نقش دخترک از یک کودک استفاده میشد و یا سعی در کودک نشان دادن آن بازیگر کمتر لوس و مصنوعی بود، همزاد پنداری کودکان با او تکمیل میشد. در کل ژنرالها یک کار منسجم حساب شده ومحکم است کاری که انتظار ما از هنر برای واکنش به مسائل روز را برآورده میکند. از کنار هم قرار گرفتن یک کارگردان زبده و تهیه کنندهای کار بلد که موانع دست و پا گیر تولید یک اثر خوب را کنار بزندانتظار دیگری به جز یک نمایش خوب نباید داشت.
یادداشت: امین دلپذیر