یادداشت جمال میر صادقی درباب کارکرد ایدئولوژی در داستان؛
ایدئولوژی، محدودسازی ادبیات در یک برهه زمانی است
جمال میرصادقی معتقد است که ایدئولوژی مطلق است و یک فکر و عقیده را غالب میکند. ایدئولوژی نوع خاصی از ادبیات را تبلیغ میکند. وی میگوید: کارهای ماکسیم گورکی به دلیل نگاه انسانیاش به انسان در ادبیات ماندگار شده است.
تاريخ : شنبه ۷ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۲۳
ایدئولوژی یک فکر مطلق است و یک عقیده را غالب میکند و میخواهد فکری را تعمیم دهد. این ایدئولوژیها از نظر کارکرد در هنر و ادبیات با یکدیگر تفاوتی هم ندارند. در ادبیات یا هر هنر دیگر بیشتر فکر و تفکر است که به انواع هنری شکل میدهد. وقتی صحبت از ایدئولوژی ادبیات میشود یعنی ادبیات در خدمت یک ایدئولوژی قرار گرفته است. بزرگترین ایراد این شیوه آن است که نویسنده از خودش بیرون آمده و ادبیاتی که به وجود میآورد که تبلیغی است. مثل همه آثاری که در شوروی سابق تحت عنوان رئالیسم سوسیالیستی نوشته میشد و بوی ایدئولوژی مارکسیستی میداد.
این نوع ادبیاتی که در برشی از تاریخ ادبیاتداستانی کشور ما رواج دارد ادبیاتی تبلیغی است و دوامی هم ندارد و من آن را در زمره ادبیات به حساب نمیآورم. ادبیاتی که درباره آن موقعیت و داستانها و رمانها نوشته میشود بعد از مدتی فراموش میشود اما برخی کتابها و رمانها هنوز با گذشت سالها و دههها پا برجا هستند. وقتی شما به یونان نگاه میکنید بعد از گذشت سالیان هنوز نمایشنامهها و حماسههای آنها ماندگار مانده است. چرا که دور از ایدئولوژی هستند. اگر با ایدئولوژی نوشته میشد با زمان عوض میشد. اگر بخواهیم با یک امر کلی به موضوع نگاه کنیم، این آثار حتی ممکن است در زمان خودش طرفدار داشته باشد و از طرف حکومت حمایت شود؛ درست مثل ادبیات سوسیالیستی اما با گذشت زمانه اثر داستانی و مخاطبانش نیز تغییر میکند و در مواردی همه مخاطبان خود را از دست میدهد.
ادبیات داستانی ما قبل از نهضت مشروطیت شروع میشود و آنجا آثاری مانند «سیاحتنامه ابراهیم بیگ» یا «مسالک المحسنین» تولید میشود که در زمان خودشان شاخص بودند. این آثار نقطه شروع ادبیات داستانی در ایران هستند. در دورهای که این آثار نوشته شدند، به دلیل نیاز مخاطبان، آنقدر مورد استقبال قرار گرفتند که به دفعات این کتابها در قفقاز، استانبول و مصر به طبع رسیده و به وسیله الاغ به ایران منتقل میشدند. اگر آورنده این کتابها به ایران به دست حکومت میافتاد سرش را میزدند، اما تجارت آن به قدری پرسود بود که همه حاضر بودند خطر آن را به جان بخرند. با تمام این اوصاف امروز دیگر صحبتی از این کتابها نیست، چرا که زمانه عوض شده و معنای ادبیات برای مردم امروز تغییر کرده است. این گونه آثار در زمره ادبیات محسوب نمیشوند
ادبیات داستانی میتواند بقای خودش را حفظ کند و بخشی از ادبیات داستانی هم میتواند صرفاً در زمان خودش نوشته شود. همه آثاری که با ایدئولوژی نوشته میشود چه چپی باشد و چه راستی صرفا در زمان خودش خریدار دارد. آثار اولیه گورکی بیشتر ماندگار است و هنوز هم خوانده میشود. «مادر» او ایدئولوژیک است اما به این دلیل که جنبش کارگری را منعکس میکند هنوز میتواند اعتبار داشته باشد اما کارهایی که بعداً گورکی در راستای رئالیسم سوسیالیستی نوشته ماندگار نیست. آنچه نام گورکی را در ادبیات نگه داشته خصوصیت انسانی داستانهایش است.
میتوانم به طور کلی ادبیات داستانی را به سه دسته تقسیم کنم؛ ادبیاتی که در زمان خودش به طور وسیع و زیاد، مانند «مسالک المحسنین» خوانده میشود، اما اگر زمان از آن بگذرد و سه نسل خوانده نشود جزو ادبیات محسوب نمیشود و کنار گذاشته میشود. برخی کتابها نیز ممکن است در زمان خودش خواننده نداشته باشند، اما بعدها مورد اقبال قرار بگیرند. مثال شاخص از این دست آثار «بوف کور» صادق هدایت است که ابتدا با شمارگان ۲۰۰ نسخه و به هزینه شخصی نویسنده منتشر شد، اما بعدها به ۱۳، ۱۴ زبان ترجمه و مورد اقبال جهانی قرار گرفت. آثاری هم هستند که هم در زمان خودشان خوانده میشود و هم در زمانی که از دورهشان میگذرد. از این دست آثار نیز میتوان به «چشمهایش» بزرگ علوی اشاره کنم.