به گزارش هنرنیوز، شهرام زارع - باستانشناس و سردبیر مجله باستانپژوهی- در یادداشتی به نقد در مورد پرونده های ثبت جهانی از جمله شوش و به طور اخص پرونده ثبت جهانی شوشتر پرداخته است. متن زیر نظرات این کارشناس ارشد باستان شناسی است که در اختیار هنرنیوز قرار گرفته است.
نقشه عرصه و حرائم محوطة میراث جهانی شوشتر و موقعیت محدودة باستانی «چشمة سوزنگر»
در میانة نقد و نظرهایی که طی ماههای اخیر دربارة چندوچون ثبت جهانی «مجموعه باستانی شوش» درگرفته بود، مسؤول دفتر تدوین پروندههای ثبت جهانی ایران و معاون سازمان میراث فرهنگی، محمدحسن طالبیان، در گفتگو با رادیو فرهنگ (۲۶/۹/۱۳۹۳) به دفاع از عملکرد این دفتر و رد انتقادهای مربوط به کاستیهای پرونده شوش پرداخت.
تصویر ماهوارهای موقعیت بقایای باستانشناختی و تعرضات امروزی
آقای طالبیان به مجری و مخاطبان رادیو فرهنگ شرح میداد که در فرایند ثبت جهانی «بحث عرصه و حریم بخشی از مسایل یک اثر است. هفتادهشتاد درصد از پروندة یک اثر جهانی موضوع حفاظت، مدیریت و بحث حقوقی آن است...، [برای تدوین پرونده] نباید وارد روند پژوهش بشویم. فرض بر این است که آن اطلاعات موجود است، منتشر شده و ارزشهای آن شناخته شده که داخل پرونده گذاشته میشود... اگر بحث حفاظت، مدیریت و خواناسازی یک محوطه انجام نشده باشد شما نباید آن را برای ثبت جهانی ببرید... آنها [یونسکو] میگویند که شما یک جواهری دارید اگر نمیتوانید این جواهر را مدیریت و حفاظت بکنید خب چرا میآورید در سطح جهانی مطرحش میکنید؟»
دفن بقایای باستانی در زیر آوار نخاله و زبالة شهری
در اثنای گفتگو، مجری رادیو نظر ایشان را دربارة انتقادها نسبت به ضعف تخصصی پروندهها پرسید و اینطور پاسخ گرفت: «این تیمی که برای ثبت جهانی کار میکند تاکنون ۱۲ اثر را در جهان ثبت کرده و از صفر تا صدِ کارهای آن را انجام داده. آنجا جای سادهای نیست که هر چیزی ببرید آنها بپذیرند، کمیتههای مختلف وجود دارد، مطالعات گسترده دارند، ارتباطات زیادی دارند، انتشارات جهانی دربارة هر سایت دارند، اگر مطلبی غلط باشد تعارف نمیکنند و فوری به شما میگویند که این مطلب شما اشتباه است؛ بنابراین، باید بگویید کجای کار ما ایراد دارد. نقد خوب است، ولی همینطوری یک حرف عام زدن فکر میکنم کملطفی باشد.»
دفن بقایای باستانی در زیر آوار نخاله و زبالة شهری
یادداشت حاضر، ضمن احترام به تلاشهایی که در این زمینه صورت گرفته است، با مرور و بررسی وضعیت پرونده شوشتر، به عنوان یکی از مجموعههای ثبت جهانی ایران، نگاهی دوباره به وضعیت شوش خواهد افکند. از آنجا که قبلاً هم ضعفهای تخصصی پروندههای ثبت جهانی نشان داده شده، امیدوارم این نوشتار «نقد و تبادل نظر» قلمداد شود و نه «کملطفی» و «حرف عام»! به هر رو، هدف این گونه یادداشتها، ضمن توجه دادن به فهم بهتر و دقیقتر موضوعِ پروندههایِ ثبت جهانی، و در این مورد، لزوم اصلاح و تصحیح پروندة «ثبت جهانی شوشتر»، تأکید بر ضرورت تأمل بیشتر دربارة پروندههای جهانی آینده است (بهویژه پروندة شوش که اینک در نوبت ثبت جهانی قرار دارد، و پروندههایی چون فیروزآباد، یزد و نظایر آنکه در دست تهیهاند).
دفن بقایای باستانی در زیر آوار نخاله و پر شدن تدریجی بستر آبراه چشمة سوزنگر
مستندات ارائهشده برای این نقد، مدارک باستانشناختیِ موجود در محل هستند که در فرایندی شبهعامدانه (خواهیم گفت چرا)، حتی شش سال پس از ثبت جهانی این مجموعه، نادیده انگاشته شده و اکنون در حال نابودیاند. شاید به این دلیل که مسؤول دفتر ثبت جهانی فکر میکند «نباید وارد روند پژوهش شوند»! پرداختن به پرونده شوشتر، به عنوان اثری جهانی که در نزدیکی شوش قرار دارد، به این منظور است که نشان دهیم انتقادهای کارشناسی که طی چند سال گذشته نسبت به پروندة «مجموعه باستانی شوش» صورت گرفته نه متوهمانه بوده و نه از سر کملطفی! بهویژه آنکه یکی از عمدهترین پاسخهای مسؤولان به انتقادها دربارة پروندة شوش این بوده که عرصة پروندة مذکور را در آینده میتوان توسعه داد و تکمیل کرد (و مشمول «اِکستنشن» نمود).
پر شدن تدریجی بستر آبراه چشمة سوزنگر با نخاله و زبالة شهری
فارغ از اینکه در موضوع شوش آشکارا مغالطه میشود، این پرسش هم مطرح است که چنین تبصره یا گریزگاهی تا چه حد قابل اعتماد و اعتناست؟ و سرنوشت محوطهها پس از ثبت آنها در فهرست میراث جهانی و برپایی «جشنهای ملّی» و برداشتن عکسهای یادگاری به چه وضعی در میآید؟ این استدلال که «هستة اصلی یک مجموعة تاریخی-فرهنگی را در فهرست میراث جهانی به ثبت میرسانیم و در آینده (معمولاً نامعلوم!) سایر بخشهایِ واجد ارزش یا واجد شرایط را به پرونده الحاق میکنیم» تاکنون چقدر به عمل درآمده است؟ به عنوان نمونه، آیا پروندة «سازههای آبی تاریخی شوشتر»، با گذشت شش سال از ثبت جهانی آن، مشمول «اکستنشن» /توسیع یا بازبینی و بازنگری شده است؟ شواهد نشان میدهد که دستکم در مورد پروندة «شوشتر» به جای بسط و توسیع (extension)، قبض و تقلیل (reduction) رخ داده است! (خواهیم گفت چرا و چگونه).
چشماندازی از محدودة بقایای باستانی و فاضلاب آلوده به جای آب پاک چشمة سوزنگر
این نکته نیز گفتنی است که در این یادداشت به خاطر رویکرد عمومی، از بحث تخصصی و تفصیلی پرهیز شده که لاجرم در نشریات تخصصی به آن پرداخته خواهد شد.
شاهکار خلاقیت بشری چگونه خلق شد؟
«سازههای آبی تاریخی شوشتر» مجموعهای از پلها، بندها، آسیابها، آبراهها و دیگر ساختارهای سترگ باستانی هستند که به منظور بهرهوری بیشتر از آب و ارتقاء وضعیت کشاورزی، صنعتی و اقتصادی ساخته شدهاند و کموبیش در پیوند با یکدیگر کار میکردهاند.
این مجموعهآثار که به دوران هخامنشی تا اسلامی تاریخگذاری شدهاند مرکب از ۱۳ اثر است که شش سال پیش، ۱۳۸۸خ/۲۰۰۹م، به عنوان دهمین اثر ایران در فهرست میراث جهانی و در قالب یک مجموعه به ثبت رسیدهاند. فصل مشترک همه این آثار، کموبیش، پیوند آنها با زیستبوم و نظام معیشتی این خطّه است و به نحوی با مقولة آب مرتبط هستند. این ۱۳ اثر به ترتیبی که در پروندة میراث جهانی شوشتر آمده به شرح زیر هستند: «۱. بند میزان؛ ۲. برج کلاه فرنگی؛ ۳. آبراه گَرگَر؛ ۴. پلبند گَرگَر؛ ۵. مجموعه آبشارها و آسیابهای آبی؛ ۶. بند برج عیار و نیایشگاه صابئین؛ ۷. پلبند خداآفرین یا ماهیبازان؛ ۸. قلعه سلاسل؛ ۹. آبراه داریون؛ ۱۰. پلبندِ شادُروان؛ ۱۱. بند خاک؛ ۱۲. پلبند لشکر و پل شاهعلی؛ ۱۳. بند شرابدار.»
بقایای معدنکاری کهن
با وجود این، در پروندة شوشتر یک مؤلفة بسیار مهم و بنیادینِ این مجموعه نه تنها در هنگام تهیه پرونده و ثبت آن نادیده گرفته شده و از قلم افتاده، و نه تنها پس از شش سال مشمول بسط پرونده نشده، بلکه در بیتوجهی و بیاعتنایی مطلق مدیریت میراث فرهنگی در حال مدفون شدن و نابودی است. «سازههای آبی تاریخی شوشتر» در خلاء آفریده نشده و مانند هر پدیدة دیگری بقایایی مادّی و متأثر از محیط (environment) و چشمانداز (landscape) خود بودهاند. آفرینش آنها بنا به اقتضائات آن اقلیم بوده و مواد و مصالح آن نیز از همان محیط تأمین شده است. بنابراین، از جمله پرسشهای بدیهی در هنگام تدوین پروندة این محوطه میبایست این بوده باشد که سازههای آبی شوشتر چرا، چگونه و چطور خلق شدهاند؟ خوشبختانه تا حدودی این پرسشها مورد توجه قرار گرفته و متناسب با آن مدارک لازم در پرونده گنجانده شده است. با این حال، نسبت به موارد مهمی نیز غفلت شده است.
بقایای معدنکاری کهن
آفرینشِ سازههای آبی شوشتر که امروزه آنها را، بنا به اسناد یونسکو، به عنوانِ «شاهکاری از نبوغ و خلاقیت بشری» میشناسیم، شاید در جغرافیا و محیطی دیگر، دستکم به این شکل، ممکن نمیبود. این «شاهکارها» که طی دورههای مختلف و در زمانی دراز پدید آمدهاند، به همان میزان که مدیون خلاقیت و پشتکار سازندگانشان هستند، وامدار زیستبوم و منابعی هستند که مواد و مصالح این آثار را تأمین نمودهاند. بنابراین، دهها و صدها هزار قطعه سنگی که اجزای کالبد و جسم این «شاهکار» را تشکیل داده جزء لاینفک این اثر جهانی محسوب میشوند. اما، این مکعبهای سنگیِ تراشخوردة کوچک و بزرگ از کجا آمدهاند؟
در ۱ کیلومتری شرق پلبندِ میزان، شمالیترین سازة آبی این پرونده، در محلی به نام «چشمة سوزنگر»، مقابل مقام صاحبالزمان، محدودهای گسترده با بستری از صخرههای ماسهسنگی وجود دارد که در جایجای آن رد و نشان معدنکاوی باستانی دیده میشود. به نظر میرسد که محدودة مذکور یکی از عمدهترین منابع و معادن تأمین مواد و مصالح برای خلق «شاهکار» سازههای آبی شوشتر بوده است. شواهد نشان میدهد که برای برداشت سنگ از معدن باستانی سوزنگر غالباً از روش شکافاندازی (splitting) استفاده شده است. در واقع، با حفر چالههای کوچک در امتداد محدودهای که مطلوب شناخته میشده و سپس قرار دادن گوههای آهنی در درون آنها اقدام به جداسازی و برداشت بلوکهای سنگی مینمودهاند. آثار و بقایای اینگونه چالهها و جایِ گوهها (wedge slots) به فراوانی و وضوح در سرتاسر معدن سوزنگر دیده میشود.
معماری دستکند و بقایای معدنکاری کهن
افزون بر آثار گستردة معدنکاوی باستانی، دستکم دو بند و سازة آبرسانی کهن، بیش از ۲۰ استودان، تعدادی فضای دستکند، و شماری بقایای معماری متأخر در این محدودة باستانی وجود دارد. شواهد نشان میدهد که دستکم بخشی از این منطقة باستانی، علاوه بر وجود معادن و مخازن سنگ، احتمالاً جایگاهی مورد احترام یا آیینی نیز به شمار میآمده که علاوه بر چشمة سوزنگر، استودانها و گورهای متعدد گواه بر این امر است؛ ای بسا این استودانها در پیوند با معدنکاران و سازندگان سازههای آبی شوشتر نیز باشد. وانگهی، به روایتی منزل و مقامِ سهل بن عبدلله تستری، از مشاهیر مشایخ عرفان و تصوف سدة سوم هجری، در نزدیکی چشمة سوزنگر/سیزنگر بین مقام صاحبالزمان و آرامگاه شیخ شمسالدین گلچشم بوده که اهمیت و لزوم حفاظت از این مجموعه را دوچندان میکند.
«حریم ویژة» میراث جهانی؛ بازخوانی تجربة شوشتر
مجموعة سوزنگر، بر اساس پروندة ثبت جهانی شوشتر که در تارنمای رسمی کمیتة میراث جهانی (یونسکو) و در دسترس همگان است، نه جزء عرصة این اثر جهانی است و نه جزء فهرست سیزدهگانه این پرونده. در واقع، «مجموعة سوزنگر» در عرصه (core zone) این پرونده جایی ندارد. با این حال، خوشبختانه، البته از سر اتفاق، گویا در محدودة حریمِ یک (buffer zone) و حریمِ منظری (landscape zone) این پرونده قرار گرفته است. بنابراین، میبایست پرسید چرا این مجموعة مهم و ارزشمند که جزئی از شخصیت و کاراکترِ سازههای آبی شوشتر به شمار میآید در فهرست سیزدهگانة این پرونده به ثبت نرسیده است؟ چرا در پروندة شوشتر حتی اشارهای هم به این مجموعه وجود ندارد؟! (بخصوص که نه تنها ناشناخته نبودهاند بلکه در انظار و ملاء عام و محل تردد همگانی قرار دارند)؛ و، از همه مهمتر، چرا با اینکه جزء «حریم درجة ۱» و «حریم منظری» میراث جهانی شوشتر است ولی به آشکارترین شکل در معرض تجاوز و در حال نابودیاند؟!
این حرائمِ «درجة ۱» و «منظری» کموبیش همان «حریم ویژه» ای است که مسؤولانِ پرونده میراث جهانی شوش در ماههای اخیر سخن در وصف آن بسیار گفتهاند. در شوش، عرصة پرونده را پس از قریب دو سال پنهانکاری ۳۹۰ هکتار اعلام کرده و در پاسخ به منتقدان گفتند که برای شوش «حریمی ویژه» به مساحت ۱۴ هزار هکتار در نظر گرفتهایم، و رندانه «حریم ویژه» را حریمی تعریف کردهاند که ضوابط حفاظتی «عرصه» بر آن مترتب است! حریم ویژهای که در نزدیکترین نقطه آن به عرصه، در روزی که نمایندة چینیِ یونسکو برای ارزیابی پرونده به شوش رفته بود، بهسبب گودبرداری شهری، نهشتههای باستانی به دست آمد اما روی آن را با گونی پوشاندند و نادیده انگاشته شد. سپس سودا پختند که با طرح پر سروصدای (ولی بیربط به ثبت جهانی) «ساماندهی اشیای تاریخی قلعه شوش» و تأسیس خلقالساعه «مرکز تحقیقات بینالمللی شوش» دست از ترنج نشناسیم!
بقایای معدنکاری کهن
به هر رو، مجموعة سوزنگر با وجود آنکه در «حریم درجة ۱» (بخوانید «حریم ویژه») میراث جهانی قرار دارد، به سبب بیتوجهی و غفلت مدیران سازمان میراث فرهنگی و پایگاه میراث جهانی شوشتر، در معرض تجاوز و تخریب قرار گرفته است. به گونهای که بخش بزرگی از محدودة معدنکاویهای باستانی و استودانها یا با نخالهریزیِ تدریجی در شرف دفن است، و یا با توسعة زاغهنشینی به تدریج محو میشود. چشمهسار زیبای سوزنگر و مسیلها و درّههای ماسهسنگی با احجام چشمنوازی که معدنکاران کهن در آنها پدید آوردهاند تا چند سال قبل با تکدرختهای کُنار و رمههای گوسفندان هنوز تصویری رؤیایی داشت، اما امروزه به سرعت رو به انهدام میرود.
جاری شدن فاضلاب و انباشت زبالة حومهنشینان، این چشمانداز افسانهای را به منطقهای بیماریخیز بدل کرده است. فضاهای دستکند آن نیز به مأمن بزهکاران بدل شده است. حتی، به گفته برخی از اهالی منطقه، مدیریت مقام متبرکه صاحبالزمان، لابد به دلیل ناآگاهی از ارزشهای میراثی و باستانشناختی این منطقه، قصد دارد سطح آن را در فرایندی تدریجی نخالهریزی کرده و پس از همسطحسازی به عنوان گورستان یا پارکینگ استفاده کنند! به روایتی، اکنون قیمت هر گور در این محدوده تا ۱۸ میلیون تومان نیز برآورد شده است؛ گورهایی که در دل نخالههای ساختمانی و زبالههای شهری حفر خواهند شد و پیکرهایی که در مغاک زباله خواهند خفت.
به روایتی دیگر، طرحی نیز به نام بینالحرمین، در حد فاصل مقام صاحبالزمان تا مرقد علامه شیخ شوشتری، در دست اجراست که اگر بینظارت میراثیان و در غفلت کنونی به حال خود رها شود، تخریب گستردهای به بار خواهد آورد. تخریبی که احتمالاً متولیان طرح نیز از ابعاد فاجعهبار آن آگاه نیستد و فرداها دامن آنها را هم خواهد آلود.
دردناکتر این است که از قابلیتهای فراوان این «جواهر» و سرمایة بیبدیل برای ایفای نقش در روند توسعة شهری شوشتر غفلت شده است. وانگهی، به رغم این موهبتِ تاریخی-طبیعی، چرا باید وضع اقتصادی، فرهنگی و بخصوص بهداشتی ساکنان پیرامون مجموعة چشمة سوزنگر تا این حد ناگوار باشد؟ از غفلت میراثیان که بگذریم، باید گفت فرماندار، شهردار، نمایندگان مجلس و سایر مسؤولان شهری و استانی نیز قصور کردهاند. طبعاً مردم هم، بهویژه اهالی سوزنگر، در نابسامانی این وضع سهیماند و میبایست حقشان را مطالبه میکردند. البته گویا ساکنان این منطقه چندان هم عاطل نماندهاند و دربارة مشکلاتشان طومارهایی خطاب به مسؤولان فرستاده و مختصر حرکتی نشان دادهاند؛ هرچند که تاکنون بینتیجه بوده است. بیشک رشد آگاهی مردم نسبت به مواریث فرهنگی و طبیعی از مهمترین مؤلفههای حفاظت از این قبیل آثار است. اگر مردم عملاً ببینند که ارتقاء کیفیت زندگیشان از طریق توجه، نگهداری و بهرهبرداری از میراث فرهنگی و طبیعی نیز ممکن است، هم مشارکت بیشتری برای حفاظت آثار خواهند داشت و هم در تخصیص بودجههای دولتی برای حفاظت صرفهجویی خواهد شد. اشاره ما به نقش مردم در پویایی وضع میراث فرهنگی از آن روست که برخی از مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی در دو سال گذشته، بخصوص درباره میراث فرهنگی شوش و شوشتر، بارها از «حق و نقش مردم» سخن گفتهاند. اما، متأسفانه، ارجاع به مردم اغلب به عنوان عاملی برای سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدیها و کاستیهای مدیریتی بوده است. همانطور که نمیتوان انکار کرد مالکیت خصوصی مانعی حقوقی برای حفاظت از محوطههای میراثی بوده است، این واقعیت که ناکارآمدی مدیران نیز بعضاً راههای مشارکت عمومی و اجتماعی و حتی مشارکت نخبگان و متخصصان در تدبیر امور میراث فرهنگی را بسته است نیز قابل انکار نیست.
بقایای یک بند باستانی بر آبراه چشمة سوزنگر
مجموعة «چشمه سوزنگر»، در کنار آثار دیگر شوشتر، یک موزه کمنظیر را تشکیل میدهد که جنبههایی دیدنی از تاریخِ معماری و مهندسی، فناوری، کشاورزی و آبیاری، پلسازی و راهسازی را به نمایش میگذارد. در میهن ما بهندرت شهرهایی هست که یکجا از این همه موهبت بهرهمند باشد؛ موهبت و سرمایهای که عمدتاً به حال خود رها شده و در معرض نابودی است.
* * *
این یادداشت قصد ارزیابی وضع حفاظت و مدیریت آثار سیزدهگانة پرونده جهانی شوشتر را ندارد؛ موضوعی که در جای خود بسیار مهم است، اما، چه در مورد شوشتر و چه سایر آثار میراث جهانی ایران، بسیار کم مورد توجه قرار میگیرد. به عنوان نمونه، دیدگاهی وجود دارد که تدوین برنامة حفاظت و مدیریت محوطهها را کموبیش بینیاز از ارزیابیهای باستانشناختی میداند. تبلور این دیدگاه در شوشتر را، علاوه بر مجموعة چشمة سوزنگر، در برنامة مرمتِ پلهای لشکر و شاهعلی میتوان دید. در مرمت این پلها که با خاکبرداری گستردهای نیز همراه بودهاند، هیچ باستانشناسی حضور نداشت و مدیر پایگاه جهانی شوشتر نیز اساساً قائل به ضرورت این حضور نبود. بر اینها بیفزاییم استفاده از روشهای نادرست و مواد و مصالح نامناسب در مرمت را که بحث درباره آن مجالی دیگر میخواهد.
سخن آخر اینکه، محوطههای تاریخی ایران بهخودیخود آنقدر قابلیت، اهمیت و شهرت دارند که حتی با پروندههای ضعیفتر هم قابل ثبت باشند. هیچ یک از ۱۷ اثر جهانی ایران، آثاری کماهمیت و کمارج نبودهاند که توانایی تدوینکنندگان پروندهها را به چالش بگیرند. ایران، کشوری کوچک و در حاشیة جهان نبوده، بلکه تمدنساز و فرهنگپرور، و با تاریخی غنی و پرحادثه بوده است. در فهرست آثار جهانی ایران نامهایی چون نقشجهان اصفهان، تختجمشید، تختسلیمان، سلطانیه، پاسارگاد، باغ ایرانی و نظایر آنها هست. در اغلب این موارد، اثر و محوطه (بخوانید «جواهر») است که میدرخشد، نه پرونده و مصنّفان آن. دستاندرکاران ثبت آثار جهانی در خدمت حفاظت از این آثار هستند و نه برعکس.
انباشت زباله در محدودة بقایای باستانی
نقدها نیز دربارة محتوای پروندهها، کیفیت تدوین آنها، ملاحظاتِ حفاظتی و تعهداتِ مدیریتیِ قبل و بعد از ثبت جهانی و نظایر این موضوعات است، و نه آمار و تبلیغات. بهویژه این پیشفرض که «برای تدوین پروندههایِ ثبت جهانی نباید وارد روند پژوهش بشویم» نمیبایست سبب شود که محتوای آنها ترجمهای، نادقیق و بعضاً غیرموثق باشد. تشبیه این محوطهها به «جواهر» اگر باور، و نه لفاظی، باشد میبایست در کنار مدیر و مترجم و نگهبان، «گوهرشناس» هم به کار گرفت تا ارزشهای گوناگون آن بهدرستی شناخته و شناسانده شود.