گوهر خیراندیش در گفتگوی مشروح با خبرگزاری مهر دلیل حضور نداشتن در فیلم سینمایی"بانوی شهر ما" به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، سفر به آمریکا، نمایش چند فیلم و سخنرانی در چند دانشگاه را شرح داده است.
به گزارش هنر نيوز به نقل از مهر، این روزها خبرهایی از شروع فیلم جدید ابراهیم حاتمیکیا بعد از پایان ماه مبارک رمضان به گوش میرسد، از آنجایی که از مدتی پیش شنیده بودیم گوهرخیراندیش بازیگر نام آشنای تئاتر، سینما و تلویزیون یکی از نقشهای اصلی این فیلم را برعهده دارد و اساسا این نقش برای او نوشته شده، برای پرسش درباره نقش و همکاری مجدد او بعد از فیلمهای" ارتفاع پست" و "دعوت" اواسط هفته گذشته با او تماس گرفتیم تا گفتگوی مفصلی در این باره انجام دهیم. اما او همکاریاش را با حاتمیکیا به دلیلی که خواهید خواند، منتفی دانست و ادامه بحثمان به اتفاقهایی که در سفر به آمریکا برایش پیش آمده، کشیده شد و تبدیل شد به گفتگوی مفصل که در پی میآید.
این روزها چه میکنید، فیلم آقای حاتمیکیا چه شد، شنیدهایم فیلمنامه براساس نوع بازی و توانمندیهای شما نوشته شده است؟
راستش بعد از اکران فیلم "دعوت"، طرحی به من داده شد و آن را خواندم. در سفر آمریکا که بودم آقای حاتمیکیا با من تماس گرفتند و فیلمنامه "قبل از دعوت" که بعدا شد "بانوی شهرما" را برایم ایمیل کردند. بلیت برگشتم را طبق برنامهریزی قبلی برای اوایل اردیبهشت رزرو کرده بودم، چراکه تا این زمان هم مداوای کمرم به اتمام میرسید و هم ادامه کارم در مجموعه "کلاه پهلوی" در این ماه شروع میشد. اما به اصرار تهیهکننده و کارگردان اسفندماه برای همفکری در مورد متن و کستینگ فیلم "بانوی شهر ما" به ایران بازگشتم. فیلمنامه بارها بازنویسی و حتی تست گریم و لباس انجام شد وحتی برای تیتراژ ابتدای فیلم یک روز هم مقابل دوربین رفتم و برای عقد قرار داد فیلم "بانوی شهر ما" هم به توافق رسیدیم. پس از آن منتظر آماده شدن فیلمنامه و لوکیشن ماندم و طی این مدت چندین پیشنهاد تلویزیونی، سینمایی و حتی تئاتر را رد و شش ماه صبر کردم ، اما ظاهرا قول و قرارهای شفاهی هم دیگر اعتباری ندارد . این انتظار بیش از حد تعهدات اخلاقی و حرفه ای من بود و از آنجایی که هیچ تاریخی برای شروع فیلم تعیین و پیش قسطی پرداخت نشده بود ،دو هفته پیش با پروژه دیگری قرارداد بستم. اگرچه طی این شش ماه همان طور که گفتم پیشنهادهای زیادی را نپذیرفتم و از این بابت دچار زیان فراوانی شدم.
میدانم چندماهی از بازگشتتان به ایران گذشته، اما با توجه به این که تاکنون درباره آن، که گویا سفر پرماجرا و پرباری هم بوده صحبت نکردهاید، میخواهم از این سفر، دلیلش و اتفاقهایی که افتاده است، بپرسم.
من به دعوت دانشگاه برکلی و انجمن فیلم سانفرانسیسکو برای نمایش فیلم و سخنرانی به آمریکا رفتم.
یعنی قرار بود در برنامه این جشنواره فیلمهایی از شما نمایش داده شود؟
بله قرار بود هم نمایش فیلم باشد و هم سخنرانی. سالنی که محل سخنرانی و نمایش فیلم بود، خوشبختانه پر از ایرانیهای پرشوق و خارجیها شد و جای نشستن نبود. البته این توضیح را بدهم که قرار بود فیلم "رسم عاشق کشی" در این جلسه به نمایش درآید، اما متاسفانه کپی دی وی دی آن کیفیت مطلوبی نداشت و با وجود تلاش هایم نتوانستم کپی با کیفیت را تهیه کنم و به همین دلیل فیلم" بانو" به نمایش درآمد.
آنها با کارهای شما به عنوان یک بازیگر ایرانی آشنایی داشتند؟
بله، از صحبتهای ایرانیها معلوم بود، فیلمها و مجموعههای تلویزیونیام را دیده اند، البته اطلاعاتی که در سایتم به زبان انگلیسی گذاشتهام، به همراه صحنه هایی از فیلم هایم با زیر نویس انگلیسی هم زمینه آشنایی بیشتر را فراهم کرده بود. البته پیش از این توسط خانم دکترپیرنظر که استاد ادبیات فارسی در دانشگاه برکلی هستند، برای سخنرانی و نمایش فیلم "رسم عاشق کشی" به این دانشگاه رفته بودم. در سفربه فیلادلفیا هم برای سخنرانی و نمایش فیلم دردانشگاه رزمان از من دعوت شد، اما چون از قبل آمادگی نمایش فیلمم را نداشتم، فقط توانستم در نشست پرسش و پاسخ و سخنرانی شرکت کنم.
موضوع صحبت شما در این سخنرانیها چه بود؟
سینمای ایران و سینمای بعد از انقلاب و جایگاه زن در این سینما و البته پاسخ به سوالهایی که مطرح میشد.
محور سوالها بیشتر چه بود؟
سینمای ایران و اغلب هم این سینما را به دلیل رشد چشمگیری که داشته حضور در جشنوارههای مطرح بینالمللی، بازیگری، مضمون و... تحسین میکردند. در این مرحله از سفر به دلیل استقبال از برنامهها و تعدد آنها، نیاز به یک مدیر برنامه را احساس کردم، چون واقعا بدون مدیر برنامه در آنجا نمیتوان برنامهها را به درستی هماهنگ کرد، بنابراین خانم سوزان خاتمی از این به بعد با من همراه شد و فیلمهایم را به جاهای مختلف ارائه کرد و بعد از آن در شهرهای مختلف امریکا نظیر ساکرامنتو، تورلاک و... حضور پیدا کردم که همگی هم با استقبال تماشاگران همراه بود.
آدمهایی که به این برنامهها می آمدند، اغلب خودشان فرهنگی و با سینما و ادبیات آشنا بودند و آرشیوهای غنی از کتاب و فیلمهای ایرانی داشتند. آماری هم که از امانت گرفتن فیلمهای ایرانی به ما میدادند، جالب بود مثلا میگفتند، به جز فیلمها، مجموعههایی چون "میوه ممنوعه" هم طرفدار زیادی داشته و حتی خارجیها هم آن را دیده بودند. مدیر برنامه ام به من اطلاع داد دانشگاه یو سی ال ای طی دعوتنامه ای رسمی برای سخنرانی و نمایش فیلم "رسم عاشق کشی" مرا به این دانشگاه دعوت کرده اند. البته برای این برنامه به کپی 35 میلی متری فیلم نیاز داشتند که من با بنیاد سینمایی فارابی تماس گرفتم و از آن جایی که با کشور آمریکا مراوده مالی نداریم، کپی را به آلمان ارسال کردند و شانون مدیر جشنواره فیلمهای ایرانی در دانشگاه، فیلم را از آلمان تحویل گرفتند.
با توجه با این که قرار بود فیلمهایی از من در این دانشگاه به نمایش درآید، به آنها پیشنهاد نمایش فیلم "دعوت" با حضور کارگردانش ابراهیم حاتمیکیا را دادم، چون آنها با ایشان و فیلمهایش آشنایی قبلی داشتند. تماسی هم با تهیه کننده گرفتم اما کپی 35 میلی متری با زیرنویس انگلیسی نداشتند. به هرحال فیلم "رسم عاشق کشی" انتخاب شد با اینکه از سال ساخت آن مدتی میگذشت اما با توجه به این که این فیلم در جشنواره شانگهای جایزه بهترین فیلم و بازیگری و فیلم نامه و کارگردانی را از دست مریل استریپ گرفته بود، انتخاب مناسبی به نظر میرسید و بعد پیشنهاد حضورکارگردان فیلم آقای خسرو معصومی را مطرح کردم که آقای شانون بعد از دیدن فیلمهای آقای معصومی با این پیشنهاد موافقت کرد.
وقتی با معصومی تماس گرفتم، اول ماجرا را جدی نگرفت و تعجب میکرد که با رایزنیهایی توانستم امکانات آمدنش به آمریکا را فراهم کنم. آقای معصومی آمدند اما به دلیل شروع کار جدیدشان یک هفته بیشتر نماندند. من پیش از نمایش فیلم و جلسه سخنرانی و نقد و بررسی، برای معرفی بیشتر فیلم و خسرو معصومی گفتگویی با لس آنجلس تایمز و برنامه زنده رادیویی کردم که درباره سینمای هالیوود بود و همین تبلیغ خوبی برای فیلمهای "رسم عاشق کشی" و" باد در علفزار میپیچد" شد، به طوری که تماشاگران بسیاری به سالن آمدند. به حدی که مجبور شدند، در بیرون از سالن هم فیلم را روی پردهای سیار نمایش دهند. به همین دلیل از طرف این دانشگاه یک تشویقنامه به من دادند.
همان که مهر طلایی پای آن بود؟
نه آن مربوط است به جشنواره فیلم سانفرانسیسکو است که از طرف هیئت امنای شهر و شهردار مهر طلایی شهر را به من دادند، به خاطر سفرهایم به این شهر و نمایش فیلم "بانو" و سخنرانیهایی که با استقبال مردم رو به رو شد. راستش من تا به امروز درباره این سفر با جایی صحبت نکردم، فکر میکردم لازم نیست یا شاید در سایتم خبر آن داده شده است، اما حالا که شما از من میپرسید درباره اش حرف میزنم و دلم می خواهد از برخورد مناسب فرهنگی که در این سفر با من شد، یاد کنم.
حتی آکادمی اسکار از من دعوت کرد و برای ما یک تور اختصاصی گذاشت و توانستیم از استودیوهای مختلف هالیوود دیدار کنیم، با خانم الن از اعضای آکادمی اسکار هم دیدار کردم، ایشان به دعوت خانه سینما سفری هم به ایران داشتند و میزبان کارگردانها و بازیگرانی بودند که سال گذشته به دعوت آکادمی اسکار به امریکا سفر کردند.
در این دیدارها چه نکتهای بیش از همه نظرتان را جلب کرد؟
بیشتر از هر چیزی نظم و برنامه ریزی دقیق کارها و این که هر کسی سرجای خودش بود. همه در رشته هایی فعالیت میکردند که تخصصشان بود و امکان نداشت شما کسی را ببینید که همزمان در رشتههای مختلف فعالیت کند.
یعنی رویهای کاملا تخصصی و حرفهای؟
دقیقا، آنها کارشان را بسیار جدی میگرفتند و شوخی نداشتند. جالبتر از همه چگونگی حفظ و نگهداری یادگارهای سینمایشان بود که به صورت کاملا حرفه ای و استاندارد انجام میشد. در موزههای مرتبط با سینما، شما میتوانستید تاریخ سینما را از سینمای صامت تا امروز با جزییات دنبال کنید، وسایلی که از کارگردانهای مختلف سینمای باقی مانده عینک، قلم و ... فیلمنامه، استوری بوردها به خوبی حفظ و نگهدار ی میشوند.
در جریان این سفر تئاتر هم دیدید؟
تئاتر را درشهرهای مختلف دیدم، کارهای محیرالعقول و عجیب و غریبی که آدمها با ماشینها انجام میدادند، بازیگرها بدن بسیار خوب و ورزیده ای داشتند، و در مورد بیانشان هم میکروفونهای ریز به یاریشان میآمد، اجراهایشان بسیار چشمنواز و شگفت انگیز بود ولی بیشتر جنبه تفریحی داشت تا این که برشی از زندگی و بحثهای انسانی و فرهنگی باشد البته تئاترهای نیویورک این ویژگی را داشتند.
در سانفرانسیسکو به جشنواره تئاترهای مدیلیستی دعوت شدم، گاهی در یک شب تا پنج نمایش کوتاه را میدیدم، موضوع بیشتر کارها جنگ و فقر در جهان و نگاه درست به خانواده بود که امروزه در برخی کشورها آسیب دیده است. به هرحال وقتی کلیت تئاتر آنها را که بیشتر نمایشهای خنده دار و اپرت و آکروباتیک بود که در سالنها بسیار بزرگ و حرفه ای اجرا میشدند، با نمایشهایی که اهالی تئاتر خودمان و جوانها روی صحنه میبرند مقایسه میکنم باید بگویم، بچههای ما از نظر توانایی و مضمون خیلی جلو هستند.
من حتی نمایش "مده آ "را با حضور آنت بنینگ دیدم که اتفاقا گروه موسیقی شان ایرانی بودند، به جرات میتوانم قسم بخورم که در ایران اجرای زیباتر و دقیقتر و درستتری از متن" مده آ" را به نمایش گذاشته بودند. به هر حال بعد از این همه سال فعالیت هنری، تجربهای که در این سفر پیرامون کار و زندگی و دیدگاهم پیدا کردم، فراموش نمیکنم اگرچه هنوز فرصت نکردهام، دستاوردهایم را بنویسم یا به تصویر بکشم. طی این سفر توانستم با یک دست چند هندوانه بردارم، هم کالج میرفتم، هم فیلمهایم را نمایش میدادم، هم سخنرانی میکردم، هم با دوستانی که دلشان میخواست درباره ایران با من صحبت کنند، قرار میگذاشتم و هم به معالجه هفتگی کمرم که آسیب دیده بود، ادامه میدادم. برنامههایم کاملا هماهنگ بود و چون همه چیز آن جا تنظیم شده و برنامه ریزی شده است، وقت تلف شده نداری و هرکاری سر موقعی که تعیین شده، انجام میشود.
مثل این که این روزها در تدارک رفتن به فرانسه برای ادامه تصویربرداری "کلاه پهلوی" هستید؟
بله همین طور است.
کی میروید؟
گروه راهی میشوند و فکر میکنم شهریورماه به آنها بپیوندم.
خیراندیش: شش ماه برای فیلم حاتمیکیا صبر کردم
گوهر خیراندیش در گفتگوی مشروح با خبرگزاری مهر دلیل حضور نداشتن در فیلم سینمایی"بانوی شهر ما" به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، سفر به آمریکا، نمایش چند فیلم و سخنرانی در چند دانشگاه را شرح داده است.
به گزارش هنر نيوز به نقل از مهر، این روزها خبرهایی از شروع فیلم جدید ابراهیم حاتمیکیا بعد از پایان ماه مبارک رمضان به گوش میرسد، از آنجایی که از مدتی پیش شنیده بودیم گوهرخیراندیش بازیگر نام آشنای تئاتر، سینما و تلویزیون یکی از نقشهای اصلی این فیلم را برعهده دارد و اساسا این نقش برای او نوشته شده، برای پرسش درباره نقش و همکاری مجدد او بعد از فیلمهای" ارتفاع پست" و "دعوت" اواسط هفته گذشته با او تماس گرفتیم تا گفتگوی مفصلی در این باره انجام دهیم. اما او همکاریاش را با حاتمیکیا به دلیلی که خواهید خواند، منتفی دانست و ادامه بحثمان به اتفاقهایی که در سفر به آمریکا برایش پیش آمده، کشیده شد و تبدیل شد به گفتگوی مفصل که در پی میآید.
این روزها چه میکنید، فیلم آقای حاتمیکیا چه شد، شنیدهایم فیلمنامه براساس نوع بازی و توانمندیهای شما نوشته شده است؟
راستش بعد از اکران فیلم "دعوت"، طرحی به من داده شد و آن را خواندم. در سفر آمریکا که بودم آقای حاتمیکیا با من تماس گرفتند و فیلمنامه "قبل از دعوت" که بعدا شد "بانوی شهرما" را برایم ایمیل کردند. بلیت برگشتم را طبق برنامهریزی قبلی برای اوایل اردیبهشت رزرو کرده بودم، چراکه تا این زمان هم مداوای کمرم به اتمام میرسید و هم ادامه کارم در مجموعه "کلاه پهلوی" در این ماه شروع میشد. اما به اصرار تهیهکننده و کارگردان اسفندماه برای همفکری در مورد متن و کستینگ فیلم "بانوی شهر ما" به ایران بازگشتم. فیلمنامه بارها بازنویسی و حتی تست گریم و لباس انجام شد وحتی برای تیتراژ ابتدای فیلم یک روز هم مقابل دوربین رفتم و برای عقد قرار داد فیلم "بانوی شهر ما" هم به توافق رسیدیم. پس از آن منتظر آماده شدن فیلمنامه و لوکیشن ماندم و طی این مدت چندین پیشنهاد تلویزیونی، سینمایی و حتی تئاتر را رد و شش ماه صبر کردم ، اما ظاهرا قول و قرارهای شفاهی هم دیگر اعتباری ندارد . این انتظار بیش از حد تعهدات اخلاقی و حرفه ای من بود و از آنجایی که هیچ تاریخی برای شروع فیلم تعیین و پیش قسطی پرداخت نشده بود ،دو هفته پیش با پروژه دیگری قرارداد بستم. اگرچه طی این شش ماه همان طور که گفتم پیشنهادهای زیادی را نپذیرفتم و از این بابت دچار زیان فراوانی شدم.
میدانم چندماهی از بازگشتتان به ایران گذشته، اما با توجه به این که تاکنون درباره آن، که گویا سفر پرماجرا و پرباری هم بوده صحبت نکردهاید، میخواهم از این سفر، دلیلش و اتفاقهایی که افتاده است، بپرسم.
من به دعوت دانشگاه برکلی و انجمن فیلم سانفرانسیسکو برای نمایش فیلم و سخنرانی به آمریکا رفتم.
یعنی قرار بود در برنامه این جشنواره فیلمهایی از شما نمایش داده شود؟
بله قرار بود هم نمایش فیلم باشد و هم سخنرانی. سالنی که محل سخنرانی و نمایش فیلم بود، خوشبختانه پر از ایرانیهای پرشوق و خارجیها شد و جای نشستن نبود. البته این توضیح را بدهم که قرار بود فیلم "رسم عاشق کشی" در این جلسه به نمایش درآید، اما متاسفانه کپی دی وی دی آن کیفیت مطلوبی نداشت و با وجود تلاش هایم نتوانستم کپی با کیفیت را تهیه کنم و به همین دلیل فیلم" بانو" به نمایش درآمد.
آنها با کارهای شما به عنوان یک بازیگر ایرانی آشنایی داشتند؟
بله، از صحبتهای ایرانیها معلوم بود، فیلمها و مجموعههای تلویزیونیام را دیده اند، البته اطلاعاتی که در سایتم به زبان انگلیسی گذاشتهام، به همراه صحنه هایی از فیلم هایم با زیر نویس انگلیسی هم زمینه آشنایی بیشتر را فراهم کرده بود. البته پیش از این توسط خانم دکترپیرنظر که استاد ادبیات فارسی در دانشگاه برکلی هستند، برای سخنرانی و نمایش فیلم "رسم عاشق کشی" به این دانشگاه رفته بودم. در سفربه فیلادلفیا هم برای سخنرانی و نمایش فیلم دردانشگاه رزمان از من دعوت شد، اما چون از قبل آمادگی نمایش فیلمم را نداشتم، فقط توانستم در نشست پرسش و پاسخ و سخنرانی شرکت کنم.
موضوع صحبت شما در این سخنرانیها چه بود؟
سینمای ایران و سینمای بعد از انقلاب و جایگاه زن در این سینما و البته پاسخ به سوالهایی که مطرح میشد.
محور سوالها بیشتر چه بود؟
سینمای ایران و اغلب هم این سینما را به دلیل رشد چشمگیری که داشته حضور در جشنوارههای مطرح بینالمللی، بازیگری، مضمون و... تحسین میکردند. در این مرحله از سفر به دلیل استقبال از برنامهها و تعدد آنها، نیاز به یک مدیر برنامه را احساس کردم، چون واقعا بدون مدیر برنامه در آنجا نمیتوان برنامهها را به درستی هماهنگ کرد، بنابراین خانم سوزان خاتمی از این به بعد با من همراه شد و فیلمهایم را به جاهای مختلف ارائه کرد و بعد از آن در شهرهای مختلف امریکا نظیر ساکرامنتو، تورلاک و... حضور پیدا کردم که همگی هم با استقبال تماشاگران همراه بود.
آدمهایی که به این برنامهها می آمدند، اغلب خودشان فرهنگی و با سینما و ادبیات آشنا بودند و آرشیوهای غنی از کتاب و فیلمهای ایرانی داشتند. آماری هم که از امانت گرفتن فیلمهای ایرانی به ما میدادند، جالب بود مثلا میگفتند، به جز فیلمها، مجموعههایی چون "میوه ممنوعه" هم طرفدار زیادی داشته و حتی خارجیها هم آن را دیده بودند. مدیر برنامه ام به من اطلاع داد دانشگاه یو سی ال ای طی دعوتنامه ای رسمی برای سخنرانی و نمایش فیلم "رسم عاشق کشی" مرا به این دانشگاه دعوت کرده اند. البته برای این برنامه به کپی 35 میلی متری فیلم نیاز داشتند که من با بنیاد سینمایی فارابی تماس گرفتم و از آن جایی که با کشور آمریکا مراوده مالی نداریم، کپی را به آلمان ارسال کردند و شانون مدیر جشنواره فیلمهای ایرانی در دانشگاه، فیلم را از آلمان تحویل گرفتند.
با توجه با این که قرار بود فیلمهایی از من در این دانشگاه به نمایش درآید، به آنها پیشنهاد نمایش فیلم "دعوت" با حضور کارگردانش ابراهیم حاتمیکیا را دادم، چون آنها با ایشان و فیلمهایش آشنایی قبلی داشتند. تماسی هم با تهیه کننده گرفتم اما کپی 35 میلی متری با زیرنویس انگلیسی نداشتند. به هرحال فیلم "رسم عاشق کشی" انتخاب شد با اینکه از سال ساخت آن مدتی میگذشت اما با توجه به این که این فیلم در جشنواره شانگهای جایزه بهترین فیلم و بازیگری و فیلم نامه و کارگردانی را از دست مریل استریپ گرفته بود، انتخاب مناسبی به نظر میرسید و بعد پیشنهاد حضورکارگردان فیلم آقای خسرو معصومی را مطرح کردم که آقای شانون بعد از دیدن فیلمهای آقای معصومی با این پیشنهاد موافقت کرد.
وقتی با معصومی تماس گرفتم، اول ماجرا را جدی نگرفت و تعجب میکرد که با رایزنیهایی توانستم امکانات آمدنش به آمریکا را فراهم کنم. آقای معصومی آمدند اما به دلیل شروع کار جدیدشان یک هفته بیشتر نماندند. من پیش از نمایش فیلم و جلسه سخنرانی و نقد و بررسی، برای معرفی بیشتر فیلم و خسرو معصومی گفتگویی با لس آنجلس تایمز و برنامه زنده رادیویی کردم که درباره سینمای هالیوود بود و همین تبلیغ خوبی برای فیلمهای "رسم عاشق کشی" و" باد در علفزار میپیچد" شد، به طوری که تماشاگران بسیاری به سالن آمدند. به حدی که مجبور شدند، در بیرون از سالن هم فیلم را روی پردهای سیار نمایش دهند. به همین دلیل از طرف این دانشگاه یک تشویقنامه به من دادند.
همان که مهر طلایی پای آن بود؟
نه آن مربوط است به جشنواره فیلم سانفرانسیسکو است که از طرف هیئت امنای شهر و شهردار مهر طلایی شهر را به من دادند، به خاطر سفرهایم به این شهر و نمایش فیلم "بانو" و سخنرانیهایی که با استقبال مردم رو به رو شد. راستش من تا به امروز درباره این سفر با جایی صحبت نکردم، فکر میکردم لازم نیست یا شاید در سایتم خبر آن داده شده است، اما حالا که شما از من میپرسید درباره اش حرف میزنم و دلم می خواهد از برخورد مناسب فرهنگی که در این سفر با من شد، یاد کنم.
حتی آکادمی اسکار از من دعوت کرد و برای ما یک تور اختصاصی گذاشت و توانستیم از استودیوهای مختلف هالیوود دیدار کنیم، با خانم الن از اعضای آکادمی اسکار هم دیدار کردم، ایشان به دعوت خانه سینما سفری هم به ایران داشتند و میزبان کارگردانها و بازیگرانی بودند که سال گذشته به دعوت آکادمی اسکار به امریکا سفر کردند.
در این دیدارها چه نکتهای بیش از همه نظرتان را جلب کرد؟
بیشتر از هر چیزی نظم و برنامه ریزی دقیق کارها و این که هر کسی سرجای خودش بود. همه در رشته هایی فعالیت میکردند که تخصصشان بود و امکان نداشت شما کسی را ببینید که همزمان در رشتههای مختلف فعالیت کند.
یعنی رویهای کاملا تخصصی و حرفهای؟
دقیقا، آنها کارشان را بسیار جدی میگرفتند و شوخی نداشتند. جالبتر از همه چگونگی حفظ و نگهداری یادگارهای سینمایشان بود که به صورت کاملا حرفه ای و استاندارد انجام میشد. در موزههای مرتبط با سینما، شما میتوانستید تاریخ سینما را از سینمای صامت تا امروز با جزییات دنبال کنید، وسایلی که از کارگردانهای مختلف سینمای باقی مانده عینک، قلم و ... فیلمنامه، استوری بوردها به خوبی حفظ و نگهدار ی میشوند.
در جریان این سفر تئاتر هم دیدید؟
تئاتر را درشهرهای مختلف دیدم، کارهای محیرالعقول و عجیب و غریبی که آدمها با ماشینها انجام میدادند، بازیگرها بدن بسیار خوب و ورزیده ای داشتند، و در مورد بیانشان هم میکروفونهای ریز به یاریشان میآمد، اجراهایشان بسیار چشمنواز و شگفت انگیز بود ولی بیشتر جنبه تفریحی داشت تا این که برشی از زندگی و بحثهای انسانی و فرهنگی باشد البته تئاترهای نیویورک این ویژگی را داشتند.
در سانفرانسیسکو به جشنواره تئاترهای مدیلیستی دعوت شدم، گاهی در یک شب تا پنج نمایش کوتاه را میدیدم، موضوع بیشتر کارها جنگ و فقر در جهان و نگاه درست به خانواده بود که امروزه در برخی کشورها آسیب دیده است. به هرحال وقتی کلیت تئاتر آنها را که بیشتر نمایشهای خنده دار و اپرت و آکروباتیک بود که در سالنها بسیار بزرگ و حرفه ای اجرا میشدند، با نمایشهایی که اهالی تئاتر خودمان و جوانها روی صحنه میبرند مقایسه میکنم باید بگویم، بچههای ما از نظر توانایی و مضمون خیلی جلو هستند.
من حتی نمایش "مده آ "را با حضور آنت بنینگ دیدم که اتفاقا گروه موسیقی شان ایرانی بودند، به جرات میتوانم قسم بخورم که در ایران اجرای زیباتر و دقیقتر و درستتری از متن" مده آ" را به نمایش گذاشته بودند. به هر حال بعد از این همه سال فعالیت هنری، تجربهای که در این سفر پیرامون کار و زندگی و دیدگاهم پیدا کردم، فراموش نمیکنم اگرچه هنوز فرصت نکردهام، دستاوردهایم را بنویسم یا به تصویر بکشم. طی این سفر توانستم با یک دست چند هندوانه بردارم، هم کالج میرفتم، هم فیلمهایم را نمایش میدادم، هم سخنرانی میکردم، هم با دوستانی که دلشان میخواست درباره ایران با من صحبت کنند، قرار میگذاشتم و هم به معالجه هفتگی کمرم که آسیب دیده بود، ادامه میدادم. برنامههایم کاملا هماهنگ بود و چون همه چیز آن جا تنظیم شده و برنامه ریزی شده است، وقت تلف شده نداری و هرکاری سر موقعی که تعیین شده، انجام میشود.
مثل این که این روزها در تدارک رفتن به فرانسه برای ادامه تصویربرداری "کلاه پهلوی" هستید؟
بله همین طور است.
کی میروید؟
گروه راهی میشوند و فکر میکنم شهریورماه به آنها بپیوندم.