به استناد آیات قرآن کریم، سلیمان نبی (ص) به منظور خاتمه بخشیدن به دوران آوارگی و گزینش زندگانی شرافتمندانه و مسالمت آمیز و مناسبات شهرنشینی (سورههای قصص، بقره، انعام و...) در دیار فلسطین، شهر بیت المقدس را بنا نمود و جماعاتی از یهودیان را جبراً در بیت المقدس ساکن نمود.!!
روایت است پس از بنای بیت المقدس، موریانهای معترضانه نزد سلیمان نبی (ص) حضور یافت و آن پیامبر مصلح را به شدت مورد عتاب و شماتت قرار داد که چرا و چگونه بدون مجوز از جوامع مورچگان، سرزمین فلسطین را مورد بیحرمتی قرار داده و اماکن تحت الارضی آنان را تخریب نموده و در حریم خانه و کاشانه و بنیان زندگانی چندین هزار ساله مورچگان، شهری بنا نموده و بر آن «بیـت المقدس» نام نهاده است!!!!
رسم غریبی ایست؟؟!! در شبکه تلویزین بخش فارسی بیبی سی BBC و در برنامه «مرور مطـبـوعات» روز شنبه پنجم مرداد ماه ۱۳۹۲ که با حضور جناب آقای مسعود بهنـود و سرکار علیه خانم فرناز «ق»، گوینده ممتازخبر و مجری برنامه، در میان پرده دوبخش برنـامه «مرور مطبوعات» مباحثهای پخش گردید که در نوع خود کم سابقه بوده است؟! این مباحثه که به نحوی در دفاع از بیطرفیBBC و آزادی بیان و عقیده و ماهیـت نحوه پخش اخبار رادیو و تلویزون بیبی سی قلـمداد میگردد، فی الواقع مباحثهای بوده زیرکانه در دفاع از توطئه تغییر نام مناطق شمالی ایران «آذربایجـان» که توسط گروهکی اندک شمار «گروه آذربایجان جنوبِی» عنوان گردیده، از منش بسیار مکرم بخش بیبی سی، از میان انبوه اخبار سرگردان جهان پر آشوب کنونی، به پخش نظرات گروهک مذکور پرداخته، و خانم فرنار «ق» مکرر در دفاع از آزادی بیان و قلم و اندیشه و افکار، مدیر مسئول ذیربط، جناب سینا «م» را به تشریح چگونگی پخش خبر فوق الذکر رهنمود فرمودهاند و جناب سینا خان «م» ایرانی تبار مطهر به آب بس گـلآلود تایمز، نیز در دفاع از سنت پخش اخبار افـتخارآمیز و بیطرفانه بیبی سی، ابراز قدرت فرموده و برای پابرجائی بیتردید منافع استخدامیشان، فرامین مستدللی صادر نموده و حتی در دفاع از رویه بیطرفانه بیبی سی، نمونه پخش اخبار استقلال خواهی مردم اسکاتلند را کریمانه عنوان فرمودهاند؟!
از آن بهتر که زیر بار منت بیگانه رفتن
و شاید اگر جناب سینا خـان «م» و سرکار علیه خانم فرناز «ق» در زمان حکومت رایش سوم نیز در حد بلوغ فکری کنونی در قید حیات بودند، شدیداً در دفاع از اقدام آدلف هیتلر و قضیه آنشولوس (الحاق اتریش به آلمان نازی) و اشغال چک اسلواکی و فتح بیبدیل پاریس و به خاک و خون کشیدن اروپا و قتل عام ملیونها انسان غیر نازی و..... را نیز، بسیار محترمانه و در دفاع آزادی بیان و کردار و افکار پلـید جناب آدلف هیتلر نیز قلم فرسائی میفرموده و اخبار بیطرفانهشان را در BBC منتشر میفرمودهاند و به ریش وینستون چرچیل و رزولت، نیز دست به آب میرساندهاند؟؟!!
که صد البته برای افراد ایرانی تباری که مواجب بگیر قسم خورده به قوانین اساسی و پرچم دوّل بیگانه هستند و هر چندسال یکبارهم، دین وایمان و مرام خویش را نیز تغییر میدهند و شکرخدا میگویند! اینگونه دفاع از آزادی بیان وعقیده و مسلک را به همراه انتشار زیرکانه موردپسند رؤسای قـُلدرشان، که سهل است برای تکههای بیشتری لقمه چرب و چیلی، با بیاعـتبار ساختن حیثیت اقوام و حتی خویش و قوم خودشان نیز، تن به هزار خفـت و مذلت و خواری بدهند و از آزادی بیان و ایمان و عقیده و مسلک هر از گاهیشان نیز مجدانه و مصرانه دفاع مینمایند؟؟! زهـی افتخـار!!!!
چنانچه عالی جنابان مدافعان چنین طرز تفکر آزادی بیان و عقیده وایمان و مستخدمین مواجب بگیران بخش فارسی بیبی سی، اجازت فرمایند، پیش از آنکه در مقوله سرقـت نام جغـرافیائی آذربایجان پرداخته شود، مناسب آمد از متن فرمایشات زرین ملک الشعرا محمد تقی بهـار، یک بیت گوهر بارکلام ایشان را تقدیم نمایم. روانش شاد و قرین رحمت:
«تـن روغن زده در لانه زنبور رفتن/ از آن بهتر که زیر بار منت بیگانه رفتن»
آران از نگاه بزرگان
با استناد به تاریخ چندین هزار ساله ایران زمین، و آثار مورخین نامداری همچون یاقوت حموی (معجم البلدان) حمدالها مستوفی (نزهت القلوب) حلوان (تاریخ حلوان) عباس اقبال - رابنوباسنت لوبی (تاریخ مازندران و استرآباد) مشیرالدوله پیرنیا (ایران باستان) محمد حسین خلف تبریزی (برهان قاطع) ابوحفض سغدی (لغت نامه فرس) خواجه رشیدالدین فضل الله (جامع التواریخ) محمد تقی بهار (محقق کتاب مجمل التواریخ والقصص) و
اسدی طوسـی، ابن اثـیر، کسروی، جونز، دهخدا، کلاویخو، معین، عمید، ادوارد راسیس، آریانپور، سرمه سلیمانی، آموزگار، انصاری، آصفی، رشید، ناظم الاطبا، جهانگیری، حلالی و صدها نویسنده لغت نامه و فرهنگ و مورخ و جغرافیدان و مستشرق و جهانگرد و ادیب و.... گه در ارتباط با نام آذربایجان و وجـه تسمیه و نام منطقه «آرّان» به نحو جامعی توضیح دادهاند که خلاصهای از نگارههای آنان را ذیلاً تقدیم مینمایم: « آرّان ناحیتی است در حد و مرز شمال رودخانه اَرس و مشتمل بر قصبات و شهرها و اماکنی است که با حرف «ر» مشدد که کلاً «آرّان» نامیده میشود و قباد «انوشیروان» آن را بنا نموده».
یاقوت حموی در کتاب «معجم البلدان» و حمدالله مستوفی در کتاب «نزهت القلوب» به نحو جامعی در وجه تسمیه «آرّان» شرح دادهاند و مورخین متقدم و معاصر نیـز به طور اجمال مرقوم فرمودهاند:
« محمد حسن خلف، صاحب برهان قاطع شرح میدهد: آرّان ناحیتی است کثیرالطراف در شمال غربی رود ارس که گنجه و بردع و شمکور و بیلقان و ایروان و با ژگا و نخجوان از شهرهای آنست و گویند در آنجا معدن طلا و نقره باشد و مقابل آرّان، ابغاز باشد و بین آرّان و آذربایجان رود اَرس جاری است و امروزه قسمتی است از قـفقازیه روسـیـه که در سال ۱۸۲۸ میلادی روسها بر این ناحیه تسلط یافتند.
«آرّان» در سنه۲۵ قمری به دست سلمان ابن ربیعـه الباهلی فتح گردید. و در اواخر قرن پنجم در قلمرو حکومت سلجوقیان در آمد و در اواسط قرن ششم، گرجیان، بعضی از شهرهای آن را تصرف کردند. و در اواخر قرن ششم، پهلوانان بر آن استیلا یافتند. و متناوباً تاتارها و گرجیان بر آن میتاختند، تا در سال ۶۲۰. ه. ق. جلال الدین بر آن مسلط شد.»
ابن اثیر گوید:« گه زلزلهای شدید به سال ۵۳۴. ه. ق. بسیاری از ابنیـه این ولایات را خراب کرد و جمعی کثیر در حدود ۲۳۰هزار تن بمردند.
دمشقی در نخبت الدهر گوید:« و بقال ان قـباد نوشیروان بنیا فی سهل آرّان فی ارمینیه وبا نیها. آرّان بن کشلو حیم بن لیطی وصاحب حدودالعالم آرّان ناحیتی است که شهر بردع قصبه آن است و شهرک بیلقان و باژگاه و شهر گنجه و شمکور و ناحیت خنان و شهر وردوقیه و قلعه و تفلیس و شکی و مارکی و شهرسوق الجبل و سنبلطمان و ناحیت صنار و شهر بردیج و ناحیت شروان و خرسان و لیزان و شهرک کـردوان و شاوران و دربند شروان و در بند خزران از این ناحیت است. و این ناحیتی است بسیار نعمت با آبهای روان و میوههای نیکو و از وی کرم قرمز و شلوار بند و زیلوهای قالی و چوب و ابریشم و تود و روناس و شاه بلوط و کوبا و قندز و جامههای پشمین، و نفـط خیزد.»
یاقوت حموی گوید:« آرّان به فتح و تشدید را، و الف و نون که گنجه گویند و بر دعـه و شمکور و بیلقان و بین آرّان و آذربایجان نهری است که آن را اَرس گویند و.... نصـر گوید: آرّان از اصقاع ارمینـه است و با نام سیـجان ذکر شده: «یکی دیگر به آران رفت و ارمن / فکند اندر دیار روم شیون»
چـرا آرّانیها به سوابق سرزمینشان نمیاندیشند
شکی نیست که با بررسی کتب و اسناد تاریخی و جغرافیائی منطقه به اهمیت «آراّن» وقوف کامل مییابیم و چنانچه بخواهیم در این مقوله به جمیع مکتوبها و اوراق واسناد تاریخی و جغرافیائی و اجتماعی وسیاسی این منطقه اشراف کاملی پیدا نمائیم، بیشتر و بیشتر متاسف میشویم که چـرا و چگونـه آرّانیها به سوابق افتخار آمیز سرزمینشان نمیاندیشند و بر ملیّت و مام میهن خویش ارج نمینهند و در مسیر انحرافی، دستاویز مطامع و مفسده جویانی که قرون متمادی با یوغ مطامع استعماریشان، اینجا و آنجا را به جنجال و آشوب میرسانند و از برپائی کشمکش و جدال مصنوعی و تزریق فتنهگری به عقاید و افکار مردمان محجوب سرزمینهای فراسوی اوطان خویش آسیب میرسانند. و از گِل آلود ساختن آب و خاک سرزمینهای زرخیز سایر نقاط جهان با صید ماهیان طلائین، خزاین کشورشان را انباشته میسازند، و از نحوست وجودشان، با بذر فقر و نفاق، ملتها را درگیر میسازند.
اندیشه جدائی آذربایجان از ایران با ترفند نامبارکی
به استناد اسناد و سوابق تاریخی که شمهای از آن متون گرانقدر به شرح فوق تقدیم گردید شکی نیست که طی جنگهای تحمیلی روسیه تزاری که در دوران سلطنت تزارهای روس خاصه امپراتوریس کاترین، مابین ایران و روس در گرفت و با تزویر و خدعه و فرصت طلبی دولتمردان اروپا، من جمله انگلستان و فرانسه و بلژیک و هلند و... همگام بوده و خیانت بس آشکار ناپلؤن بناپارت که در زمان فتحعلی شاه قاجار که با تنظیم پروتکل و پیمان همکاری بین ایران و فرانسه منعقد گردید و از سوی ایران، میرزا رضای قزوینی سفیر تام الاختیار ایران در شهر « فین کن اشتاین» با حضور سرداران فرانسوی ما بین ایران و فرانسه به امضای ناپلؤن بناپارت رسید و لاک و مهر گردید. در بحبوحه جنگ ایران و روس نه تنها ناپلئون به پیمان خویش وفـا ننمود که سهل است، حتی به هنگامه فتح مسکوکه میتوانست دولت قاجار را مساعدت نماید تا سرزمینهای موسوم به هفده شهر قفقاز را که طی پیمانهای ننگین گلستان و ترکمانچای، از ایران جدا گشته بود از یوغ استعماری روسیه تزاری آزاد سازد و پشت جبهـه عساگر فرانسوی را نیز تقویت بخشد؟ ولی ناپلئون عهدشکن کوچکترین اقدامی ننمود که صد البته مزد پیمان شکنیاش را گرفت و سرانجام دیدیم که خودش نیز در دام خودشیفتگیاش در تله خوفناک کوزنتف سردار روس اقتاد و قشون فرانسه را نیز به ورطه هولناک شکست سوق داد و سرانجام در نطع شطرنج خودخواهی تن به اسارت داد و به جزیره سنت هلن تبعید گردید. و با پیروزی روسیه و انگلستان، کار دولت قاجاریه را پیچیدهتر ساخت و سرزمینهای آرّان و گرجستان و ارمنستان و هفده شهر قفقاز برای همیشه از ایران زمین منتزع گردید.
در تداوم این شکست ننگین و چپاول منابع ایران و تقسیم دریای خزر و نفوذ روزافزون روسیه تزاری و انگلستان، امور سیاسی واداری و اقتصادی میهن عزیز ایران آنچنان تهدیدآمیز گردید که عملاً زعمای روسیه تزاری و انگلیس تجاوز و مداخله در ارکان حکومت ایران را روز به روز علنیتر ساختند و عملاً خاک کشور ایران را به دو منطقه شمال و جنوب تقسیم نمودند و حکومت ورشکسته قاجاریه را آلت دستهای به خون آغشتهشان ساختند. و صد البته با انقلاب مشروطه در ایران زمین و آزادی نصفه نیمه مردم و سیاسیون ایران، کم و بیش دستهای متجاوزین دول روسیه و انگلیس اندکی کاسته گردید و با انقلاب بلشویکی در روسیه، که ظاهراً از مداخله انگلیس نیز در امور حکومتهای دست نشاندهشان، به نحو آشکاری کاسته گردید. ولی توطئههای بیشرمانه جدائیطلبانه میراث روسیه تزاری به دولتمردان روسیه شوروی، آزادی عمل خاصی داد و در عمل با تشکیل احزاب دست نشانده آشکار و پنهان و ستون پنجم بیگانگان، کشور ایران را به آستانه هولناک ورطه خطرناکی سوق داد.
تاج الملوک، استالین، ایران
بعد از لنین پیشوای اتحاد شوروی، ژوزف استالین گرجی تبار زیرکانه رهبری روسیه شوری را قـبضه نمود. و در اندیشه جدائی آذربایجان از ایران با ترفند نامبارکی گام به گام به توطئه چینیاش دامن زد و او که با خاندان ایرملو قبل از انقلاب بلشویکی در روسیه آشنائی داشت. از طریق دختر ایرملو که در باکوی آرّان سکونت داشتند پنهانی باب مراوده را گشود و دوشیزه نیم تاج خانم که به وصلت رضاخان میر پنج در آمده بود و به تاج الملوک تغییر نام یافته بود. فرصت را غنیمت شمرد و زمانی که رضاخان در کودتای سید ضیاالدین طباطبائی به درجه سردار سپهی نائل شده و به وزارت جنگ منصوب گردیده بود. و خانوارش را از باکوی آرّان در تهران اسکان داده بود. عزم استالین را در اندیشه الحاق آذربایجان به شوروی راسختر ساخت، و رابطهاش را با تاح الملوک استحکام بیشتری بخشید و زمانی که رضاخان سردار سپه با تصویب مجلس چهارم، بر سریر و کرسی پادشاهی ایران جلوس نموده بود و تاج الملوک ایرملو نیز به لقب ملکه مادر مفتخر گردیده بود و سوگلی رضا شاه چهار فرزند آورده بود و از حمایت محمد رضا ولیعهد و شمس و اشرف وعلیرضا نیز بهرمند گردیده بود؟! باب مذاکره پنهانیاش را با استالین ادامه داد.!! و از شوق اینکه جمهوری حکومت آرّان و مرکزیت باکو به جمهوری آذربایجان تبدیل گردد، در کالبد خیانت پیشهاش نمیگنجید و به توصیـههای استالین گوش میسپرد و از نفوذی که در رضاشاه داشت سود برد. و او را مجبور نمود با تغییر نام آرّان به آذربایجان شوروی موافقت نماید. و ذیل سندی را که اشرف رابط تاج الملوک و استالین نزدش آورده بود رضا شاه مهر و امضاء نمود و بدین طریق نام جغرافیائی آذربایجان به سرقت رفت و جمهوری آذربابجان شوروی به مرکزیت و پایتخت باکو که نام سابق آن «ایچری» بوده است رسمیت یافت.
بعدها که رضاشاه از راز ترفند استالین و همسرش تاج الملوک به خشم آمده بود. در فکر جدائی از این ملکه خیانتکار چنان آزرده خاطر گردید، که دیگر با وی همکلام نگردید و به لحاظ اینکه از وی چهار فرزند داشت و محمد رضا نیز در مقام ولیعهدی، از مادرش حمایت مینمود و اشرف نیز با وی همگام بود. رضاشاه از مطلقه نمودن تاج الملوک منصرف گردید. ولی دیگر با این خیانتکار زیر یک سقف زندگی ننمود و با ملکه عصمت ازدواج نمود که عبدالرضا و احمد رضا و فاطمه و محمود رضا و حمید رضا، از این وصلت بود ند. (به نقل از سلیمان بهبودی رئیس دفتر رضاشاه. مجله حافظ شماره شانزده. دکتر عباس بابک، ایتاندار اسبق مازندران و..). و بر این سیاق شرم آور بود که نام آذربایجان به سرقت استالین رفت و نام «آرّان» به آذربایجان شوروی تغییرنام یافت؟!!! ننگ و نفرین ابدی نسلهای ایران زمین بر بیدادگران و خیانت پیشهگان همه ادوار تاریخ.
احمد نوربخش عضو اسبق شورای عالی جغرافی دانان ایران