سیر افول سیراف
 
تاريخ : يکشنبه ۴ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۰۳
سیر افول سیراف











از دوران اوج شکوفایی «سیراف» و نحوه مشارکت اقتصادی شهروندان آن در مبادلات اقتصادی منطقه ای در قرون نخستین اسلامی، آگاهی و اطلاع کافی در دست است و تکرار این مطالب مناسبتی نخواهد داشت. آنچه کمتر به آن پرداخته شده است، کیفیت روند افول و رکود اقتصادی این بندر در قرن پنجم هجری است و منابع و مدارک تاریخی نیز در این باره تصویری روشن ارایه نمی کنند. به راستی چه عوامل و شرایطی باعث افول اقتصادی و اجتماعی سیراف و مهاجرت گسترده تجار و دریانوردان آن به دیگر نواحی شد؟ چگونه این بندر مهم ایرانی که در حیات اقتصادی کشور نقش اساسی ایفا می کند، دچار رکورد اقتصادی شد؟ چرا تجار قدرتمند و ثروتمند سیراف امکان تداوم اقتصادی خود را از دست دادند؟ و چه حوادثی زمینه ساز اصلی افول سیراف بود؟



در یک جمع بندی می توان گفت که: «افول سیراف طی یک قرن و نیم به دلیل بروز ناامنی های شدید سیاسی فارس و از رونق افتادن مسیرهای کاروانی شرق و غرب شیراز به سمت سواحل صورت گرفت. از طرفی تحولات جهان اسلام و به ویژه سیاست های مداخله گرانه «خلفای فاطمی» در امور تجارت شرق به غرب و افول سواحل شرقی عمان، به ویژه «صحار»، سقوط «سیراف» را تشدید کرد. از آن جایی که بیشتر تکیه اقتصادی «سیراف» به کالاهای وارد و صادر شده از سمت بغداد و کرانه های حاشیه «شط العرب» بود، ضعف خلافت عباسی و حضور و نفوذ عناصر نظامی ترک در بغداد و ناامنی های برآمده از دخالت دیلمیان در امور، باعث شد تا مناطق پشتیبان «سیراف» و از آن جمله بصره و مسیرهای رودخانه ای تا بغداد، از رونق افتاده و همین امر سقوط «سیراف» را نزدیک تر کند. ناصرخسرو در سال ۴۴۳ ه.ق / ۱۰۵۳ م. «بصره» را نیمه ویرانه ای بیش نمی یابد که آبادی پیشین را از دست داده است. به همان اندازه که «شبانکاران» در راه های تجاری خشکی در فارس ایجاد ناامنی می کردند، دزدان دریایی در «کیش» نیز امنیت کامل ورود و خروج کشتی ها به «سیراف» را در معرض خطر قرار داده و این عوامل نهایتا سقوط «سیراف» را به دنبال آورد.



یکی از مهم تین نتایج افول «سیراف»، مهاجرت گروه های اجتماعی قدرتمند این بخش به نواحی دیگر بود؛ این گروه ها و رهبرانشان به دنبال شرایط مناسب و امنیت لازم برای تداوم امور بازرگانی خود بودند. بر این اساس مهاجرت مردم «سیراف» به سمت مناطق امن و از آن جمله سواحل عمان و دریای سرخ و مهم تر از آنها جزیره «کیش» در همین راستا صورت پذیرفت. «مقدسی» از اولین نویسندگانی است که از مهاجرت مردم «سیراف» به سمت سواحل شرقی «عمان» اطلاع داده است. «ابن مجاور» از دو مرد سیرافی به نام های «سیار» و «میاس» نام برده که پس از ویرانی زادگاهشان، به سمت بندر «جده» مهاجرت کرده، در آن جا ساکن شدند و بناهای زیادی برپا کردند. او همچنین تجدید بنای بندر «زیر» را در سواحل دریای سرخ در سال ۴۶۵ ه.ق / ۱۰۷۲ م. به مهاجرین سیرافی نسبت داده و در این باره می نویسد: «تجدید بنا و آبادی «زبر» توسط دو ایرانی اهل «سیراف» صورت پذیرفت که در سال ۴۶۵ ه.ق/ ۱۰۷۲ م. به دلیل درگیری با امیر «جده» از آن جا مهاجرت کرده و ساکن «زبر» شده آن جا را بازسازی کردند.



اما بخش مهمی از ساکنان «سیراف»، که به احتمال زیاد از عناصر نظامی محسوب می شده اند، به جزیره «کیش» مهاجرت کرده و آن جا ساکن شدند. «ابن مجاور» در شرح جزیره «قیس» می نویسد: «به موجب اظهار سعد بن مالک بن داود بن سلیمان انصاری، مجوسان پس از تغییر دولت و غلبه تازیان بر کشور ایران به آن جا پناه بردند و در جزیره کیش سکونت گزیدند و در مدت اقامت خود ساختمان های بلند با آجر گچ بنا کردند. پس از آن با گردش روزگار آنان از جزیره رفتند و جزیره به صورت زندانی برای شاهان فارس درآمد و در عصر آنان به زندان شهرت یافت تا این که «سیراف» به خرابی گرایید. دو مرد سیرافی بر جزیره دست یافتند، از آن خوششان آمد. در جزیره گروهی ماهیگیر بودند. سیرافی ها بر ماهیگیریان چیره شدند و آنان را از آن جا راندند و مالک جزیره شدند و ساختمان های بلندی در آن جا بنا کردند که به همان سبک مجوسان بود و در آن جا درخت خرما کاشتند. یحیی بن علی بن عبدالرحمن الزراد به من گفت: «از روزی که جزیره قیس آباد شد، یکصد و بیست سال می گذرد و این گفته مربوط به سال ۶۲۴ ه.ق/ ۱۲۲۶م. است.»



«وصاف»، مهاجرت «سیرافی ها» را به کیش در قالب یک داستان نقل کرده است. او می نویسد: «در آن تاریخ از اماجد سیراف ناخدایی بود قیصر نام، اندک بضاعت، بسیار قناعت، سر همتش مقنع به قناع... به وقتی که قصر وجود را از میزبان روح بپرداخت... از وی سه پسر ماند مهتر را نام قیس بود... تمامت اندوخته پدر را در اندک مدتی پرداختند... به ضرورت جلاء و وداع اهل و سکن بایست کرد و مولد منشاء را به مادری پیر که داشتند، بازگذاشته... و به جزیره قیس نقل کرد.» بروز ناامنی های طولانی در نواحی پس کرانه ای «سیراف» را که از نیمه دوم قرن چهارم هجری تا نیمه اول قرن پنجم هجری ادامه یافت، باید عامل اصلی سقوط و افول این بندر مهم دانست . این ناامنی ها تولید اقتصادی فارس و دیگر نواحی مجاور را به شدت کاهش داد و توان خرید و فروش کالاها را در این منطقه مهم به حداقل رسانید و تجار سیرافی که عامل اصلی تبادل اقتصادی در این ناحیه به شمار می رفتند، با کمبود شدید در بازار عرضه و تقاضا روبه رو شدند. بازار خرید و فروش پررونق فارس، در سایه ناامنی های گسترده سیاسی، دچار رکود شد و تاثیرات مخرب آن بر تجارت «سیراف» و دریانوردان آن در نیمه نخست قرن پنجم هجری، به وضوح خود را نشان داد و این بندر به تدریج آبادی و رونق خود را از دست داد و توان اقتصادی آن روز به روز کاهش یافت. تجار و بازرگانان «سیراف» که راهی برای مقابله با بحران موجود در اختیار نداشتند، ناگزیر به مهاجرت شدند. در نیمه نخست قرن پنجم هجری، یعنی درست یک هزار سال پیش از این تاریخ، بازرگانان، دریانوردان، صنعتگران و بسیاری از شهروندان «سیراف» به کیش، جده، هرموز، زبید و قلهات مهاجرت کردند و شهر و دیار خود را به ناچار ترک کردند و سرمایه مادی و معنوی خود را برای ادامه حیات به دیگر بنادر و جزایر منتقل ساختند و به این ترتیب بندر «سیراف» که روزگاری به عنوان «دروازه چین و خزانه پارس و خراسان» شهرت داشت، در نیمه اول قرن پنجم هجری و درست یک هزاره پیش از این، از صحنه اقتصادی منطقه خارج شد و رونق پیشین را از دست داد. «ابن بلخی»، مورخ بزرگ قرن ششم هجری در عبارتی مختصر و مفید افول این بندر را ترسیم کرده است و به حق باید گفت که نوشته او را باید دقیق ترین و تحلیلی ترین و مختصرترین عبارت درباره این موضوع دانست.



ابن بلخی می نویسد: «به هر دو سه سال که لشکری را آن جا فرستادی و رنج ها کشیدندی، از وی چیزی نتوانستندی ستدن و چون حال آن بدین گونه بود و هیچ بازرگانی به سیراف کشتی نیارست آورد، از بهر ایمنی راه به کرمان یا مهروبان یا دورق و بصره اوگندند و بر راه سیراف جز چرم زرافه و اسبابی که پارسیان را به کار آید، نیاوردند و از این سبب خراب شد.»



از آن پس «سیراف» و بازرگانان «سیرافی»، به مدت یک هزار سال از صحنه تجارت دریایی خلیج فارس و حوزه اقیانوس خارج شدند و در متون تاریخی و ادبی و جغرافیایی از آن شهر به عنوان بندری کوچک و کم رونق و دارای شهروندانی فقیر و کم بضاعت یاد می شد و هرگز نتوانست موقعیت و جایگاه پیشین خود را بازیابد.



اما اکنون در نیمه نخست قرن پانزدهم قمری و «پس از یک هزاره»طولانی و طاقت فرسا خاموشی و سکوت، شرایط و موقعیتی مناسب برای تولد مجدد حیات اقتصادی و اجتماعی بندر سیراف و نواحی مجاورآن به وجود آمده است و این بندر و مردم صبور و مقاوم آن می توانند «پس از یک هزاره» باز هم از «سیراف» و رونق و شکوفایی و رشد آن خوشحال و شادمان باشند.



«سیراف» و ساکنان آن در سایه تلاش و کوشش شهروندانش و با کمک و مساعدت دیگر هموطنانشان به آینده ای درخشان و امیدوارکننده چشم دوخته و امید است که سیراف باز هم به عنوان یکی از بزرگ ترین بندرگاه های خلیج فارس و منطقه، آبادی و رونق از دست رفته خود را بازیابد.



«ناخدا بزرگ شهریار»، دریانورد مشهور قرن پنجم هجری که بارها و بارها کرانه های سیراف و خلیج فارس را در نوردیده، درباره عجایب این دریا آورده است: «دیگر از عجایب دریای فارس این است که گاهی در شب، هنگامی که امواج دریا مضطرب شده و به هم برمی خورند و از تصادم با هم متلاشی می شوند، همچون شعله های آتش به نظر می آیند، به قسمی که مسافرین دریا گمان می کنند در دریای آتش سیر می کنند.»



اکنون و پس از گذشت یک هزار سال از آن ایام رویای دریانوردان سیرافی که از آن به عنوان «عجایب دریای فارس» یاد کرده اند، به تحقق پیوسته است و چنان چه «ناخدا بزرگ شهریار» این امکان را می یافت که در عصر حاضر باز هم در کرانه های «سیراف» به دریانوردی بپردازد، می توانست شعله های آتش در کرانه های خلیج فارس را مشاهده کند. اگر چه این بار نه در سطح مواج دریا، بلکه صدها متر بر فراز آب های نیلگون خلیج فارس، ده ها تنوره آتش را می دید که نشانه های مشخص و روشنی از سرزندگی و شادابی و حیات مجدد این بندر تاریخی دارد. در این صورت شاید می شد «ناخدا بزرگ شهریار» را با لبخندی بر لب مشاهده کرد که با شگفتی و ناباوری این جمله را زیر لب تکرار می کرد که: «پس از یک هزاره باز هم سیراف».



















محمد باقر وثوقی، استاد تاریخ دانشگاه تهران





منبع: خبرگزاری میراث فرهنگی ( www.chn.ir )



کد خبر: 17454
Share/Save/Bookmark