درددل يك تئاتري با معاونت هنري ارشاد
تاريخ : چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۶ ساعت ۱۱:۱۱
به گزارش فارس، در پي عدم موافقت با اجراي «نگين» نوشته حميد امجد و كارگرداني محمد زمان وفاجويي، اين كارگردان نامهاي به معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نوشته و در اختيار فارس قرار داده است كه در بخشي از متن نامه آمده است:
متولي هنر،برادر بزرگوارم؛ متن انتخابي من «نگين» نوشته حميد امجد است كه من از طريق همين رسانه مردمي از تمام جامعهشناسان، روان شناسان، متخصصان حوزه دين و متخصصان تئاتر و ادبيات نمايشي دعوت ميكنم تا پس از خواندن اين متن كه به صورت چاپ شده در بازار كتاب موجود است و داراي مجوز رسمي انتشــار از اداره فـرهنگ و ارشـاد اسـلامي است، هركدام به نوبه خود و در حوزه تخصصشــان متن و داوري عزيزان اداره ارشاد اصفهان و اعضاي محترم شوراي بازخواني متن را ارزيابي كنند. تا من ، ديگران و دكتر امجد را به صورت علمي، متوجه اشتباهمان بكنند.
اين كارگردان در ادامه نامه آورده است: هرچند كه دوستان هيچ يك از ايرادها و مسائل مورد انتقادشان را به صورت كتبي در اختيار من قرار نميدهند. و تنها بيان ميكنند كه اين متن مناسب اجرا نيست. متني كه فارغ از حوزه سياست تنها آسيبهاي اجتماعي را هدف قرار داده است.
در بخشي از اين نامه مي خوانيم:
«برو آقا! چرا به فكر يه متن ديگه نيستين، جو جامعه پذيراي اين متن نيست، جو اصفهان با بقيه جاها فرق داره، شورا، شورا اينو ميگه، اين متن از متن هاي ضعيف نويسندس پول واسه اين متن نيست، چرا متن پيشنهادي ما رو كار نميكني؟» اينها صحبتهاي مسئولاني است كه هنگام بردن متن نمايشنامه بارها گفتهاند.
وفاجويي با خطاب قرار دادن، ايماني خوشخو، معاون هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در نامه آورده است: پس از سالها تحصيل آكادميك اشخاصي كه تقريبا هيچ كدام محصل اين رشته نبودهاند با زباني غير علمي به متن پيشنهادي من اشكالهايي را وارد ميكنند. انواع سنگها را مانع ميكنند تا چرخه اين كار را متوقف كنند. دليل چيست؟
در اين نامه آمده است: مردم با هوش فراوان خود بيشترين سهم را در انقلاب 57 و دفاع مقدس داشتهاند و آيا بهتر نيست همين مردم در مورد اثر قضاوت كنند؟ اگر بد بود مانند هميشه بامهرباني ما را مورد انتقاد قرار دهند يا تشويق كنند و چراغ راه ما شوند؟
دربخش ديگري از اين نامه ميخوانيم: آيا مردم همين مشكلات اجتماعي را به صورت واقعي در اطراف خود مشاهده نميكنند؟ آيا هدف ما جز تذكر در راستاي پيشگيري آسيبهاي اجتماعي است؟ تازه ميفهمم پدربزرگم تا ميگويد، خستهام و زانوهايم توان راه رفتن ندارد چه ميگويد؟
در بخش ديگري از اين نامه ميخوانيم: به مسئولان عزيز كه راه تعامل را فقط حذف موارد سليقهاي غير خواستشان ميدانند، تبريك ميگويم كه ميدان دادن به جوانان را در حد حرف باقي گذاشتهاند و انرژي يك جوان را كه سالها درس خوانده و به اميد چنين روزهايي بوده، را به صفر رساندهاند.
وي در پايان نوشته است: در پايان تنها زبان قاصرم با اكراه ميگويد خوشحال و مسرور باش كه سالهاست وطن خود،اصفهان را ترك كردهاي و نگرانم از آن روزي كه مجبور به ترك كشورم شوم. اين خوشحالي و نگراني هديه عزيزاني است كه وظيفه آنها هدايت، حمايت و صاف كردن راه جواناني همچون من است.