«ابراهيم حاتميكيا» فيلمسازي را از جبهه جنگ آغاز كرد و به قولي فرزند انقلاب بود، بعد از ساخت فيلمهاي درخشان اوليه خود تا سال 1371، با ساخت فيلم «از كرخه تا راين» در سال 1372 دگرگوني خود را به رخ كشيد و اندكاندك پوسته اعتقادي ساختههاي تصويرياش عوض شد كه نشانههاي مشهود اين دگرگوني در فيلمهاي وي را ميتوان در فرصتي ديگر ذكر كرد.
اين تغييرات ادامه يافت تا رسيد به ساخت فيلمهايي نظير «روبان قرمز» و «موج مرده» كه در محاق توقيف فرو رفت و فيلم «به رنگ ارغوان» كه ديگر براي مام انقلابي و اسلامي وطن قابل پذيرش نبود، در عصر اصلاحات و دموكراسي! «دولت هفتم» يعني دوره رياست جمهوري سيدمحمدخاتمي، فيلمهاي اين هنرمند يكي پس از ديگري توسط وزير اطلاعات وقت توقيف و به بايگاني سپرده شد! در پي آن فيلمساز نامهاي خطاب به ايشان نوشت و چنين گلايه كرد: «... چرا حاصل يك سال (زحمت) اهالي هنر در دولت هنردوست خاتمي چنين سرنوشتي پيدا كرده؟ من و يارانم منتظر روزي خواهيم بود كه: به رنگ ارغوان در فضايي صرفاً فرهنگي به همراه شما و يارانتان در منظر نگاه مخاطبان اصلي آن قرار گيرد.»
در تاريخ 16/2/1388 مشاور هنري وقت رئيس جمهور، جواد شمقدري طي نامهاي به محمود احمدينژاد اعلام ميدارد كه منعي در اكران و نمايش فيلم «به رنگ ارغوان» وجود ندارد. سرانجام تا در جشنواره بيست و هشتم شاهد به نمايش درآمدن اين فيلم شديم كه رايزنيهاي تهيهكننده فيلم با دفتر رياست جمهوري نيز پنهان نماند.
در اين جا خود را ملزم به يادآوري مطلب ديگري ميدانم و آن هم، ذكر نام محسن مخملباف كه با فيلمهاي ارزشي استعاذه و توبه نصوح و.... آغاز و با فيلم دستفروش پوست اندازي كرد تا اين كه او نيز از پوسته اعتقادي خود بيرون آمد و به همراه فرزندش با فيلمهايي نظير «تخته سياه»، «جنسيت و فلسفه» و... حتي تحمل ماندن در - مام - وطن را نيز را نكردند و ادامه دوره دگرگوني (نه تحول) خود را در سرزمين اجانب ادامه دادند و هماكنون پشت تريبوني قرار گرفتهاند كه اين تريبون با سرزمين مادرياش در تعارض و دشمني است. با آن كه نگارنده قصد مقايسه رفتارهاي بينشي حاتميكيا با مخملباف را ندارد، اما در مورد فيلم «به رنگ ارغوان» - عدهاي معتقدند كه جلوگيري از نمايش فيلم «به رنگ ارغوان» موجب افت و حركت در سراشيبي، در كارهاي حاتميكيا شده بود و شايد هم به نظر برسد اين نظر، يك توجيه است.
بايد اذعان كرد كه «به رنگ ارغوان» يكي از پختهترين اجراهاي «حاتميكيا» در دوران فيلمسازياش است. او قبل از فيلم «به رنگ ارغوان» تجربه حرفهاي 12 فيلم را يدك ميكشيد. سينماي او در حوزه عمومي مخاطبان هميشه براي كساني كه وي را «فيلمسازي اصولگرا» ميدانستند شوقانگيز بود. تا اين كه حاتميكيا به دنبال نشانهرويهايي به سوي ضدارزشها، اين بار تابوهاي سياسي و قومي را هم شكست. تابوهايي كه در اين فيلم وجود دارند و در توقيف آن نام برده شدهاند.
1) عشق يك مأمور اطلاعات به دختر يك عضو گروهك سياسي2) لغزش اين مامور از اجراي دستور مافوق و ترديد در برخي مواضع سازمانياش 3) نشان دادن برخي شيوههاي عملياتي اطلاعاتي 4) ايستادگي و طغيان در برابر همكارانش 5) نمايش اجراي عمليات مسلحانه و دخالت در ترور توسط نيروهاي وزارت اطلاعات. اين موارد جدا از آسيبهاي ناشي از جو پديد آورده توسط فيلم «به رنگ ارغوان» در كشور و بيرون مرزهاست كه حاتميكيا را نيز به سطحي از اپوزيسيون محول كرده است.
فيلمبرداري «به رنگ ارغوان» در روستاي سنگده شهرستان پل سفيد در 50 كيلومتري قائمشهر نزديك ارتفاعات سوادكوه انجام شده است. داستان فيلم «به رنگ ارغوان» داستان مردي است با نام «ميثم كامراني» (شفق) با بازيگري «فرهاد قائميان» كه يكي از عوامل گروهكهاي سياسي اوايل انقلاب (منافقين) است.
وي پس از به پا كردن آشوب، از كشور گريخته است. او پس از سالها تصميم ميگيرد براي ديدن دخترش ارغوان كه دانشجوي دانشكده جنگلداري در شمال كشور است، مخفيانه به ايران باز ميگردد. «هوشنگ ستاري» (حميد فرخنژاد) يكي از مأموران امنيتي مسلمان اهل تسنن است كه به عنوان دانشجو وارد دانشكده شده و از تمامي امكانات مدرن امنيتي استفاده ميكند تا با كنترل ارغوان (خزر معصومي) رد شفق را پيدا كند و او را به دام اندازد. در اين ارتباط بين او و ارغوان رابطهاي عاطفي به وجود ميآيد، كه بعدها مورد طعن و لعن مافوقش هم قرارميگيرد و حتي كار به حذف كردن او ميكشد، كه انجام نميشود. از طرف ديگر يك گروه سياسي كه شفق عضو آن است نيز تصميم دارد او را ترور كند.
در جايي از فيلم «ستاري» به «ارغوان» ميگويد: «دو گروه آدم دنبال بابات هستند. يك گروه كه ميخواهند حرفهاي پدرترو گوش بدهند و گروهي ديگر كه ميخواهند پدرت حرف نزند».
در اين فيلم «حاتميكيا» در توجيه وقايع اجتماعي گرفتارنوعي نگرش جانبدارانه يك بعدي شده است. او در رسيدن به يك تصوير واقعگرا و عاري از داوريهاي يك جانبه به ناكامي رسيده است. در ساخت فيلم «به رنگ ارغوان» هدف فيلمساز ظاهراً به تصوير كشيدن سازوكار سازمان امنيتي كشور در مبارزه با متعارضين كشور و حكومت بوده است. مضاف بر آن نمايش چگونگي رنگ گرفتن يك رابطه عاطفي بين شكار و شكارچي است، به عنوان پديدهاي دردسرآفرين در درون مايه يك قصه پليسي سياسي، اما اين پديده سازوكار نظام امنيتي را نه تنها در درون فيلم، بلكه در حوزه جامعه سينمايي نيز در هم ميريزد و شكل ديگري به حضور حاتميكيا و اثرگذاري فيلمهاي وي ميدهد.
در فيلم «به رنگ ارغوان»، حاتميكيا با بهره از بازيگران برجسته به ايجاد پرقوت شبهاتي در اهداف دستگاههاي امنيتي كشور دست زده است.
حميد فرخنژاد بازيگر اول فيلم اوست كه هوش و ترديدهاي يك مأمور اطلاعاتي را به خوبي نشان داده است. بازي او قوي و تأثيرگذار است و با طنز تخلي كه هميشه در كاراكتر شخصي او وجود دارد، انگيزه تماشاي فيلم را در تماشاگر ايجاد ميكند. او داراي شخصيت دوگانه در فيلم است. شخصيت بيروني كه يك دانشجوست و در ارتباط با جمع دانشجويان است و خود را آدم سادهاي نماياند و دوم شخصيت واقعياش كه يك مأمور امنيتي است و او توانسته اين دو قالب را به خوبي به هم پاس بدهد.
«خزر معصومي» (ارغوان) با اين كه (به گفته خودش) اولين فيلمي است كه بازي كرده است، به خوبي از ايفاي نقش خود برآمده است.
«كورش تهامي» (محسن يوسفي) همكلاسي ارغوان است كه قبلاً روابط عاطفي بين آنها بوجود آمده بود ولي ميانهاشان بهم خورده و محسن با كلمات آزاردهنده و رفتار توهينآميز او را جان به لب كرده است. اشتغال آنها به عنوان «دانشجويان جنگلداري» و حمايت از بقاي درختان وجه استعارهاي بزرگي است كه تجميع و دفاع و بقاي معترضان را توجيه ميكند. اين نمايش بزرگ را از اوايل فيلم در جدل دانشجويان حزباللهي با اصلاحطلبان نيز ميبينيم.
بهناز توكلي (بلوط) صاحب قهوهخانهاي كه به دانشجويان سرويس ميدهد، تركزبان با جذبه و مقتدر است. او ضمن داشتن محبت مادري نسبت به دانشجويان خود، نيز در گردونه مبارزات محلي نقش دارد.
«به رنگ ارغوان» فيلمي است جريانساز. ... آيا اكنون كه تابوي ساخت چنين فيلمي شكسته شده است منبعد شاهد نمونههاي ديگري از اين نوع فيلمها خواهيم بود؟
نويسنده: طاهره عليپناه جهرودي