زمانی که ذخایر عظیم نفت درایران زمین کشف شد،شاید کسی تصویر نمیکرد این طلای سیاه قرار است روزی به مانعی در مسیر رشد اقتصادی کشور تبدیل شود. سایه درآمدهای نفتی بر اقتصاد ایران آنقدر سنگین شده است که منابع عظیم هنری کشور که روزی مایه مباهات و فخر یک ملت بود مجالی برای ظهور و به روز شدن پیدا نمیکند.
جالبتر اینکه افول مشتریان فرامرزی، با تکیه بر اقتصاد تک محصولی (نفت ) و بیتوجهی به دیگر صنایع ارزآور در کشور به اوج خود رسیده است و با ارتقای سطح تکنولوژی و پیشرفت روزافزون علم و دانش و مهمتر از آن از بین رفتن جایگاه هنرهای بومی ایران زمین در بین کشورهای غربی، مشکلات دو چندان شده است. باید بپذیریم نگاه و رویکرد دولت مردان ایرانی، باید از یک نگاه تجاری و اقتصادی صرف خارج شود و سمت و سوی دیگری به خود گیرد چرا که در غیر این صورت کشورهای غربی روزبه روز پیشرفته تر شده و کشورهای دارنده منابع نفتی به عقب رانده خواهند شد. راستی چرا ارزشها تمدن و فرهنگ بومی یک کشور دست خوش تغییر وتحولاتی از این دسته شده است؟ مصداق بارز این مدعا ورود محصولات تولیدی بسیاری از کشورهای هم جوار به ویژه چین و هند در بازار ایران است که روزی تمامی نیازها و ملزومات خود را از طریق ایران تامین میکردند، حالا روزگار روی دیگری را به خود گرفته است و اجناس چینی این چنین در بازار کشور جولان میدهند.
ادعایی گزاف نیست اگر بگوییم ایران به عنوان یکی از سه قطب مهم صنایع دستی جهان شناخته شده است و به لحاظ تنوع رشتههای مختلف درصد تمامی کشورها قرار دارد. بسیاری از محقققان و پژوهشگران برجسته هنری بر این باورند که زادگاه اصلی صنایع دستی و هنرهای نظیر قالب، فلزکاری، سفال، سرامیک و... کشور ایران بوده است و انواع مختلف از آثارهنر مندان صنایع دستی کشورمان در موزههای سراسر دنیا خودنمایی میکند.
علاوه بر آن سهم و نقش اساسی هنرهای سنتی در توسعه اقتصادی و اجتماعی هر کشوری بر کسی پوشیده نیست. ایجاد ارزش افزوده فراوان، دسترسی به مواد اولیه ارزان، هویت بخشی ملی و بینالمللی و بالاخص اشتغالزایی از مزایای صدور صنایع دستی است که متاسفانه با موانع و مشکلات و موجود قدری از اهداف مذکور فاصله گرفته و ظواهر امر حاکی از آن است که برای بقا و رشد و تعالی خود و همچنین نقش آفرینی در عرصه اقتصادی تلاش نمیکند.
با توجه به اینکه هنر بومی ایران از قشر محروم و آسیب پذیر جامعه متبلور میشود بنابراین میتوان با سیاست گذاری و تصمیمات عقلایی مرهمی بر زخم این قشر از جامعه باشیم. اکنون مسولان دولتی به این باور رسیدهاند که روزی ذخایر نفتی به اتمام خواهد رسید و باید برای خلاصی از این بند چارهای دیگر اندیشید. از این منظر توجه و نگاهی هوشمندانه و درعین حال منسجم و پایدار به وضعیت صنایع دستی کشور، راهگشای بسیاری از معضلات هنرهای صنایع دستی در کشورمان خواهد بود و فرصتی برای نجات هنرهای بومی روبه زوال.
اکنون وقت آن رسیده تا با سازماندهی ساختارهای آموزشی و پژوهشی، انگیزه جوانان را برای روی آوردن به این صنعت بومی دو چندان کنیم.
شاید بد نباشد در این راستا از تجربه کشورهای موفقی چون چین و ترکیه نیز بهره بگیریم.
واکاوی و ترسیم این موضوع که چرا چین به یک باره به کشوری توسعه یافته مبدل گشت به ما کمک میکند. کشوری که حتی در رفع کوچکترین نیازهای خود وابسته بود اما اکنون با تولید محصولات با کیفیت و در عین حال ارزان قیمت بازارهای دنیا را تسخیر کرده است. چنین به نظر میرسد که دراین کوران حوادث پی در پی سیاسی و اقتصادی و فشارهای بیامان آمریکا و برخی کشورهای غربی، تنها راه نجات، پیمودن مسیر خودکفایی است که آن هم تنها با تولید محصولات با کیفیت و قابل عرصه دربازارهای بین المللی ممکن خواهد بود. تا از این رهگذر بتوانیم ضمن احیای هنرهای سنتی، فرصتی دوباره برای نجات این هنر و صنعت روبه زوال ایران زمین خلق کنیم.
فرصتی که اگر با یک برنامهریزی منسجم و اصولی همراه شود اهداف ارزشمندی را به بار خواهد نشاند. پتانسیل و ظرفیتی که در بطن صنایعدستی کشور نهفته است. اگر با شناسایی درست از بازارهای جهانی و مطالعه عمیق پژوهشگران و محققان و هنرشناسان مجرب و خبره و شناخت سلیقه و تقاضای مشتریان همراه باشد به راحتی میتواند به مانند گذشته ظرافت دست هنرمند ایرانی را به رخ جهانیان بکشد.
با وجود تمامی کاستیها و مصایب و چالشهای پیرامون حوزه صنایعدستی کشور راهکارهایی را نیز میتوان متصور شد که به تقویت، توسعه، بازاریابی و تبلیغ صنایع دستی کشور کمک شایانی خواهد کرد.
در وهله نخست حمایت، ترویج و بسط صنایع دستی باید به صورت یک باور عمیق در افکار مسوولان و صاحب نظران هنرهای بومی کشور نهادینه شود. همچنین آموزش و به کارگیری نیروهای جوان، خلاق و متفکر که میتوانند تکیهگاه محکمی برای احیای دوباره صنایع دستی کشور باشند .
راه اندازی و تاسیس مراکز و آموزشکدههای هنرهای سنتی و بهرهمندی از آموختههای استادان برجسته و خبره این حوزه که هم اکنون درصد قابل توجهی از آنها فارغ از دل بستگی به هنرهای اصیل و بومی گوشه عزلت اختیار کرده و چشم امید به آینده روشن این انباشته فرهنگی و هنرهای کشور دوختهاند، الزامی است.
با اوج گیری تکنولوژی و اهمیت هر روزه آن باید تولیدات صنایع دستی نیز به لحاظ قیمت، کیفیت و نوع، متناسب با تقاضای جهانی باشد بنابراین ارایه طرحها و نقوش مدرن در بازارهای جهانی میتواند ما را به دستیابی نتایج مطلوبتر یاری کند.
همچنین اصول بازاریابی و تبلیغات نوین از جمله مقولات مغفول مانده در صنایع دستی است که امیدواریم زیر ساختهایی لازم جهت توسعه و گسترش صادرات صنایع دستی نیز تحقق یابد.
کوتاه سخن آنکه احیای دوباره صنایع دستی، در حقیقت ظهور بارقههای امیدی است در دل خسته هنرمندانی که روزی با خلق آثار گران بها سبب شدند تا جهان به نظاره هویت ملی و اصیل ایرانی بنشیند. امیدواریم مسولان به منابع عظیم هنری به گونه دیگری بیندیشند تا با رفع نقصانهای موجود در این حوزه، بار دیگر صنایع دستی ایرانی زبان زد خاص و عام شود. در این راستا شاید مطالب عنوان شده بتواند جاده ناهموار و پر فراز و نشیب هنر ملی صنایع دستی را قدری هموارتر ساخته و تلنگری دوباره به برنامه ریزان این حوزه، برای نجات هنرهای بومی روبه افول باشد.