ای شهید زنده
وجود عزیزت را به جفا ندادی
چون اسماعیل ابراهیم
آگاهانه و بیدار
با بخشش و کردار
و تو دستهایت را تو پاهایت را
بفرمان الله بفرمان قرآن
بفرمان امام راحلمان
از مصاف با دشمن
به ندای هل من ناصر الحسینی
و چه خوش هدیه ای
که بپای خاک ریشه اسلام دادی
تا کند آبیاری درخت اسلام را
تا درسایه اندام تنومند آن آرام بگیری
حرکت گامهایت را در سرزمینهای دور نگاه کنی
میدانم،میدانم
که شهد رخ اسلام را چشیده ای می بینی که شاخ و برگ آن در تمامی سرزمینهای اسلامی
بهم زنجیره دار گره خورده اند، وریسمانی به محکمی دژ در سراسر گیتی بهم پیچیده اند
تو می بینی و خواهی دید
که با پاهای تو
که با دستهای تو
که فریاد الله اکبر تو
در برابر نگاه پیروز مند و خشنود تو
انقلاب صادر شد
انقلاب صادر شد
تو ای شهید زنده
دستها و پاهای خود را خواهی دید که به حرکت درآمدند
در حیات تجدد اسلام
در آنسوی مرز در آسیا و آفریقا
پس تو دست درازی پس تو پادرازی
دستهایت چون کبوتری پر گشود
تا گنجینه به یغما رفته
آن زلال انسانیت را
آن حریم امام وطن را
از غاصبان شرق و غرب
بازستاند،بازستاند
از یوغ استعمار،از دست استعمار
از چنگ استثمار پر گشاید
پس دستهای توست در اندام سیاه آفریقایی
سخن توست در زبان آن خواهر غربی که ندای اسلام سر می دهد وسرود عشق می خواند و آزادگی
پاهای تو در سرزمینهای دور دست
در وجود نژادهای مختلف
در غالب وحدت دل و ایمان
گوش کن صدای گامها را
گوش کن صدای شعارها را
جنبشی باید و جوششی
بانگ و فریاد و خروشی
پس تو از اصحاب یمینی و میمنه ای
تو از اصحاب سابقون و صابرینی
تو از امت محمد(ص)
انقلاب صادر شد
انقلاب صادر شد
نگارنده: اکرم شبستری زاده